گفتاردرمانی به تشخیص بررسی و درمان مشکلات گفتار و زبان در کودکان و بزرگسالان می پردازد. و با روانشناسی که از طریق گفتار و صحبت کردن به درمان مشکلات روان می پردازد متفاوت است. این رشته یکی از زیر شاخه های توانبخشی می باشد و در کنار کاردرمانی ، فیزیوتراپی، شنوایی سنجی و بینایی سنجی در بهبود تواناییهای جسمی و ذهنی کودکان و بزرگسالان فعالیت می نماید. ممکن است پاسخ به سؤال ” گفتاردرمانی چگونه انجام می شود؟” ساده به نظر برسد. ما زبان را ارزیابی می کنیم. اما پاسخ به آن قدری بیش تر است. اولاً برای ارزیابی لازم است حیطه های زبان را تعیین کنیم. این حیطه ها، دو شیوه برقراری ارتباط را شامل می شوند: درک و تولید. ارزیابی این دو شیوه، به رویکرد های تا حدی متفاوت نیاز دارد. بلوم ولاهی تفاوت های بین عملکرد زبان را در این دو شیوه مطرح کردند و نشان دادند که ساختن فرضیه هایی در مورد یکی بر پایه دیگری خطرناک است. از آنجا که در دوران رشد توانایی های درک و تولید تا حدودی به عمل می کنند، لازم است هر یک از این شیوه ها به عنوان ماهیتی مجزا ارزیابی شوند. در حقیقت در پاسخ به این سوال که “در گفتار درمانی چیکار میکنن؟” باید گفت که به ارزیابی، تشخیص و درمان اختلالات مربوط به گفتار و زبان و بلع پرداخته و در خیلی از مواقع علاوه بر درمان مستقیم اختلال فرد، به بهبود محیط زندگی فرد می پردازد تا شرایط بهتری برای بهبود فرد به وجود آید. مرکز کاردرمانی و گفتاردرمانی دکتر صابر در زمینه درمان مشکلات گفتار و زبان کودکان نظیر لکنت زبان، مشکلات تلفظی و نوک زبانی حرف زدن، تاخیر کلامی و مشکلات روانی کلام، اختلال بلع و… فعالیت می نماید. گفتاردرمانان متخصص مرکز گفتاردرمانی با استفاده از تجهیزات پیشرفته مرکز نظیر اتاق شنیداری در کنار همکاران کاردرمان در قالب یک تیم درمانی به بررسی مشکلات گفتاری و ذهنی کودکان می پردازد. خدماتی نظیر گفتاردرمانی و کاردرمانی در منزل به مراجعین کمک می نمایند تا روند درمان خود را با سرعت بیشتری طی کرده و به نتایج درمانی بهتری برسند.
گفتاردرمانی چگونه انجام می شود؟
فرایند تشخیص در گفتاردرمانی معمولاً با مروری بر اطلاعات تاریخچهای مراجع شروع میشود. این موارد میتواند صرفاً اطلاعات ارجاعی از یک معلم یا والدین را دربر گیرد یا شامل اطلاعاتی از آزمونهای گذشته یا از مداخلهای باشد که قبلاً صورت گرفته است. در وضعیت تیمی فرار شتهای، بسیاری از دادههای مربوط به تاریخچه را میتوان به طور مشارکتی و با یک گفتگوی حرفهای با خانواده و درمیان گذاشتن اطلاعات با سایر اعضای تیم نظیر کاردرمانی، روانشناسی جمعآوری کرد. در رویکردهای دیگر ممکن است لازم باشد آسیبشناس زبان یا گفتاردرمان این اطلاعات را بهطور مستقل جمعآوری کند. هنگام مرور این اطلاعات، گفتاردرمانگر باید مشخص کند چه اطلاعاتی را در پرونده آماده دارد و برای برنامهریزی ارزیابی چه چیزی را باید کسب کند.
