کاردرمانی ذهنی در کودکان با بهره گیری از روش های تخصصی به آموزش مفاهیم شناختی و تقویت مهارت ها و عملکرد مغز در حیطه ذهنی و درکی می پردازد. کاردرمانی ذهنی به بهبود کارکرد شناختی، رفتاری و ارتباطی کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلالاتی همچون اختلال طیف اوتیسم، اختلال بیش فعالی و نقص توجه، اختلالات حسی، ذهنی و روانی کمک می کند. کاردرمانی ذهنی به کودکانی که به علت اختلالات گوناگون در مراحل مختلف رشدی و نقاط عطف رشدی تاخیر داشته اند، کمک می کند تا بیشترین حد توانایی را کسب کنند و اختلاف سن رشدی و تقویمی خود را به کمترین مقدار ممکن برسانند. تمرکز کاردرمانی ذهنی بر عملکرد مغز و سلامت روان افراد می باشد. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، با انجام کاردرمانی ذهنی کودکان و بزرگسالان، کاردرمانی در منزل برای کودکان و بزرگسالان و… به تقویت عملکرد مغز می پردازد.
چگونگی عملکرد مغز کودکان
در صد سال گذشته مسئله اساسی در علوم اعصاب، شناسایی چگونگی بازنمایی رفتار در عملکرد مغز بوده است. در شروع قرن بیستم، منازعه عمدتاً بر سر موضع یابی کارکردها در قشر مخ بود. امروزه این موضوع نیز دیگر چندان مورد تردید نیست و در حال حاضر مسئله اصلی پیش روی عصب شناسان این است که آیا آنچه در قشر مخ موضع یابی می شود، همان گونه باقی می ماند؟ یک رویکرد بررسی این موضوع، بررسی تحول عملکرد مغز و ساختار مغز کودک در حال رشد است. در روند رشد کودک، می توان ارتباط ساختار و عملکرد مغز را از لحاظ تحولی بررسی نمود. با این وجود، گروهی از نظریه پردازان پیشکسوت در برقراری این ارتباط اکراه داشته اند. به عنوان مثال، اگر چه فروید و پیاژه تحصیلات علوم زیستی داشتند، اما هر دوی آن ها از وارد نمودن موضوع رشد مغز در نظریه های خود اجتناب کرده اند. یکی از محدودیت هایی که نظریه های این دانشمندان با آن مواجه است، نبود شواهد عصب شناسی تحولی کافی برای آن ها است.
رابطه ساختار و عملکرد مغز در کاردرمانی ذهنی
روابط ساختاری – عملکرد مغز را می توان با سه رویکرد مورد بررسی قرار داد. یک رویکرد، بررسی روند تحول سیستم عصبی و همبستگی آن با ظهور رفتارهای خاص است. زیر بنای این رویکرد این است که رشد سیستم عصبی و رفتار در تمام افراد، منظم و هماهنگ است. با وجود مقبولیت این رویکرد، این ارتباط آن قدر هم ساده نیست. چرا که هر چند سیستم عصبی با یک روند نسبتاً بی وقفه، در ورای زمان تحول می یابد، ولی تغییر رفتاری بیشتر وابسته به عوامل محیطی است. در این راستا، شواهدی در دست است که محرومیت حسی در سنین مختلف اثرات متفاوتی بر مغز ایجاد می نماید. علاوه بر این، تغییرات عصبی وابسته به سن و به ندرت در بافت مغز قابل مشاهده است. بر این اساس، همبسته کردن متغیر های ساختاری و عملکرد مغز به طور مستقیم، معقول به نظر نمی رسد. گذشته از آن، بررسی صحت و سقم فرضیه های تحول مغز دشوار است، چرا که سیستم عصبی انسان نمی تواند در فرایند تحول دستکاری شود. با وجود این محدودیت ها، این رویکرد حامیان زیادی دارد. رویکرد دوم بررسی دقیق و موشکافانه تحول تشریح مغز است. برای مثال پیاژه و پیروانش براساس مطالعة مراحل شناختی، پیش بینی کردند که چه تغییراتی در سیستم عصبی می تواند مسئول تغییر رفتاری باشد. این رویکرد مورد استقبال زیادی قرار نگرفت، چرا که روان شناسان پیشین به رشد رفتار علاقه مند بوده و علاقة چندانی به کارکردهای مغزی نداشتند. همچنین بسیاری از رفتار هایی که در رشد کودک مهم به حساب می آیند، ممکن است مستقیماً وابسته به رشد عصبی نباشند. با این وجود، امروزه به دلیل اهمیت کارکردهای شناختی مغز و کسب موفقیت های تحصیلی، گرایش زیادی به مطالعة عصب شناختی کودک وجود دارد. این موضوع به دلیل نقشه موفقیت تحصیلی در زندگی فردی، حرفهای و اجتماعی است. امروزه بیشتر زمان بیداری کودک در مدرسه صرف می شود. علاوه بر این به دلیل ماهیت متوالی و فشرده آموزش در مدرسه، هر مانعی در فراگیری کودک می تواند منجر به یک صدمه اجتماعی فراتر در او شود. بر این اساس، بسیاری از انواع ناتوانایی های آموزشی کودک احتمالاً وابسته به ناهنجاری های رشد عصبی هستند. با این وجود نکته قابل توجه این است که مغز انسان فقط در کلاس درس تحول نمی یابد و در حقیقت، خاستگاه عصبی از ناتوانایی های آموزشی ممکن است از مفهوم آماری اصطلاح ناهنجار منفک بوده و یک آسیب واقعی را نشان ندهد. در علوم اعصاب شناختی تحولی، اجزاء شناختی رفتار کودک مورد مطالعه قرار می گیرد و برای ترمیم آن مبتنی بر کارکردهای شناختی، برنامهریزی می شود. به عنوان مثال برای مهارت خواندن، توانایی های شناختی پایه مانند توانایی بینایی فضایی و بینایی حرکتی مورد ارزیابی و تقویت قرار میگیرد.
رابطه ساختار و عملکرد مغز در سنین مختلف
مسئله دیگر این که رابطه ساختار و عملکرد مغز در سنین مختلف، متفاوت است. به عنوان مثال تکالیف قشر پیشانی قبل از بلوغ، توسط بعضی از ساختارهای زیر قشری، مانند جسم مخطط، هدایت می شوند و پس از بلوغ به قشر پیشانی واگذار می شوند. علاوه بر این روابط ساختاری و عملکرد مغز در اختلال تحولی سیستم عصبی انعطاف پذیر است. مغز کودکان نسبت به مغز بزرگسالان پاسخ متفاوتی نسبت به آسیب می دهد. آسیب زودرس مغزی در کودکان سازمان بندی مغز را نه تنها در محل ضایعه، بلکه در نواحی مغزی دیگر نیز تغییر می دهد. به عنوان مثال اگر مناطق تکلم در نیمکره چپ در نوزادان آسیب ببینند، نیمکره راست کارکرد های زبانی را به عهده می گیرد. ولیکن اگر این آسیب در سن ۵ سالگی ایجاد شود، توانایی های زبانی کودک از دست می رود. بر این اساس، یک آسیب مغزی مشابه در زمان های متفاوت تحول، می تواند اثرات متفاوتی داشته باشد.
سوالات متداول:
1. آیا مغز یک کودک با مغز بزرگسال متفاوت است؟
بله مغز کودکان قبل از 5 سالگی انعطاف پذیری بالایی دارد، به این معنا که اگر مناطق تکلم در نیمکره چپ در نوزادان آسیب ببینند، نیمکره راست کارکرد های زبانی را به عهده می گیرد. ولیکن اگر این آسیب در سن ۵ سالگی ایجاد شود، توانایی های زبانی کودک از دست می رود.
2. در کاردرمانی ذهنی چه کارهایی انجام می شود؟
کاردرمانی ذهنی به صورت تخصصی بر روی عملکرد های مغزی کودکان متمرکز می باشد و به تقویت توجه، حافظه، درک، شناخت، استدلال و مهارت های پیشرفته مغزی در کودکان کمک می نماید.
کاردرمانی ذهنی یکی از شاخه های اصلی کاردرمانی است که به درمان و کمتر شدن مشکلات ذهنی کودکان کمک می کند. کاردرمانی ذهنی کارکرد های اجرایی در کودکان با بهره گیری از روش های تخصصی، به آموزش مفاهیم شناختی و تقویت مهارت ها و کارکرد های اجرایی مغز در حیطه های ذهنی و درکی می پردازد. کاردرمانی در حوزه ذهنی به بهبود کارکرد شناختی، رفتاری و ارتباطی کودکان و بزرگسالانی که به اختلالات ذهنی و روانی مبتلا هستند، می پردازد. کاردرمانی ذهنی به تقویت مهارت های ذهنی و درمان مشکلات ذهنی کمک می کند. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، بهترین کاردرمانی برای کودکان، با انجام متد های تخصصی به کاردرمانی ذهنی کارکرد های اجرایی مغز در کودکان و توانبخشی شناختی کودکان می پردازد.
تیم تخصصی مرکز کاردرمانی و گفتاردرمانی دکتر صابر تلاش دارد با بهرهگیری از امکانات و تجهیزات روز دنیا از حداکثر توان کودک جهت ایجاد استقلال فردی و پیشرفت تحصیلی او استفاده نموده و بهترین نتایج درمانی را برای کودکان رقم بزند.
کارکرد های اجرایی در کاردرمانی ذهنی
به طور کلی، اکثر پژوهشگران پذیرفته اند که کاردرمانی ذهنی کارکرد های اجرایی توانایی کودک را در بازداری، خود تنظیمی، برنامه ریزی، کنترل حرکتی، ادراک زمان، پیش بینی آینده، سازماندهی، حافظه کاری، حل مسأله و هدف گذاری برای انجام تکالیف و فعالیت های درسی تعیین می کنند. از لحاظ عصب شناختی، کارکرد های اجرایی در واقع به ناحیه پیشانی قشر مغز ارتباط دارند و شامل توانایی های مورد نیاز برای رفتار های هدف محور هستند. پیدایش کارکرد های اجرایی مثل برنامه ریزی، انعطاف پذیری، بازداری و خود بازبینی به این ناحیه نسبت داده می شود. کارکرد های اجرایی بین نواحی آناتومیکی زیر تقسیم شده است: پیشانی خلفی، پیشانی جانبی و پیشانی حدقه ای که تعامل عملکردی این سه ناحیه، رفتاری را که به عنوان کارکرد اجرایی شناخته می شود، تولید می کند. شواهد زیادی در ادبیات عصب روانشناختی نشان می دهد که مسیر موازی بین بلوغ قطعه پیشانی و تحول کارکرد اجرایی وجود دارد. توسعه این منطقه از مغز در اوایل زندگی آغاز و حداقل تا پایان بلوغ ادامه دارد و در این مدت در تکامل سایر توانایی های فردی نقش ایفا می کند. تحول کارکرد های اجرایی که در حافظه کاری، مهار و برنامه ریزی انعکاس می یابد، وابسته به سن است. نوزادان در ۸-۷ ماهگی شروع به نشان دادن توانایی نگه داری اطلاعات در ذهن، مهار پاسخ های شدید و نامربوط، برنامه ریزی و اجرای مجموعه ای از اعمال می کنند. این توانایی ها در طول کودکی و نوجوانی به رشد سریع خود ادامه می دهند. در دوره پیش از نوجوانی کودکان پیشرفت قابل توجهی در حافظه کاری نشان می دهند. هرگونه ناهنجاری در تحول در این دوره رشدی می تواند منجر به بروز اختلالات تحولی شود.
تحول کارکرد های اجرایی
تحول کارکرد های اجرایی، از طریق پیگیری تغییرات به وجود آمده در عملکرد کودک در کاردرمانی ذهنی در آزمون هایی که مؤلفه های مختلف اجرایی را می سنجند قابل مشاهده است. به این منظور آزمون های مختلفی طراحی شده است که از آن جمله می توان به آزمون های ویسکانسین، عملکرد مداوم، برج لندن، استروپ و سایر آزمون های مطرح شده در فصل دهم اشاره کرد که انجام موفقیت آمیز آن ها نیازمند فرایند کنترل مؤلفه های متفاوتی چون برنامه ریزی، استدلال، توجه انتخابی، کنترل تكانه، حل مسأله، حافظه کاری و توانایی تغییر انعطاف پذیر پاسخ ها است. درگیری مؤلفه های متفاوت در انجام این آزمون ها محققان را به بررسی این مسأله سوق داد که آیا کارکرد های اجرایی را باید یک مكانيزم واحد و یکپارچه دانست یا به عنوان مکانیزمی چند عاملی با زیر مجموعه های مجزا و وابسته های عصبی متفاوت در نظر گرفت. مطالعات تحلیل عاملی میاک و همکاران سه مؤلفه مهم کارکردها را مشخص نمود. حافظه کاری، تغییر توجه و مهار پاسخ. در واقع عملکرد اجرایی باید یک ساختار چند جزئی با اجزای مختلف در نظر گرفته شود که در سنین مختلف به حداکثر بلوغ می رسند. این یک واقعیت است که همه کارکرد های اجرایی الگو های مشابهی از تحول ندارند. هر مؤلفه دارای الگوی خاص خود است، که می تواند منعکس کننده دخالت نواحی خاصی از قطعه پیشانی در تحول آن باشد.
کاردرمانی ذهنی با طراحی تمرینات مختلف ذهنی وابسته به ابزار و یا به صورت ذهنی و یا در قالب بازی به تقویت کارکردهای اجرایی مغز در کودکان می پردازد و عملکرد های ذهنی کودکان را ارتقاع می بخشد تا کودک بتواند از حداکثر توان ذهنی خود در فعالیت ها استفاده نموده و نتایج بهتری را بدست آورد.
مطالعات تحول کارکرد های اجرایی
اکثر مطالعات مربوط به حوزه تحول عملکرد های اجرایی و کاردرمانی ذهنی با تمرکز بر ماهیت چند وجهی و با در نظر گرفتن مؤلفه های متفاوت آن انجام گرفته اند. هوزینگا و اسمیتس در مطالعه ای تغییرات وابسته به سن را به وسیله نسخه هلندی مقیاس درجه بندی رفتاری عملکرد اجرایی در یک گروه نمونه ۱۸-۵ ساله سنجیدند، نتایج، کاهش را در مشکلات مربوط به عملکرد اجرایی در زیر مقیاس های مختلف با افزایش سن نشان داد. در این مقیاس ها ۸-۵ ساله ها به مراتب مشکلات بیشتری نسبت به ۱۱- ۹ ساله ها و آن ها نیز مشکلات بیشتری نسبت به ۱۴-۱۲ ساله ها و و ۱۸-۱۵ ساله ها در عملکرد اجرایی نشان دادند. همچنین محققان دریافتند که ۱۱-۹ ساله ها نسبت به ۵-۸ ساله ها به شکل معناداری در حافظه کاری بهتر عمل می کنند. توانایی مهار پاسخ های شدید نیز وابسته به سن است و در 30-18 ماهگی، در دوران دبستان و در دوره بزرگسالی دوره هایی از بهبود را نشان می دهد.
سوالات متداول:
1.کارکردهای اجرایی مغز کودکان چیست؟
به طور کلی کارکرد های اجرایی به مجموعه عملکردهایی گفته می شود که توانایی کودک را در بازداری، خود تنظیمی، برنامه ریزی، کنترل حرکتی، ادراک زمان، پیش بینی آینده، سازماندهی، حافظه کاری، حل مسأله و هدف گذاری برای انجام تکالیف و فعالیت های درسی تعیین می کنند.
2. کاردرمانی ذهنی چه مهارت هایی را تقویت می کند؟
کاردرمانی ذهنی بر روی تقویت حافظه، بهبود توجه، مهارت های حل مسئله، بهبود درک و شناخت کودکان کار می کند.
عملکرد اجرایی مجموعه ای از توانایی ها و مهارت های شناختی می باشد که از بدو تولد در کودک وجود دارد که با رشد کودک این مهارت ها هم رشد می کنند، به طوری که در سن ۱۲ سالگی عملکرد اجرایی کودک مشابه عملکرد اجرایی بزرگسالان خواهد شد. عملکرد اجرایی از طریق تاثیر بر دیگر فرایند های شناختی این امکان را برای ما فراهم می کند تا افکار و اعمال خود را برای یک اقدام هدفمند تنظیم کنیم. یکی از روش های تقویت علملکرد اجرایی در کودکان، کاردرمانی ذهنی می باشد. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز کاردرمانی ذهنی کودکان در تهران، با انجام کاردرمانی کودکان در منزل به بهبود عملکرد اجرایی کودکان کمک می کند.
مفهوم عملکرد اجرایی، برای توصیف مهارت های برنامهریزی، انعطاف پذیری شناختی، مهار پاسخ و حافظة کاری به کار می رود. این مهارت ها در توانایی هایی که انسان را به طور موفقیت آمیزی در اموری مانند استدلال، هدفمندی و رفتار معطوف به خود درگیر می کند، نقش دارند. عملکرد اجرایی به عنوان دانش “چه موقع و چرایی” جنبه های رفتار تعریف می شود. در حالی که عملکرد غیر اجرایی با جنبه های “چگونه و به چه اندازه” رفتار سر و کار دارد. به عبارت دیگر، عملکرد های اجرایی مهارت هایی هستند که بخش جدایی ناپذیر « نظام نظارتی» هستند. این نظام نظارتی رفتار را مورد پایش قرار می دهد و اجازه می دهد که فرد در رفتارهای هدفمند شرکت کند. علاوه بر آن، جهت کسب موفقیت جدید و یا مواجهه با یک مشکل، به دنبال کشف راهکار های مناسب و راه حل باشد. عملکرد های اجرایی مشتمل بر سازمان بندی، اولویت بندی، یادآوری تکالیف درحال انجام و انعطاف پذیری شناختی هستند و نقص در آن ها موجب ناتوانی در مشارکت و عدم رعایت نوبت در اجرای مراحل تکالیف و عدم دستیابی به پاسخ می شود.
عملکرد های اجرایی کودکان
عملکرد های اجرایی به طور کلی با قطعه پیشانی در ارتباط هستند. قطعه پیشانی مسئول اجراء، سازمان دهی و تنظیم رفتار است. علاوه بر آن، قطعه پیشانی نقش بسیار مهمی در حافظه کاری ایفا می کند. حافظه کاری، کارکردی است که به شخص اجازه می دهد اطلاعات را برای زمانی کوتاه در جهت انجام یک تکلیف فعال نگه دارد. توانایی مهار پاسخ نیز، مهارت بسیار مهمی است که با قطعة پیشانی در ارتباط است. برای این که یک رفتار مهار شود، شخص باید کنترل زیادی روی آن رفتار داشته باشد. این مهار به شخص اجازه می دهد که محرک های مزاحم و فرعی را برای انجام تکلیف بازداری کند. فرایند مهار موجب برجسته شدن مواردی می شود که مهمترین جنبه رفتار را شکل داده و آن را کامل می کنند. به عبارت دیگر مهار و توجه انتخابی دو روی یک سکه اند، برای توجه انتخابی روی یک جزء تکلیف مهار سایر اجزاء غیر مهم تکلیف ضروری است. زمانی که این فرایند مهاری با شکست مواجه شود، حافظه کاری نیز تحت تأثیر قرار گرفته و مختل می شود. بدین ترتیب که فرد ممکن است دچار بیتوجهی شده و فراموش کند که در حال انجام چه کاری بوده است. توانایی اجرایی رفتار هدفمند نیز با قطعه پیشانی در ارتباط است. برای اجرای یک تکلیف باید آن را به اجزای کوچک تری تقسیم نمود. افرادی که در انجام یک تکلیف موفق هستند می توانند آن را به اجزای کوچک تر تقسیم و اجزاء را براساس اولویت و اهمیت به اجرا برسانند. علاوه بر قطعة پیشانی مغز، شکنج کمربندی قدامی نیز با عملکرد های اجرایی در ارتباط است. به نحوی که جریان توجه را به مناطق مغزی مربوط هدایت می کند. ارتباط های فراوان بین شکنج کمربندی قدامی و دیگر بخش های مغز این نقش را امکان پذیر می سازد. مطالعات تصویر برداری نشان داده است که شکنج کمربندی قدامی در زمان مواجهه با مشکل تکالیف جدید، خطا و مهار تکالیف فعال است.
کاردرمانی ذهنی یکی از شاخه های اصلی در کاردرمانی می باشد که به درمان و یا کاهش اختلالات ذهنی در کودکان کمک می کند. کاردرمانی ذهنی به کودکانی که به دلیل اختلالات گوناگون در مراحل رشدی و نقاط عطف رشدی تاخیر داشته اند، کمک کرده تا حداکثر توانایی خود را کسب کرده و اختلاف سن رشدی و تقویمی خود را به کمترین مقدار ممکن برسانند. کاردرمانی ذهنی با در نظر گرفتن رابطه میان جسم و ذهن برنامه مشخصی را برای تقویت ارتباط میان این دو تعیین می کند. این حیطه از کاردرمانی به درمان کودکان مبتلا به اوتیسم، بیش فعال، نقص توجه، لکنت زبان و… کمک می کند. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز کاردرمانی اوتیسم در تهران، به انجام خدمات کاردرمانی ذهنی، گفتاردرمانی کودکان، کاردرمانی کودکان، می پردازد. از خدمات مفید در حیطه کاردرمانی ذهنی اوتیسم، تئوری ذهن می باشد که به کودکان اوتیسم در درک سخنان دیگران و تقویت قدرت استدلالشان کمک می نماید.