سؤالات اساسی که در گفتاردرمانی باید پاسخ داده شوند، به شرح زیر هستند:
۱-مشکل چیست یا به زبان پزشکی، شکایت بیمار چیست؟ این حیطه یا حیطههای نقص کودک از دید مردم چگونه هستند؟
۲-مشکل چه زمانی شروع شده و اینکه آیا کودک همیشه آن را داشته؟ شروع مشکل ناگهانی بوده یا تدریجی؟
۳-آیا مشکل از نظر شدت تغییر میکن و در بعضی مواقع یا با بعضی از مردم، و با دیگران بهتر میشود یا اینکه همیشه به همان صورت است؟
۴-تعامل اجتماعی محیط با مشکل کودک چگونه است؟ آیا کودک کسی است که در مدرسه یا سایر موقعیتهای اجتماعی مهم دیگر شکست میخورد؟ نگرش خانواده نسبت به کودک و واکنش آنها نسبت به مشکلات او چگونه است؟
ارزیابی درک گفتار
چپمن و میلر و پائول تفاوت هایی را بین عملکرد کودکان در آزمایه های مربوط به درک مورد بحث قرار دادند. آزمایه هایی که بر حسب بافت ساخته شده و در حضور وقایع روزانه آشنا و سرنخ های غیر زبان شناختی بودند و آن هایی که بر حسب وجود بافت ساخته نشده بودند. آن ها نشان دادند که کودکان در این دو موقعیت بر حسب عملکرد درکی شان کاملاً متفاوت عمل می کنند. وقتی ما آزمون های استاندارد شده گفتار درمانی را برای اندازه گیری درک زبانی به کار میبریم، در حقیقت از ابزاری که بر حسب بافت ساخته نشده، برای ارزیابی درک استفاده می کنیم. جمع آوری چنین اطلاعاتی که بر حسب بافت ساخته نشده اند مهم است و قسمتی از ارزیابی توانایی های کودک تحت شرایط کمتر ایده آل است که قبلاً بحث شد. درمانگر شاید بخواهد به عنوان ضمیمه ای بر آزمون رسمی درک، چگونگی پاسخ کودک به زبان را در یک موقعیت آشناتر و بر حسب بافت ارزیابی کند. لرد و میلرو پائول پیشنهاد کردند ارزیابی سنتی درک با ارزیابی درک واژگان و ساختار های مشابه در قالب های طبیعی تر همراه شود که حضور وضعیت های آشنا و سرنخ های غیر زبان شناختی مانند ژستها، حرکت چشم و دیگر حمایت های بافتی را نیز در بر می گیرد. مقایسه عملکرد کودک در این دو جایگاه می تواند تصویر کامل تری از مهارت های درکی کودک به ما بدهد. خواه مهارت های دریافتی را در قالب های ساخته شده بر حسب بافت تجزیه و تحلیل کنیم، همان طور که میلر و پائول تعبیر کردند، خواه در قالب های بدون بافت، مهم آن است که همیشه به خاطر داشته باشیم، درک، رویدادی خصوصی و مربوط به خود شخص است که درون ذهن کودک اتفاق می افتد. آنچه ما در ارزیابی های درک مشاهده می کنیم محصول درک کودک است نه خود درک این بدان معناست که روش هایی که برای ارزیابی درک به کار می بریم باید خیلی دقیق انتخاب شده باشند به طوری که این محصولات، نشانه های معتبری از روند اساسی مورد نظر باشند.
ارزیابی تولید زبان
بر خلاف ارزیابی درک، ارزیابی تولید زبان در گفتاردرمانی برای کودکان ما را درست به سوی ارزیابی آن چیزی پیش می برد که بیش از هر چیز به آن علاقه مندیم: این که کودکان چگونه خودشان را از طریق زبان بیان می کنند. اما درست همان طور که کودکان در آزمایه های درکی گفتار درمانی دارای بافت های مختلف، متفاوت عمل می کنند، در انواع مختلف آزمایه های زبان بیانی در گفتار درمانی نیز عملکرد متفاوتی دارند. مثلاً پروتینگ، گالاگر و مولاک نشان داده اند که وقتی از کودکان خواسته می شود جملاتی را تکرار کنند انواع متفاوتی از خطا های دستوری را مرتکب می شوند نسبت به وقتی که آن جملات را به طور خود انگیخته تولید کنند. مرل و پلانت نیز نشان دادند که یک آزمون هنجار – مَرجع با حساسیت و محدودیت بالا برای شناسایی یک اختلال زبانی، در شناسایی خطا های واقعی کودکان، بی ثبات بود. این مطالعات پیشنهاد می کنند که برای دیدن انواع خطا هایی که یک کودک در گفتار خود انگیخته مرتکب می شود لازم است نه تنها روی داده های آزمون بلکه روی گفتار خود انگیخته نیز با استفاده از رویکرد های تجزیه و تحلیل نمونه – زبان تکیه کنیم. این بدان معنا نیست که بگوییم تقلید جمله یا دیگر رویکرد های استاندارد شده برای ارزیابی تولید زبان در گفتار درمانی نقشی ندارند. در واقع این روش ها در نشان دادن این که آیا کودکان داخل محدوده طبیعی رفتار زبان بیانی عمل می کنند یا نه، خیلی مؤثر هستند. به عبارت دیگر، اطلاعات آن ها برای غربالگری عالی است. اما نمونه گیری از زبان خود انگیخته، برای رسیدن به تصویری واقعی از سطح عملکرد پایة زبان بیانی و برای دیدن این که کودکان چگونه به طور واقعی از زبان برای برقراری ارتباط استفاده می کنند و برای دیدن خطا هایی که در گفتار کودک برجسته هستند و برای تعیین اهداف مداخله، مؤثر ترین و از نظر بوم شناختی معتبر ترین روش است.