تحول در تئوری ذهن
مهم ترین تحوّل در شناخت اجتماعی در ابتدای کودکی، رشد تئوری ذهن است؛ یعنی هنگامی که کودک می فهمد که دیگران می توانند افکار و عواطفی متفاوت با او داشته باشند. در بررسی روند تحوّلی تئوری ذهن، برخی از محقّقان مدعی هستند که حتّی نوزادان از افکار و خواسته های دیگران آگاهند؛ در حالی که برخی دیگر بر این باورند که این فهم تا دوران کودکی و سال های پیش از دبستان، رشد نمی کند. افزون بر این، توانایی های زبانی در حال رشد کودکان، نقش مهمی در این گذار دارند. کاردرمانی ذهنی به نوزادان و کودکان در توسعه مهارت ها کمک می کند.
قدرت ذهن در ماههای مختلف نوزادی
نوزادان، زندگی خود را با علاقه و ترجیح محرّک های اجتماعی آغاز می کنند. صورت و صدای انسان ها، مؤثّرترین راه برای جلب توجّه یک نوزاد است. حدود 3-2 ماهگی، نوزادان قادر به مشارکت در تعاملات اجتماعی ساده با دیگران از طریق هماهنگ کردن ژست ها، صوت ها و تظاهرات چهره ای خود با سایرین هستند. در دو سال اوّل زندگی، فهم نوزادان از اهداف، قصد ها، ادراکات و هیجان ها، ترجیحات و گرایش ها بیشتر می شود. یک جنبهی جدایی ناپذیر شناخت اجتماعی، توانایی تفسیر عملکرد بر اساس اهداف و قصد ها است، در حدود 6 ماهگی، نوزادان فعالیت های ساده ای مثل رساندن دست به اشیاء و گرفتن آن ها را نشان میدهند. اغلب کودکان هنگامی که بتوانند حالات ذهنی ابتدایی مانند آرزو را بفهمند، رشد تئوری ذهن را آغاز کرده اند. این توانایی در حدود 9 ماهگی ظاهر می شود و در مهارت هایی مانند توجّه اشتراکی نمایان میشود. توجّه اشتراکی، از حدود 9 ماهگی آغاز می شود. با کسب این توانایی، کودک می فهمد دیگران تجارب ادراکی متفاوتی دارند و افراد می توانند تجارب ادراکی شان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در شش ماه دوّم سال اوّل زندگی، کودکان هدف فعالیت های پیچیده و ترتیب فعالیت ها را تشخیص می دهند. در این سن، می توانند بین فعالیت های اتّفاقی و تعمّدی، تمایز قائل شوند و تشخیص دهند که فقط موجودات زنده دارای هدف و قصد هستند. اگر در سنین گفته نتوانند این کار ها را انجام دهند، کاردرمانی ذهنی ضروری است.
توانایی فهم این مسأله که ویژگی های فردی چگونه رفتار را متأثّر می کند نیز یکی از جنبه های مهم شناخت اجتماعی و تئوری ذهن است. بین 15-12 ماهگی، فهم گرایش ها و ترجیحات ساده، آغاز می شود. علاوه بر این، نوزادان درک می کنند که ترجیحات و گرایش ها، شخصی هستند و از فردی به فرد دیگر، می تواند متفاوت باشد. مطالعات ملتزوف نشان داده است که نوزادان 18 ماهه، می توانند استنباط کنند که فردی دیگر در حال تلاش برای انجام چه کاری است؛ حتّی اگر آن فرد، در تلاش خود ناموفّق باشد و عمل مورد نظر را آشکار نکند. این موضوع نشان می دهد که نوزادان در این سن، حس می کنند که رفتارهای دیگران، ارادی و مبتنی بر هدف است. در حدود 18 ماهگی، نوزادان می فهمند که باید خوراکی ای را به آزمایشگر بدهند که به آن واکنش خوشایند نشان داده است، نه خوراکی ای که به آن نفرت نشان داده است. حتّی اگر خود او، خوراکی دوّمی را دوست داشته باشد. این مسأله، حاکی از توانایی محدودی در استدلال غیر خود محورانه دربارهی امیال دیگران است که به وسیله کاردرمانی ذهنی بهبود هم پیدا می کند.
شناخت اجتماعی و کاردرمانی ذهنی
جنبه مهم دیگری از شناخت اجتماعی، تشخیص معنای فعالیت های ادراکی و تظاهرات هیجانی در تئوری ذهن است. به نظر می رسد که نوزادان تجارب ادراکی ساده را از 12-9 ماهگی می فهمند و ارزش تظاهرات هیجانی مختلف را درک می کنند. افزون بر این، نوزادان می توانند با استفاده از تظاهر هیجانی والد یا کاردرمانی ذهنی، در مورد نزدیک شدن به یک اسباب بازی جدید یا درگیر شدن در فعالیتی جدید تصمیم بگیرند. در طول نیمهی دوّم سال اوّل زندگی، نوزادان در فعالیت های اشتراکی با اشیاء مثل اسباب بازی ها درگیر می شوند. آن ها می توانند در بازی های نوبتی ساده شرکت کنند، توجّه دیگران را دنبال کنند و به توجّه دیگران جهت دهند، جهت یابی عاطفی به اشیاء بر پایهی هیجانی که دیگران نشان می دهند، داشته باشند و همچنین قادرند که راه های جدید درگیر شدن با اشیاء را با تقلید از دیگران یاد بگیرند. این نوع رفتارها حاکی از این است که نوزادان، نسبت به حالات روان شناختی دیگران حساس می شوند. تقلید از دیگران در سال اوّل زندگی، توانایی بازنمایی ذهنی عملکرد دیگران و اهداف یا نیّات پشت آن ها را آشکار می سازد.
ذهن کودکان در سال دوم زندگی
در طول سال دوّم، کودکان قادر به تشخیص این مسأله می شوند که دیگران ممکن است حالات روان شناختی ای را تجربه کنند که از حالات آن ها متفاوت است. در همین زمان، آن ها شواهدی از خودآگاهی (مثل تشخیص خود در آینه) را نشان می دهند. این دستاورد های رشدی منجر به تغییراتی عمیق در رفتار اجتماعی نوزادان می شود. قابل توجّه ترین نکته تئوری ذهن این است که آن ها شروع به ابراز رفتارهای همدلانه و اجتماعی در مواجهه با دیگران می کنند و توانمندی تعامل با دیگران و یادگیری مؤثّرتر از آن ها را کسب می کنند. در همین زمان، کودکان به طور فزاینده ای خود مختار، قادر و مایل به ابراز و اعمال استقلال خود می شوند. در همین سن، کودکان قادر به تمایز قائل شدن بین آرزو های خود و دیگران هستند. بر اساس مطالعات انجام شده در کاردرمانی ذهنی بر روی گفتار خود انگیخته کودکان آمریکایی، کودکان در حدود دو سالگی می توانند به درستی از واژه های خواستن و دوست داشتن استفاده کنند. در این سن، کودکان به طور آشکاری، آگاهی از تفاوت بین افکار موجود در ذهن و چیزهای موجود در دنیا را نشان می دهند. بین یک تا دو سالگی، کودک اوّلین بازی های وانمودی را نشان می دهد. در این سن، او تفاوت بین وانمود و واقعیت را تشخیص می دهد. در بازی وانمودی، کودکان نشان می دهند که می توانند بین یک شیء و افکار مربوط به آن تمایز قائل شوند.
ذهن کودکان در سال سوم زندگی
در حدود سه سالگی، کودکان نه تنها از برخی از کلمات مربوط به آرزو ها به درستی استفاده می کنند بلکه به روابط علّی ساده ای بین آرزو ها، هیجان ها و رفتارها پی می برند. برای مثال، آن ها می فهمند که افراد اگر آن چه را که می خواهند، به دست آورند، خوشحال می شوند و اگر به دست نیاورند، ناراحت می شوند. در این سن کودکان درک می کنند که ممکن است بین آن چه آن ها می خواهند و آن چه دیگران می خواهند، تفاوت وجود داشته باشد. این آگاهی رو به رشد، در زبان کودکان نیز دیده می شود. دو ساله ها دربارهی آن چه خود می خواهند، دوست دارند و احساس می کنند و سه ساله ها درباره آنچه دیگران فکر می کنند و می دانند، صحبت می کنند.
ذهن کودکان در سال چهارم زندگی
بارش و ولمن دریافتند که تئوری ذهن کودکان، بین سه تا چهار سالگی، دستخوش تغییری کیفی می شود. این تغییر، حرکت از تئوری ذهن مبتنی بر آرزو ها به سمت تئوری ذهن مبتنی بر باورهاست. در حدود 4 سالگی، کودکان پی میبرند که افکار موجود در ذهن ممکن است صحیح نباشند. در سن 5-4 سالگی، کودکان می فهمند که افراد بر اساس شیوه ای که به دنیا می اندیشند، صحبت و رفتار می کنند؛ حتّی هنگامی که افکار آن ها منعکس کننده شرایط واقعی نیست. بر اساس پژوهش های انجام شده، کودکان در حدود 4 سالگی از اصطلاحات مربوط به حالات درونی متعدّد مانند باور داشتن، فکر کردن و احساس کردن که عملکرد افراد را توصیف می کند، استفاده می کنند. این بدین معناست که کودکان دارای حالات ذهنی پیچیده ای می شوند که به آن ها امکان نسبت دادن بازنمایی های درونی به دیگر افراد را می دهد. سه ساله ها به راحتی باور ها را نمی فهمند یا دربارهی آن ها صحبت نمی کنند. درعوض، آن ها بر آرزو ها و خواسته ها تمرکز دارند. فهم آرزو ها، زودتر از فهم باور ها نمود می یابد.
سال های پیش از دبستان و ذهن کودکان
در طول سال های اوّلیه پیش از دبستان، کودکان می فهمند که یک فرد، هنگامی یک شیء را می بیند که فقط و فقط چشم های او به طرف آن شیء باشد و یک مانع دیداری بین فرد و شیء حائل نشده باشد. آن ها می توانند استنباط کنند که ممکن است چیزی را ببینند که دیگر نبیند و برعکس. در سال های بعد، کودکان تشخیص می دهند که اگر از مکان های متفاوتی به یک شیء نگریسته شود، آن شیء می تواند ظاهر متفاوتی برای دو بیننده داشته باشد. بین سنین سه تا پنج سالگی، کودکان پیشرفت قابل ملاحظه ای در تمرینهای تئوری ذهن و کارکرد های اجرایی پیدا می کنند. افزون بر این، مطالعات متعدّدی مؤیّد همبستگی مثبت در تحوّل این دو زمینه بوده اند.
سوالات متداول:
1- آیا کودکان مبتلا به اوتیسم در تئوری ذهن مشکل دارند؟
بله، بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) در درک افکار و احساسات دیگران مشکل دارند. این مسئله به “کوری ذهنی” (Mind Blindness) معروف است. آموزشهای مستقیم مانند داستانهای اجتماعی (Social Stories) و تمرینهای تشخیص حالات چهره میتواند کمککننده باشد.
2-آیا تفاوت جنسیتی در رشد تئوری ذهن وجود دارد؟
برخی مطالعات نشان میدهند که دختران در سنین پایینتر نسبت به پسران در آزمونهای تئوری ذهن عملکرد بهتری دارند، که ممکن است به دلیل تعاملات کلامی بیشتر باشد. اما این تفاوت در بزرگسالی معمولاً کمرنگ میشود.
کارکرد های اجرایی به مجموعه ای از فرایند های شناختی گفته می شود که از زمان تولد در کودک وجود دارند و با رشد کودک نیز این نیرو رشد کرده و در سن ۱۲ سالگی، کارکرد های اجرایی کودکان عملکردی همانند عملکرد بزرگسالان دارد.کارکرد های اجرایی یکی از اصلی ترین مفاهیم شناختی مغز و حافظه می باشد.برای مثال، یک کودک با استفاده از حافظه فعال کارکرد اجرایی می تواند مراحل دستور پخت یک غذا را به یاد بیاورد. کلینیک کاردرمانی ذهنی دکتر صابر با روش های نوین کاردرمانی ذهنی و کاردرمانی توجه و تمرکز به تقویت عملکرد اجرایی در کودکان و بهبود کارکرد اجرایی می پردازد. بهبود مهارت های عملکردی مغز موجب بهبود عملکرد تحصیلی و فعالیت های ذهنی کودک می گردد.
واژه کارکرد اجرایی به لحاظ سنتی برای اشاره به کار می رود که برای درگیری در فرایند های شناختی مورد نیاز برای رفتار هدفمند استفاده می شود. برخی فرایند های رایج کارکرد اجرایی مورد استفاده در رفتار هدفمند عبارتند از حافظه کاری، آغاز تکلیف، توجه پیوسته، بازداری، انعطاف پذیری، برنامه ریزی، سازماندهی و حل مسئله. اگر شما از قبل با کارکرد های اجرایی آشنا نباشید، احتمالاً پیچیده به نظر می رسد. از دیدگاه عملی، راحت ترین روش برای توضیح آسان کارکرد اجرایی، ارائه یک مثال شفاف است. کارکرد های اجرایی در واقع شامل هر چیزیست که به صورت روزمره برای مدیریت رفتارتان به کار می برید. برای مثال، این مسئله می تواند شامل همه رفتارهایی باشد که برای رسیدن به موقع سر یک قرار انجام می دهید. اولاً، شما باید برای این قرار از قبل زمان بندی داشته باشید یعنی برنامه ریزی. باید یک وقت آزاد تعیین کنید که بتوانید به کارهای ضروری دیگرتان هم برسید؛ مثلاً زمان رانندگی و یک زمان اضافی برای کارهای ناخواسته ای که ممکن است سر راهتان برای رسیدن به این قرار روی بدهند. اگر لازم است برای یک رویداد تیپ خاصی بزنید یا لازم است وسایلی که ندارید را فراهم کنید، باید حداقل یکی دو روز قبل لباس های جدید یا چیزهایی که لازم است را خریداری کنید. شب قبل از این قرار، به کارهایی که نیاز است انجام شوند فکر کنید و بهتر است برخی از این کار ها را از قبل انجام دهید، مثلاً باک بنزین ماشین را پر کنید، لباس هایتان را اتو کرده و آماده کنید، کیف تان را از قبل بچینید یعنی سازماندهی و مشخص کنید آیا لازم است همراه خود نوشیدنی، خوراکی یا غذای کامل بردارید و کلاً چه چیزهایی همراه داشته باشید همچنین باید محاسبه کنید چه مسافتی را باید طی کنید و بسته به مدت زمان مسیر و ترافیک چه زمانی باید خانه را ترک کنید. سپس، باید زمان های لازم برای دوش گرفتن، صبحانه خوردن و برداشتن نوشیدنی ها و خوراکی ها را در نظر بگیرید تا به موقع خانه را ترک کنید. بعد از انجام این محاسبات، باید زنگ ساعت یا گوشی را تنظیم کنید تا بتوانید در زمان برنامه ریزی شده از خواب بیدار شوید مدیریت زمان. وقتی صبح زود زنگ آلارم شما را بیدار کرد برنامه آماده شدن برای خروج از خانه را شروع می کنید یعنی آغاز تکلیف. باید به یاد داشته باشید چه کارهایی باید انجام شوند یعنی حافظه کاری و روی تکالیف مربوطه متمرکز بمانید یعنی توجه پیوسته تا بتوانید خانه را در زمان مقرر ترک کنید. همچنین نباید حواس تان با چیزهایی مثل رسانه های اجتماعی و فضای مجازی تماس های تلفنی یا فعالیت های منحرف کننده ای که شما را از آماده شدن سروقت دور می کنند، پرت شود یعنی بازداری.
مثال هایی از نقص کارکرد اجرایی
وقتی شروع به رانندگی به سمت محل قرار می کنید، می بینید خروجی بزرگراهی که می خواستید از آن جا بروید بسته شده و بایستی به خروجی بعدی بروید. ممکن است در ماشین بخواهید کمی قهوه بنوشید و شاید این قهوه روی لباس سفیدتان بریزد وقتی هم به ساعت نگاه می کنید می بینید وقت کافی برای توقف و پاک کردن لکه روی لباس ندارید، بنابراین تصمیم می گیرید ژاکتی که در ماشین دارید را روی پیراهن لک شده بپوشید تا بعداً که فرصت کردید به سرویس بهداشتی بروید و لکه را تمیز کنید یعنی حل مسئله و انعطاف پذیری. شاید چند دقیقه زود به محل قرار برسید و همین باعث شود سرویس بهداشتی را پیدا کنید و تصمیم بگیرید تا جایی که می توانید لکه روی لباس تان را پاک کنید خب! حالا متوجه شدید چقدر خود مدیریتی برای شرکت در فقط یک قرار ملاقات لازم است؟ پس تعجبی ندارد وقتی پدر و مادرها می گویند از دست بچه هایشان دیوانه شده اند. آن ها نه تنها درگیر خود مدیریتی می شوند؛ بلکه چون بچه هایشان هنوز مهارت های لازم برای انجام مستقل خیلی از کارها را ندارند آن ها را نیز باید مدیریت کنند؛ بنابراین با بزرگ تر شدن بچه ها، والدین کم کم شروع می کنند بخشی از مسئولیت ها را به بچه هایشان واگذار کنند. بسیاری از بچه هایی که رشد نرمالی دارند، به تدریج مسئولیت های بیشتری کسب کنند؛ اما بعضی بچه ها به نظر نمی رسد که از مفهوم خود مدیریتی چیزی سر در بیاورند. این بچه های شلخته و بی نظم به راحتی حواس شان پرت می شود و فراموش می کنند در حال انجام چه کاری هستند، و همین باعث می شود والدین مدام برای انجام نادرست کارها و مثلاً به موقع آماده نشدن برای رفتن به مدرسه، سر آن ها نق بزنند. به دلیل همین حواس پرتی شان، چنین بچه هایی نقص کارکرد اجرایی دارند و اغلب دیر به مدرسه یا به فعالیت های فوق برنامه می رسند. آن ها مدام وسایل شخصی خود مثل پیراهن شلوار و توپ فوتبال را گم می کنند، چون فراموش می کنند وقتی به خانه می آیند آن ها را برگردانند و حتی نمی توانند به یاد بیاورند که کجا آن ها را جا گذاشته اند. حتی در خود خانه هم وسایل شخصی را گم می کنند چون هیچ چیز را سر جایش نمی گذارند. یادشان می رود کتابی را که برای انجام تکلیف لازم است بردارند و وقتی می خواهند تکلیف شان را بنویسند، نمی دانند از روی چه کتابی باید این کار را انجام دهند. کوله پشتی، میز و کمدشان طوری است که انگار بمب آن جا منفجر شده و همه چیز به هم ریخته است. آن ها لحظه ای و تکانه ای عمل می کنند و کارها را بدون فکرکردن به عواقب احتمالی آن انجام می دهند. وقتی مشکلات سر راه شان سبز می شود به راحتی گیر می کنند و انعطاف پذیری لازم برای ارائه راه حل ندارند و به راحتی احساسات شان از کنترل خارج می شود. ذهن آن ها به دلیل آشفتگی دور و برشان به هم می ریزد و نه تنها والدین، بلکه معلمین و مربیان شان نیز از این مسئله رنج می برند.
کارکرد های مغزی
هر چند به لحاظ سنتی کارکرد های اجرایی عمدتاً کارکرد های مغزی در نظر گرفته می شوند، اما قبل از این که به خواندن این کتاب ادامه دهید، نکته مهمی است که باید به یاد داشته باشید. مثلاً برای به خاطر سپردن نام یک فرد باید نام او را یکی دو بار پیش خودتان تکرار کنید، به فرد دیگری با همین نام فکر کنید، یا از فرد بخواهید نام خود را هجی کند تا بتوانید با حرف های اسم او تصویر سازی کنید. همه این کارها رفتارهایی اند که شخص به صورت یک جا درگیر عملکرد حافظه می شود. همچنین من معتقدم که رفتار می تواند یاد گرفته شود و بعد بر اساس تجربه فرد از تاریخچه و محیط یادگیری خود تقویت شود. از این رو، هر چند افراد دارای نقص کارکرد اجرایی ممکن است در درگیری رفتارهای مرتبط دچار مشکل باشند؛ اما من معتقدم حتی اگر بخش کوچکی از کارکرد اجرایی به عنوان یک رفتار اکتسابی در نظر گرفته شود ما باید بتوانیم آن را بهبود بدهیم حرف من این است که کارکرد های اجرایی یا همان رفتار نباید بر اساس انکار آنچه که مغز انسان در آن نقش دارد تفسیر شوند. بلکه چون رفتار شامل عوامل تغییر است ما باید نهایت تلاش خود را در آموزش رفتارهایی داشته باشیم که به افراد دارای نقص کارکرد اجرایی امکان دهد حداکثر مشارکت را در رفتارهای هدفمند داشته باشند؛ اما هنوز هیچ قرص یا روش جراحی وجود ندارد که بتواند مکانیزم های مغزی را بهبود دهد شاید آن ها نیز نتوانند به بهترین شکل کار کنند؛ اما یک سری اصول و روش های یادگیری و انگیزه به صورت اثبات شده وجود دارند که می توانند به یادگیری انسان ها کمک کنند. بزبان ساده، هدف این راهنما به خدمت گیری همین اصول و روش ها برای ارائه ابزارهایی به کارشناسان، مربیان و والدین است تا به یادگیرندگان کمک کنند مهارت های کارکرد اجرایی شان را بهبود ببخشند.
کاردرمانی ذهنی نوعی از کاردرمانی است که با هدف افزایش توانایی های ذهنی و تقویت رشد مغز در کودک انجام می گیرد. کاردرمانی ذهنی همچنین با در نظر گرفتن مهارت ها و وضعیت جسمانی و ذهنی کودکانی که به اختلالات ذهنی و بیماری های خاص دچار هستند، کمک می کند و سبب تقویت ارتباطات مغز و ذهن آن ها می شود. روش های مختلفی برای تقویت رشد مغر در کودکان وجود دارد که می تواند در منزل توسط والدین انجام شود. با آشنایی با روش کارکرد مغز و فعالیت های مغزی می توانید به راحتی تمریناتی را در منزل طراحی کنید که موجب رشد بهتر مغز در کودکان شود. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز تست هوش کودکان، با ارزیابی ای کیو و انجام خدماتی از جمله کاردرمانی ذهنی و تمرینات تقویت رشد مغز در کودک به درمان مشکلات مغزی کودک کمک می کند.
به منظور کشف رابطه میان عملکرد های اجرایی و رشد مغز، لازم است که کل شبکه مناطق عصبی مغز که در عملکرد های اجرایی دخیل هستند را مورد بررسی قرار دهیم. شبکه ای از مناطق مغزی وجود دارند که در خدمت عملکرد های اجرایی هستند. این شبکه از قشر سینگولیت قدامی، منطقه حرکتی پیش تکمیلی، DLPEC، محل اتصال پیشانی پایینی، قشر اینسولار قدامی، قشر پیش حرکتی خلفی و قشر جداری خلفی تشکیل شده است. در طی انجام تکالیات عملکرد های اجرایی تقویت رشد مغز در کودک، این مناطق در تعامل با یکدیگر هستند و پیوستگی های بالایی با یکدیگر و نه با دیگر قشر های مغز از خود نشان می دهند. تعامل این مناطق با یکدیگر است که به ما اجازه می دهد تکالیف عملکرد های اجرایی را با موفقیت انجام دهیم. فعالیت این مناطق عملکرد های اجرایی که شتری در طی انجام تکلیف بلکه در زمان استراحت هم دیده می شود. بررسی پیوستگی های میان فعالیت در مناطق مغزی در حالت استراحت تبدیل به روشی متداول برای بررسی شبکه های قشری در کودکان شده است و به آن MRI اتصال عملکردی حالت استراحت می گویند. جمع آوری اطلاعات از rs-feMRI در کودکان ساده است : این کار کمتر از ۱۰ دقیقه زمان می برد و به هیچ دستورالعمل تمرینی پیچیده ای نیاز نیست. زمان مورد نیاز کوتاه برای جمع آوری اطلاعات rs-fcMRI مشکلات مربوط به حرکت را که در جمع آوری داده با استفاده از شیوه استاندارد fMRI وجود داشت، کاهش می دهد. داده های حالت استراحت توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است زیرا چه فرد در حالت استراحت باشد و یا در یک تمرین فعالیت داشته باشد، مغز نوسانات وابسته به سطح اکسیژن خون بسیار کندی از خود نشان می دهد (BOLD) که در محدوده بین Hz0.1–0.01 قرار دارد. این نوسانات در مناطق مغز با هم در ارتباط هستند و به لحاظ عملکردی به هم پیوسته هستند و چنین فکر می شود که بیانگر تاریخچه فعالیت همزمان میان مناطق مغز و تقویت رشد مغز در کودک است.
بررسی تقویت رشد مغز در کودک
مشاهده و بررسی این شبکه، عملکرد های اجرایی حقایقی را راجع به رابطه میان رشد مغز و رشد عملکرد های اجرایی روشن می سازد. در راستای تغییرات ساختاری مغز مرتبط با سن، تغییراتی نیز در شبکه های عملکردی در طی دوران رشد رخ می دهد. یکی از یافته های ثابت در مطالعات مربوط بهrs – fcMRI رشدی این است که شبکه های مغز در کودکان به وسیله نزدیکی آناتومیک، با پیوستگی های عملکردی کوتاه برد قدرتمند، سازمان دهی می شود، در حالی که در بزرگسالان این شبکه ها به روشی توزیع شده تر در میان مغز سازماندهی می شود که نشان دهنده افزایش و گستردگی پیوند های دور – برد است. رشد این شبکه ها از یک دوره زمانی بلند مدت تبعیت می کند، که میزان این الگو های پیوستگی در جوانان چیزی بین دوران کودکی و بزرگسالی است. این الگوی رشد تغییر پیوستگی مغز آن قدر قابل اطمینان است که از داده های حاصل از rs – fcMRI می توان برای پیش بینی میزان بلوغ مغزی یک فرد استفاده کرد. به طور کلی به نظر می رسد شبکه های مغز در طی رشد تغییر پیدا می کنند، اما آیا تغییرات رشدی خاصی در شبکه عملکرد های اجرایی وجود دارد؟ به منظور بررسی این سوال، از rs – fcMRI برای مطالعه تغییرات در میزان پیوستگی بین تنها آن دسته از مناطق مغزی که در عملکرد تمرینات تقویت رشد مغز در کودک و کنترل شناختی دخیل هستند، استفاده می شود. چنین کنترلی در بزرگسالان به وسیله دو شبکه مغزی انجام می پذیرد : شبکه لب پیشانی، که برای کنترل سازگاری مهم است؛ و شبکه cingulo – opercular که عمل حفظ و نگه داری تمرین –مجموعه را انجام می دهد. زمانی که آن مناطقی از مغز که در کنترل شناختی دخیل هستند، مورد بررسی قرار می گیرند،تغییرات رشدی در هر دوی این شبکه ها دیده می شود. در طی دوران رشد، اتصال و پیوستگی های میان مناطق پیشانی و جانبی قدرتمند تر می شوند، و در نهایت منجر به شبکه کنترل لب پیشانی در بزرگسالی می شود. شبکه cingulo – opcrcular در دوران کودکی نسبتا ناکامل ( ناقص ) است یعنی بسیاری از اتصالات و پیوستگی ها در آن وجود ندارد و به تدریج و با افزایش سن ظاهر می شود. به طور کلی، الگوی دوران رشد شامل افزایش در اتصالات دور برد و یکپارچگی بین مناطق و کاهش اتصالات کوتاه برد با افزایش سن می شود که به آن اصطلاحا “تفکیک ” (Segregation) می گویند. رشد شبکه های کنترلی بزرگسالان بر این دو اصل تفکیک و یکپارچگی متکی است و این موضوع به توضیح روند طولانی مدت عملکرد رشدی در تکالیف عملکرد های اجرایی کمک می کند.
افزایش یکپارچگی در مغز
افزایش یکپارچگی با افزایش سن احتمالاً در میلین سازی آکسون های بلند دخیل است و این امکان را می دهد که اطلاعات از نورون های دور با سرعت بیشتری انتقال پیدا کنند. رشد میلین سازی ماده سفید زمانی طولانی را به خود اختصاص می دهد و این تنها در دهه دوم زندگی است که این اتصالات دوربرد در مغز نهادینه می شوند. هرس کردن سیناپس می تواند در عملیات تفکیک نقش داشته باشد و با افزایش سن رخ می دهد، و در این حین اتصالات کوتاه بردی که مزیت چندانی ندارند، از بین می روند. واضح است که قشر پیش پیشانی جانبی به تنهایی مسئول اجرای تمرین های عملکرد های اجرایی و تقویت رشد مغز در کودک نیست. در عوض، یک شبکه از مناطق مغزی با هم در تعامل هستند تا به صورت موفقیت آمیزی این تمرینات را انجام دهند. این شبکه های عملکردی در طی دوره رشد تغییرات چشمگیری خواهند داشت. بدین ترتیب، مهم است که ما تنها بر روی رشد یک منطقه مهم در عملکرد های اجرایی تمرکز نکنیم، بلکه تمرکز خود را بر روی رشد شبکه ای از مناطق که در شکل گیری عملکرد های اجرایی دخیل هستند، بگذاریم.
عملکرد های اجرایی مغز
عملکرد های اجرایی یک پروسه طولانی مدت است که در طی جوانی و کودکی رشد بیشتری دارد. درست همین پروسه زمانی برای رشد قشر پیش پیشانی نیز لازم است. تغییراتی در سیناپس، چگالی ماده خاکستری و ماده سفید با افزایش سن در مغز رخ می دهد، اما قشر پیش پیشانی آخرین منطقه مغزی است که به بلوغ می رسد. بلوغ ساختاری در این منطقه مغز تا رسیدن به دوره جوانی رخ نمی دهد، درست در همان زمانی که توانایی های عملکر دهای اجرایی به رشد کامل می رسد. مدارک حاصل از ضایعه مغزی،fMRI، و مطالعات TMS همگی به طور هماهنگ نشان دهنده اهمیت قشر پیش پیشانی جانبی در کامل شدن موفقیت آمیز تمرین های عملکرد های اجرایی و تمرین های تقویت رشد مغز در کودک است. پژوهش هایی که به بررسی تاثیر رشد قشر پیش پیشانی بر رشد توانایی های عملکرد های اجرایی پرداخته اند، بررسی تغییرات رشدی در دیگر مناطق مغز که در عملکرد های اجرایی دخیل هستند را نادیده گرفته اند. بررسی شبکه های عملکرد های اجرایی و کاردرمانی ذهنی نشان داده اند که آن ها متحمل تغییرات رشدی گسترده ای می شوند، که نشان دهنده افزایش در اتصالات دوربرد و کاهش اتصالات کوتاه برد با افزایش سن است. این احتمال وجود دارد که این تغییرات در معماری شبکه ها در رشد توانایی های ما در تمرین های عملکرد های اجرایی مشارکت دارد. اگرچه هنوز راه های پژوهشی بسیاری وجود دارد که می تواند مناطق رشدی عملکرد های اجرایی را بیشتر توضیح داده و آشکار کنند، اما مطالعه شبکه های مغز می تواند مسیر موثر و مفیدی برای بیان کمیت رابطه میان رشد مغز و بلوغ عملکرد اجرایی و رشد مغز در اختیار ما قرار دهد.
شناخت عملی با فرایند دانستن است. برای فهمیدن رشد ذهنی و فکری کودک سه رویکرد مختلف وجود دارد که عبارتند از رویکرد روانسنجی که تغییرات کمی هوش را در فرایند رشد افراد بررسی میکند؛ رویکرد پیاژهای که بر تغییرات کیفی نحوهی تفکر افراد در فرایند رشد ذهنی تأکید دارد و بالاخره نگرش پردازش اطلاعات که اقدامات، فعالیتها و عملیاتی را که در حین دریافت، ادراک، یادآوری و رشد فکری کودک دربارهی اطلاعات و کاربرد آن را بررسی میکند. مرکز کاردرمانی دکتر صابر در بخش کاردرمانی ذهنی با استفاده از هر سه رویکرد روانسنجی، نظریه پیاژه و نگرش پردازش اطلاعات به بررسی سطح هوش و رشد ذهنی کودکان می پردازد و به صورت کاملا حرفه ای با استفاده از تجهیزات روز دنیا نظیر سنسوری روم، اتاق مهارت های شنیداری و اتاق تاریک توجه بینایی و…. به بهبود مهارت های فکری کودکان کمک می نماید. کاردرمانی ذهنی و گفتاردرمانی دکتر صابر در درمان اختلالاتی نظیر بیش فعالی و نقص توجه، اختلالات یادگیری، تاخیر کلامی و ذهنی در کودکان به شما عزیزان بهترین خدمات درمانی را ارائه می نامید.
رشد ذهنی از دیدگاه نظریه پیاژه
ژان پیاژه (۱۸۹۶-۱۹۸۰) یکی از روانشناسان رشد و اهل کشور سوئیس بود که به رشد ظرفیتهای شناختی انسان علاقهمند شد. او به کاوش در نحوهی رشد و تکامل توانشهای فکری کودکان پرداخت. وی بیشتر به این مسئله علاقه مند بود که بفهمد کودکان چگونه نتیجه گیری میکنند نه اینکه ببیند آیا آنها پاسخ صحیحی دادهاند یا نه، در واقع او با سؤالات خود از کودکان به دنبال منطقی که در پشت پاسخهای آنان قرار داشت، بود. پیاژه با مشاهدهی موشکافانهی فرزندان خود و کودکان دیگر، موفق شد نظریهی رشد ذهنی شناختی خود را تدوین کند. از نظر پیاژه رشد شناختی از ترکیب رسش مغز و دستگاه عصبی و انطباق ما با محیط حاصل میشود. پیاژه میگوید که رشد شناختی آدمی در جریان مراحلی به وجود می آید که از نظر کیفیت با یکدیگر متفاوتند و در عین حال، یکی بر دیگری بنا شده است. هر یک از این مراحل نظریه پیاژه، ساخت و عملکرد ویژهای دارد که در تمام کودکان همانند است؛ یعنی تکامل فکری همهی کودکان با نظم معین در زمانی نسبتاً مشخص ظاهر میشود و امکان ندارد کودکی بتواند بدون گذراندن مرحلهی قبلی به رشد مرحلهی بعدی برسد. در عین حال، دامنهی زمانی تکامل شناختی از یک مرحله به مرحلهی دیگر، بر اساس وضعیت درونی و شرایط محیطی کودک، متفاوت است. بر این اساس نظریه پیازه برای رشد شناختی چهار مرحله در نظر گرفته است که هر مرحله نیز به مراحل کوچک تری تقسیم میگردد:
۱. مرحلهی حسی – حرکتی (تولد تا ۲ سالگی): در این مرحله کودک یاد میگیرد از طریق فعالیت حرکتی به محرکهای مختلفی که به حواس او عرضه میشوند، پاسخ گوید. این مرحله شامل :
(۱-۱) مرحلهی اول یا مرحله ی غلبه و تمرین بازتابها (تولد تا ۱ ماهگی)
(1-2) مرحلهی دوم یا واکنشهای چرخشی اولیه (۱ – ۴ ماهگی): شیرخوار یاد میگیرد رفتارهای لذت بخشی را که تصادفاً در مورد بدن خود انجام داده است تکرار کند.
(1-3) مرحلهی سوم یا واکنشهای چرخشی ثانویه (4 – ۸ ماهگی): شیرخوار یاد میگیرد رفتارهای لذت بخشی را که تصادفاً در خارج از بدن خود (مثلاً با یک اسباب بازی) انجام داده است تکرار کند.
(1-4) مرحلهی چهارم با هماهنگ سازی هدفمند طرح های ثانویه (۸ – ۱۲ ماهگی): با هماهنگ سازی تدریجی فعالیت های حرکتی و درون دادهای حسی توسط شیرخوار، رفتار وی ارادیتر و هدفمندتر میشود. در واقع کودک اطلاعاتی را که در دو مرحلهی قبل کسب کرده است ترکیب و الگوهای جدیدی بروز میدهد.
(1-5) مرحلهی پنجم یا واکنشهای چرخشی ثالث (۱۲ – ۱۸ ماهگی): در این مرحله کودک به جای تکرار الگوهای رفتاری قبلی به تجربهی کنشهای جدید میپردازد. آنها با استفاده از روش آزمون و خطا به کاوشگری محیط میپردازند.
(1-6) مرحلهی ششم یا راه حلهای ذهنی (۱۸ – ۲۴ ماهگی): کودک در این مرحله به مشکل میاندیشد تا راه حل ذهنی آنرا بیابد و دیگر فقط به آزمون و خطا متکی نیست.
مرحلهی پیش عملیاتی (۲ – ۷ سالگی): علت نامگذاری این دوره به پیش عملیاتی آن است که کودکان
در این مرحله هنوز قادر به تفکر عملیاتی یا منطقی نیستند (عملیات به معنی عمل ذهنی). این مرحله شامل:
2-1) تفکر پیش مفهومی از حدود دو تا حدود چهار سالگی است. در ضمن این دوره، کودکان به اساس مفهوم آموزی دست مییابند. آنها طبقه بندی اشیا را بر حسب شباهتهایشان آغاز میکنند، اما از لحاظ مفاهیم شان مرتکب خطا میشوند؛ لذا به باور آنان همهی مردان “بابا” و همهی زنان” “ماما” و همهی اسباب بازی ها “مال من ” هستند. منطق کودکان در این دوره از تکامل نه قیاسی است و نه استقرایی، بلکه تمثیلی است. مثالی از این نوع استدلال چنین است “گاوها حیوانهای بزرگ چهارپا هستند. آن حیوان بزرگ و چهارپاست؛ پس آن یک گاو است”.
(2-۲) تفکر شهودی: از حدود چهار تا حدود هفت سالگی است. در ضمن این دوره، کودکان مسایل را به طور شهودی حل میکنند، نه بر طبق نوعی قانون و منطق. شاخص ترین ویژگی تفکر کودکان در این دوره این است که هنوز به مفهوم بقا یا نگهداری ذهنی (Conservation) دست نیافته اند. نگهداری ذهنی به صورت توانایی درک این مطلب تعریف شده است که شماره، طول، مقدار، یا مساحت اشیا باقی میماند، صرف نظر از اینکه اشیا به صورت های مختلف به کودک نشان داده شوند. پیاژه بر این مسئله یک سوگرایی نام مینهد، که به سبب ناتوانی کودک در نگهداشت عدد، اندازه و حجم پدید می آید. مثلاً نمیتواند تشخیص دهد که وزن یک کیلو آهن با یک کیلو پنبه برابر است.
از ویژگیهای مرحلهی پیش عملیاتی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
× مجهز شدن کودک به رفتار سمبولیک و کاربرد نمادها و نشانه ها (گسترش زبان و بازی های نمادین در کودک) ؛
× خود محوری و خود مرکز بینی (همه چیز حول او اتفاق میافتد و جهان همانی است که او میبیند)؛
× جاندار پنداری (برای کودک ۴ تا ۶ ساله همه ی اشیا جاندارند؛ اما برای کودک ۶ تا ۸ سال هر چیز که حرکت کند، برای کودک ۸ تا ۱۰ سال هر چیز که خودش حرکت کند، و برای کودک ۱۱ سال به بالا فقط حیوان و
گیاه جاندار است) ؛
× تفکر جادویی (تفکر را معادل عمل کردن دانسته و علت رویدادها را در افکار خود میداند).
مرحله ی عملیات عینی (۷ – ۱۱ سالگی): این دوره از هفت سالگی تا یازده سالگی را شامل میشود.
در این مرحله از رشد ذهنی، فعالیت کودک در رابطه با محیط عینی و محسوس است. کودک توانایی انجام اعمال منطقی را کسب میکند، اما این اعمال مربوط به امور محسوس و عینی است و نه امور فرضی و پدیده های انتزاعی. در این مرحله، برخلاف مراحل قبل، کودکان نیازی به انجام اعمال کوشش و خطا ندارند، بلکه میتوانند اعمال را پیش بینی کنند و نتایج آنها را از پیش حدس بزنند. با کمک علائم میتوانند امور مختلف را طبقه بندی و ردیف کنند، خواندن را یاد بگیرند، حساب کنند و بنویسند. ظرفیتهای شناختی این مرحله از رشد، به کودک اجازه میدهد که ارتباط خود با دیگران را بهتر کند و اجتماعی تر شود. او میفهمد که دیگران اعتقادات و علایق و زمینه های ذهنی متفاوتی دارند. او میتواند خود را به جای دیگران بگذارد و حالت و احساس آنان را بفهمد. در این مرحله است که کودک اولین گفتگوهای مستقل خود با دیگران را سازمان میدهد. این نوع گفتگو برای او همراه با فهم ایجاد ارتباط دوجانبه است. همچنین، او برای اولین بار قادر میشود که تا اندازه ای جریانهای فکری خود را مرور کند. از مهمترین ویژگیهای این مرحله میتوان به توانایی استدلال قیاسی، مفهوم برگشت پذیری و نگهداری ذهنی اشاره کرد. کودکان در تبیین نگهداری ذهنی ۳ نوع استدلال به کار میگیرند:
× این همانی: این اصل مبین آن است که تغییرات ظاهری اشیا در مقدار واقعی آنها تغییری ایجاد نمیکند و
کمیت یک شی در اشکال مختلف همان است که در ابتدا بوده. برای مثال در آزمایش ظروف، اگر آب یک
لیوان را درون یک کاسه بریزیم، با وجود تفاوت در شکل ظروف، تغییری در مقدار آب ایجاد نشده است.
× عمل عکس: اگر شی تغییر شکل یافته را به حالت قبلی اش برگردانیم، معلوم میشود که در آن تغییری ایجاد
نشده است. برای مثال اگر آب را از کاسه به لیوان برگردانیم همان مقدار اولیه آب خواهیم داشت.
× جبران: بر اساس این اصل، در تغییر شکل اشیا یک مورد مورد دیگر را جبران میکند. برای مثال گرچه ارتفاع مایع درون کاسه کمتر از ارتفاع مایع داخل لیوان است اما به همان نسبت پهنای مایع درون آن بیش
از پهنای مایع درون لیوان است، بنابراین با هم برابرند.
کودک به طور معمول در ۶ الی ۷ سالگی به مفهوم بقای عدد، طول و مایع دست مییابد. بقای ماده و فاصله در سن ۷ الی ۸ سالگی، بقای سطح در ۹ الی ۱۰ سالگی و بقای حجم بین ۱۱ تا 12 سالگی شکل میگیرد.
مرحله ی عملیات صوری (سالگی به بعد): این دوره از یازده تا پانزده سالگی را شامل میشود. در
این دوره کودک به تدریج توانایی تفکر بر حسب امور انتزاعی را کسب میکند و بر قوانین صوری مسلط میشود. بدین جهت این مرحله را مرحلهی عملیات صوری نام گذاشتند که اندیشه های نوجوانان در این مرحله از رشد، علاوه بر اشیای محسوس، موارد احتمالی و فرضی را نیز شامل میشود و لذا نوجوانان در این مرحله قادر میشوند تفکر عملی مبتنی بر روش فرضیه ای- قیاسی را به کار بندند. یعنی میتوانند به طرح فرضیه بپردازند و بدون نیاز به مراجعه به اشیای محسوس، به وارسی فرضیه ی خود اقدام کنند. نوجوانان در این مرحله، درباره افکار و ذهنیات خود فکر میکنند و به همین جهت آرمانهایی برای خود و آینده شان میسازند. نوجوان در این سنین میتواند در مقابل افکار و اظهار نظرهایی که مغایر با واقعیتهاست مخالفت و استدلال نماید. پیاژه معتقد است بعد از دوره ی چهارم، ظرفیتهای شناختی انسان تغییر کیفی پیدا نمیکند و آنچه گسترش و عمق مییابد محتوای فکر است و نه ساخت های ذهنی .
کاردرمانی ذهنی کودکان
کاردرمانی ذهنی کودکان با استفاده از تکنیک های مختلف درمانی نظیر بررسی عملکرد سیستم مغزی کودکان و پردازش اطلاعات کودک در کنار بهره گیری از تست های تشخیصی بهره هوشی به بررسی علل مشکلات در رشد ذهنی کودکان و تشخیص اختلالات رشد فکری کودک می پردازد. پس از تشخیص علل تاخیر رشد ذهنی برنامه درمانی مناسب همراه تمرینات کاردرمانی ذهنی برای هر کودک توسط کاردرمانی ذهنی طراحی و ارائه می شود. تقویت مهارت های عملکردی مغز و یکپارچگی حسی و اصلاح مسیر های پردازش حسی در کودکان موجب بهبود عملکرد ذهنی و رشد فکری کودک می گردد.
سوالات متداول:
1. کاردرمانی ذهنی کودکان از چه سنی می تواند به کودکان کمک کند؟
رشد ذهنی کودکان از همان ابتدای تولد آغاز می شود و در صورت هرگونه تاخیر یا آسیب به روند رشد ذهنی کودک باید درمان را به سرعت آغاز نمود اما به صورت معمول کاردرمانی ذهنی از یک سالگی می تواند برای کودکان مفید باشد.
2. آیا کاردرمانی ذهنی برای کمک به کودکان برای ورود به مدرسه مفید است؟
بله، در صورت وجود تاخیر یا مشکل در روند رشد و یادگیری در کودکان با انجام تمرینات کاردرمانی ذهنی می توان کودکان را برای آزمون سنجش ورود به مدرسه آماده نمود.
ناهنجاری های مادرزادی یک مشکل یا بیماری است که هنگام رشد کودک در رحم مادر اتفاق می افتد و کودک از بدو تولد به آن مبتلا می شود. ناهنجاری های مادرزادی می تواند طیفی از ضعیف یا شدید داشته باشد و بر ظاهر، عملکرد اعضای بدن و رشد جسمی و روانی کودک تاثیر بگذارد. نقایص زمان تولد، ناهنجاری های مادرزادی و آنومالی های مادرزادی اصطلاحات مشابهی هستند که جهت توصیف اختلالات ساختمانی، رفتاری، عملکردی و متابولیکی موجود در زمان تولد به کار برده می شوند. علمی که این اختلالات را مطالعه میکند تراتولوژی (teratology) نامیده می شود (کلمه ی تراتوس اصطلاحی یونانی است و به معنی بد پیکر میباشد). ناهنجاری های مادرزادی می توانند از نظر اهمیت بالینی و نیاز به مداخلات بهداشتی و درمانی، جزئی (minor) یا عمده (major) باشند و همین طور می توانند به صورت موردی یا به صورت چند ناهنجاری همراه در نوزاد بروز کنند. آنومالی های عمده ساختمانی در ۲ تا ۳ درصد از نوزادانی که زنده به دنیا می آیند، رخ می دهد و ۲ تا ۳ درصد اضافه بر آن نیز در کودکانی که به ۵ سالگی می رسند، شناخته شده است که در مجموع ۴ تا ۶ درصد را تشکیل می دهند. کلینیک تخصصی کاردرمانی دکتر صابر واقع در غرب و شرق تهران با در نظر گرفتن خدمات توانبخشی برای کودکان مبتلا به ناهنجاری های مادرزادی همچون کاردرمانی ناهنجاری های مادرزادی، گفتاردرمانی ناهنجاری های مادرزادی، کاردرمانی جسمی، کاردرمانی ذهنی و… به درمان این کودکان مشغول می باشد.
نقایص ساختمانی هنگام تولد از علل اصلی مرگ نوزاد می باشد (به طور تخمین ۲۱ درصد از تمام شیرخواران مبتلا می میرند). این اختلالات پنجمین علت بالقوه مرگ در سنین قبل از ۶۵ سالگی و یک عامل مهم در معلولیت ها هستند. همچنین این ناهنجاری ها وابستگی به نژاد و گروه خاصی ندارد به طوری که مرگ و میری که به علت نقایص زمان تولد رخ می دهد. در آسیایی ها، سیاه پوستان آمریکایی، ساکنین آمریکای لاتین، سفید پوستان و بومیان آمریکایی (سرخ پوستان) تقریباً مشابه می باشد. آنومالی های خفیف به طور تقریبی در ۱۵ درصد از نوزادان اتفاق می افتد. این ناهنجاری های ساختمانی، مثل میکروشیا (کوچکی گوش ها)، لکه های رنگی و کوتاهی شیار پلکی، به خودی خود برای سلامتی فرد زیان آور نیستند اما در برخی از موارد همراه با نقایص اصلی می باشند. مثلاً نوزادان مبتلا به یک آنومالی جزئی ۳ درصد احتمال این را دارند که دچار ناهنجاری های عمده باشند؛ آن افرادی که دارای دو آنومالی جزئی هستند. 10 درصد احتمال داشته و آن هایی که تعداد ۳ یا بیشتر از آنومالی های جزئی را دارا باشند. ۲۰ درصد احتمال ابتلا به ناهنجاری های اصلی را دارا هستند. لذا آنومالی های جزئی به عنوان کلیدی برای تشخیص ناهنجاری های زمینه ای مهمتر به کار گرفته می شوند. مخصوصاً ناهنجاری های گوش که نسبت به بقیه نقیصه ها به آسانی قابل تشخیص بوده و نشانه وقوع دیگر نواقص است و در واقع در تمام کودکانی که دچار سندروم های ناهنجاری می باشند، قابل تشخیص است.
انواع ناهنجاری های مادرزادی
ناهنجاری هایی که در طی شکل گرفتن ساختمان ها رخ می دهند، مثلاً در طی دوره عضو سازی آن ها، ممکن است باعث فقدان کامل یا نسبی یک یا قسمتی از ساختمان یک عضو یا باعث تغییر شکل طبیعی آن ها گردند. بیشتر ناهنجاری ها از سومین تا هشتمین هفته بارداری منشا می گیرند. این ناهنجاری ها ممکن است به صورت تخریب (از هم گسیختگی)، تغییر شکل (بدریخت شدن) و یا سندرم دیده شوند. تخریب ایجاد تغییراتی در شکل ظاهری ساختارهایی است که قبلا تشکیل شده اند و علت ایجاد آن یک فرایند تخریبی می باشد. تغییر شکل اعضا ناشی از نیروی مکانیکی است که قالب گیری قسمتی از جنین را در طی یک دوره طولانی باعث می شود یا چنبری (clubfoot) مثالی در این مورد است که بر اثر تحت فشار قرار داشتن جنین در حفره آمنیون ایجاد می شود. بدریختی اغلب در دستگاه عضلانی – اسکلتی دیده می شود و ممکن است بعد از تولد قابل اصلاح باشد. سندروم نیز عبارت است از ناهنجاری هایی که با هم رخ داده و یک علت خاص مشترک دارند (کاربرد این واژه نشان می دهد که تشخیص قطعی مشخص شده و خطر عود آن شناخته شده است). برعکس زمانی که دو یا چند ناهنجاری به صورت شایع اما بدون علت خاص و مشترکی همزمان رخ دهند از واژه همراهی (association) استفاده می شود. ناهنجاری های مادرزادی، بسته به نوع، در یکی از گروه های: ناهنجاری های سیستم عصبی (مانند آننسفالی، آنسفالوسل و اسپاینا بیفیدا)؛ ناهنجاری های دستگاه تناسلی، ادراری و کلیه (مانند هیپوسپادیاس)؛ ناهنجاری های دست ها و پا ها (مانند فوکوملیا؛ همی ملیا و آملیا)؛ ناهنجاری های کروموزومی (سندروم دان)؛ لب شکری (با و بدون شکاف کام)؛ ناهنجاری های قلبی؛ ناهنجاری های عضلانی – اسکلتی (پا چنبری و دست چنبری)؛ ناهنجاری های گوارشی؛ ناهنجاری های گوش و چشم؛ و سایر ناهنجاری ها قرار می گیرند.
علت ناهنجاری های مادرزادی
علل عمده ی ناهنجاری های مادرزادی شامل علل کروموزومی (۱۰ درصد)، علل ژنتیکی (۲۵ درصد)، علل مربوط به عوامل محیطی و تراتوژن ها (۱۰ درصد)، علل چندگانه یا مولتی فاکتوریال (تاثیر متقابل علل ارثی و محیطی که در واقع نیمی از تمام ناهنجاری ها مربوط به این علل هستند)، و علل ناشناخته (۵ درصد) می گردد. با توجه به نقش عوامل محیطی در بروز ناهنجاری های مادرزادی امروزه برنامه های کنترل و پیشگیری به صورت گسترده توسط سازمان جهانی بهداشت توصیه و توسط کشور های مختلف در حال انجام است. از عوامل محیطی شایع می توان به عوامل عفونی (مانند ویروس های سرخچه، سیتومگالوویروس و توکسوپلاسموز) بیماری های مادر (مانند چاقی، دیابت، و مشکلات هورمونی)، عوامل فیزیکی (مانند پرتو های اشعه ایکس)، و عوامل شیمیایی (مانند دارو ها و الکل مصرفی، سرب و جیوه) اشاره کرد.
کاردرمانی ناهنجاری های مادرزادی
متخصصین از روش های گوناگونی برای ارزیابی رشد و نمو جنین و تشخیص ناهنجاری های قبل از تولد استفاده می کنند. از جمله این روش ها می توان به اولترا سونوگرافی، غربالگری سرم مادر، آمنیوسنتز و نمونه برداری از پرز های جفتی اشاره کرد. با تشخیص به موقع ناهنجاری های مادرزادی، می توان برخی از این اختلالات را حتی قبل از تولد درمان کرد. از درمان های جنینی می توان به تزریق خون به جنین، درمان دارویی جنین، جراحی جنین، پیوند سلول های پایه و ژن درمانی اشاره کرد. پس از تشخیص ناهنجاری ها با روش های گفته شده، می توان از روش های کاردرمانی ناهنجاری های مادرزادی یا توانبخشی، کاردرمانی در منزل و… برای درمان استفاده کرد.
ادراک پریشی چهره ای، چهره کوری، چهره ناشناسی، ناتانی در تشخیص چهره یا پروسوپگنوزیا یک اختلال عصبی شناختی بوده که مهم ترین علامت آن ناتوانی در بازشناختن چهره ها می باشد. در مواردی که پروسوپگنوزیا بسیار حاد و شدید می شود، احتمال دارد فرد توانایی بازشناختن چهره خود را هم نداشته باشد. به عبارت دیگر می توان گفت ناتوانی در تشخیص چهره های آشنا در شرایط عدم وجود اختلال حسی را پروسوپگنوزیا گویند. در موارد شدید فرد نمی تواند فامیل خود یا حتی بازخورد خود را بشناسد. یک چهره می تواند به عنوان یک چهره شناسایی شود اما چهره ی چه کسی معلوم نیست. گاهی اوقات اعضای فامیل از یاد نمی روند و وقتی صدای شان شنیده شود، شناسایی می شوند. از دست دادن توانایی نامگذاری باید با از دست دادن حافظه متمایز شود، بنابراین همکاری با یک کاردرمانگر ذهنی برای آموزش راهکارهای مناسب مهم است. مرکز کاردرمانی و گفتاردرمانی دکتر صابر با انجام بهترین کاردرمانی کودکان در تهران به فرایند درمان پروسوپگنوزیا در دو منطقه غرب و شرق تهران مشغول می باشد.
پردازش موازی از بیانات چهره ای و گفتار چهره به طور مستقل از شناخت بر اساس ارائه ی ساختاری بینایی رخ می دهد. این تفکیک برای افرادی که قادر به شناسایی بیانات چهره ای شده اند که نمی توانستند تشخیص دهند، نشان داده شده است، در حالی که آن ها نمی توانند بیانات چهره ای را در چهره ای که شناسایی کرده اند، تشخیص دهند. ما نیاز داریم که بتوانیم یک چهره را همزمان با بیان چهره بشناسیم. یکی دیگر از خطوط جالب تحقیق در شناخت چهره، پدیده ی شناسایی پنهان می باشد. افرادی که کاملا ناتوان در شناسایی چهره هستند، نشان می دهند که برخی شناسایی ها زیر مرحله ی هوشیاری آگاهانه اتفاق می افتند. وقتی که از موارد دچار پروسوپگنوزیا خواسته شد که یاد بگیرند بین اسم ها و چهره ها ارتباط ایجاد کنند، آنها بسیار ساده تر توانستند چهره را با اسم واقعی آن ارتباط دهند تا اسم های دیگر را، که این نشان می دهد، برخی شناسایی های ناخودآگاه وجود دارد. شناخت چهره بر اساس سیستم مودولار از پردازش مستقلی است که می تواند به صورت انتخابی آسیب ببیند. مطالعات PET scan لوب تمپورال چپ را وقتی که چهره ی یک فرد نرمال را شناخته می شود، شناسایی کرد. مطالعات موردی از افرادی که پروسوپاگنوزیا دارند، در نوشته ها آسیب دوطرفه در لوب های تمپورال و اکسیبیتال یا آسیب یک طرفه در همان لوب ها در سمت راست را نشان دادند.
رشد ذهنی کودکان در سال های ابتدایی زندگی سرعت بسیار دارد و والدین در تسریع و تقویت ذهنی کودکان نقش مهم و تاثیر گذار را ایفا می کنند. نخستین سالهای زندگی که این تغییرات سریع رخ میدهند پایه ی رشد و پرورش مغزی کودک می باشند. تمرینات کاردرمانی ذهنی موجب تقویت ذهن کودکان در حیطه های مختلف نظیر اداراک دیداری و شنیداری، حافظه، سرعت پردازش اطلاعات، ادراک فضایی و… می گردد. مرکز کاردرمانی ذهنی کودکان تهران زیر نظر دکتر صابر به صورت تخصصی در زمینه کودکان فعالیت می نماید. امکانات تکنیکال و تخصصی مرکز کاردرمانی کودکان نظیر اتاق تاریک بینایی، اتاق شنیداری و سنسوری روم در بهبود عملکرد ذهنی کودکان بسیار موثر می باشد.
از زمانی که نطفهی انسان منعقد میشود تا هنگام مرگ، فرد پیوسته در حال تغییر است و این جریان تکامل هیچگاه متوقف نمیشود. انسان همیشه متوجه این تغییرات نیست؛ البته با وجود این پیوستگی سرعت این تغییرات در فرد متفاوت است. در نخستین سالهای زندگی که این تغییرات سریع رخ میدهند، اغلب توجه افراد به این تغییرات جلب شده و ناگزیر هستند که با آن سازگار گردند ( البته ممکن است آن را با آغوش باز بپذیرد؛ زیرا این تغییرات نوید بلوغ و تکامل را میدهند) این نکته را باید در نظر گرفت که منظور از رشد تنها بزرگشدن نیست؛ زیرا در دورهی سالمندی تغییرات بدنی و روانی نشانهای از سیر فرد بهسوی پیری و تحلیل تعدادی از دستگاهها میباشد که بر خلاف دوران کودکی است؛ اما باتوجهبه تعریف رشد چون شامل تغییر و تحولات در طی زندگی فرد میگردد، باز هم بخشی از فرایند رشد را در بر میگیرد بهعبارتدیگر این تغییرات میتواند به سه صورت پیشرونده، پسرونده و دوباره سازماندهی دیده شوند.
ماهیت و ویژگیهای رشد و تکامل انسان
رشد و تکامل انسان دارای ویژگیهایی است که در چگونگی روند رشد بسیار مؤثر هستند این ویژگیها عبارتند از:
رشد و تکامل مستلزم تغییر است : همانگونه که از تعریف رشد بر میآید رشد فقط به معنی بزرگشدن نیست؛ بلکه در برگیرندهی تمام تغییرات در طول عمر فرد، از ابتدای لقاح تا مرگ است؛ بنابراین مهمترین ویژگی رشد بروز تغییر است که در این فرایند رخ میدهد.
رشد و تکامل از الگوی معینی پیروی کرده و قابلپیشبینی است: رشد جانداران اعم از انسان و حیوان در قالبی حاصل میشود که مختص به آنگونه است و میزان تکامل افراد آن نوع به یکدیگر شبیه است. در مورد انسان باید گفت که تکامل بهصورت اتفاقی و غیرمنظم انجام نمیگیرد؛ بلکه به شکلی مرتب و مستمر حاصل میشود هر مرحلهای از تکامل نتیجه و محصول مرحلهی قبلی و شرط ضروری مرحلهی بعدی است. مثلاً کودک ابتدا چهاردستوپا راهرفته سپس ایستاده و بهمرور قدم برمیدارد.
حال باتوجهبه پیروی رشد از الگوهای معین و درنظرگرفتن این نکته که میزان تکامل هر فرد در طول عمر تقریباً ثابت است میتوان حدود تقریبی تکامل وی را در اوایل عمر و هنگام بلوغ پیشبینی کرد. چنانچه با کمک اشعهی ایکس استخوانهای مچ دست کودک را مورد بررسی قرار دهیم معلوم میشود قد نهایی فرد حدوداً چقدر خواهد بود یا از طرق مختلف میزان بهره هوشی فرد را محاسبه میکنند تا بهصورت تقریبی بتوان آینده شغلی، اجتماعی و … کودک را پیشبینی کرد.
رشد و تکامل جریانی مداوم و پیوسته دارد: چنانچه مایکی از جنبههای رشد، مثلاً افزایش وزن را به طور سطحی موردتوجه قرار دهیم، ممکن است اینطور به نظر برسد که رشد فرد گاهی متوقف شده و سپس دوباره آغاز میشود، ولی این موضوع بههیچوجه صحیح نیست. رشد از هنگام انعقاد نطفه تا وصول بلوغ و کمال، پیوسته ادامه داشته که گاهی سرعت مراحل مختلف آن کم یا زیاد میشود.
4. تفاوتهای فردی در فرایند رشد نقش داشته و کمابیش ثابت میمانند: معمولاً تصور میشود کودکی که رشدش به حد موردنظر نرسیده است، پس از چندی جبران نقص گذشته را خواهد کرد این گمان از نظر علمی صحیح نیست؛ بلکه برعکس دلایل متعددی وجود دارد که میزان رشد تقریباً ثابت میماند نوزادانی که در ابتدا بهسرعت رشد کردهاند در مراحل بعدی، نیز اگر شرایط مهیا، باشد از سرعت رشد خوبی برخوردار خواهند بود و نوزادانی که از رشد کندی برخوردار بودهاند بعداً نیز بهکندی رشد میکنند بنابراین میتوان اینگونه اظهارنظر کرد که باوجوداینکه الگوی رشد معین و قابلپیشبینی است؛ اما این الگو در هر شخص منحصربهفرد بوده و تفاوتهای فردی نیز مستقیماً بر آن تأثیر میگذارند
رشد و تکامل قسمتهای مختلف بدن به میزان متفاوتی رخ میدهد: تمام قسمتهای بدن به یک مقدار رشد نمیکنند و به همین صورت کلیه جنبههای روانی و ذهنی نیز به یک اندازه تحقق نمییابند جنبههای مختلف جسمانی و روانی، هر یک به مقدار مخصوص به خود رشد کرده و در زمانهای مختلف به مرحلهی کمال میرسند.
رشد و تکامل دارای مراحلی است که هر مرحله دارای مشخصات مربوط به خود است : تقسیمبندیهای مختلفی برای مراحل رشد در نظر گرفته شده است؛ اما عموماً رشد به سه مرحلهی اصلی رشد، کودک رشد نوجوانی و رشد بزرگسالی تقسیم میشود که البته مراحل اول و سوم خود به دورههای کوتاهتری به این شرح تقسیم میشوند
6–1) رشد کودک: این مرحله شامل دورههای پیش از تولد (لقاح تا تولد) شیرخواری (2 سال اول زندگی)، کودکی اولیه ( ۳–۵ سالگی) و کودکی میانه (6–11 سالگی) میباشد.
6–2) رشد نوجوانی : که مرحله گذار از کودکی به بزرگسالی است و سنین ۱۲–۱۹ سالگی را شامل میشود
6–3 ) رشد بزرگسال: این مرحله نیز به سه دوره بزرگسالی اولیه یا جوانی (دهه ۲۰ و ۳۰ زندگی ) بزرگسالی میانی یا میانسالی (دههی ۴۰ و ۵۰ زندگی) و بزرگسالی پایانی یا سالمندی (۶۰ و در برخی منابع ۶۵ سال به بالا) تقسیم میشود .
این دورهها هر یک دارای ویژگیهای رشدی خاص خود میباشند که در این کتاب رشد کودک مورد بررسی قرار میگیرد.
هر فرد عادی معمولاً تمام مراحل رشد و تکامل را طی میکند: اگرچه مدتی برای تکمیل هر یک از مراحل رشد لازم است؛ اما بهجز در موارد استثنایی هر فرد تمام مراحل رشدی را به پایان میرساند. برای مثال رشد جسمی هر فرد تقریباً در سن ۲۱ سالگی کامل میشود.
رشد و تکامل دارای جنبههای مختلفی است که عموماً به همدیگر وابسته هستند : درست است که رشد و تکامل یک فرایند مستمر است؛ اما این فرایند در بخشهای مختلف و جنبههای گوناگون وجود انسان رخ میدهد این جنبهها در نظر اول ممکن است از هم مستقل به نظر برسند؛ اما در واقع بههمپیوسته بوده و اختلال در رشد و تکامل یک جنبه میتواند بر رشد و تکامل سایر جنبهها تأثیرگذار باشد. این جنبهها شامل رشد و تکامل ،جسمی حرکتی احساس و ادراک ذهنی و شناختی گفتار و زبان، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی میباشند.