ارزیابی زبان در گفتاردرمانی چگونه انجام می شود؟
ما می خواهیم در هر یک از این دو شیوه – درک و تولید – سه حوزه زبانی گفتاردرمانی نمایش داده شده را ارزیابی کنیم.
1-ساخت (نحو، صرف و واج شناسی): نشانة صرفی لغات؛ اجزای جمله مانند عبارت اسمی پایه و عبارت فعلی؛ و انواع جمله مانند منفی، سؤالی، درونه گیری شده و ساختار های موصولی. ساخت، شامل توانایی تولید صدا ها، ثبات تولید صدا و کاربرد فرآیند های واجی ساده سازی نیز می شود.
2- محتوا (معنی شناسی): دانش واژگانی. توانایی بیان و فهم مفاهیم مربوط به اشیاء و رویداد ها، کاربرد و درک روابط معنایی میان این اشیاء و رویداد ها.
3- کاربرد (کاربرد شناسی): مجموعة عملکرد های برقراری ارتباط (دلایل حرف زدن)، میزان استفاده از مهارت های برقراری ارتباط و مهارت های گفتمان (رعایت نوبت، نگه داری و تغییر موضوع) و انعطاف پذیری در اصلاح گفتار بر حسب شنوندگان و وضعیت های اجتماعی متفاوت.
بسیاری از مراکز گفتاردرمانی قبل از اینکه با خانواده ملاقات کنند از یک پرسشنامه استاندارد کسب اطلاعات، برای جمعآوری قسمتی از این اطلاعات استفاده میکنند. نمونهای از این پرسشنامه را که قبل از اولین ملاقات کودک با درمانگر، از سوی یکی از والدین پرشده است شامل موارد نظیر روند رشد کودک و نوزاد، مشکلات والدین در منزل و مدرسه، شکایت اصلی معلمان، نتایج تست های پزشکی نظیر تست ژنتیک یا شنوایی سنجی و… می باشد که گفتاردرمان را در رسیدن به نتیجه دقیق تر یاری می نماید.
توصیفهای مربوط به سندروم اختلالات زبان – یادگیری در کودکان به اوایل قرن نوزدهم برمیگردد. شاید گال نخستین کسی بود که کودکان مبتلا به درک و کاربرد ضعیف گفتار را توصیف کرد و آنها را از عقب ماندگی ذهنی متمایز نمود. پس از آن کشفیات جدیدی با نیروی انگیزشی بسیار بالا در مورد روابط بین مغز و رفتار زبانی توسط عصب شناسانی مانند بروکا (۱۸۶۱) و ورنیکه (۱۸۷۴) ارائه گردید. تصور میشد اختلالاتی که گال برای اولین بار شناسایی کرده بود شبیه زبان پریشیهایی باشند که این عصب شناسان در افراد بالغ مطالعه میکردند. در اولین قرن از حیات مطالعه یادگیری زبان و اختلالات آن، عصب شناس معروف ساموئل تاورتون را احتمالاً میتوان به عنوان پدر تمرینات نوین مربوط به اختلالات زبان در کودک دانست. او نه تنها بر اهمیت توصیفات عصب شناختی سندروم تاکید کرد بلکه توصیفات رفتاری سندروم را نیز مورد توجه قرار داد و پیوندهای بین اختلالات زبان – یادگیری و مشکلات فراگیری خواندن و نوشتن را نشان داد.در حقیقت اختلالات زبان نقصی است که به وسیله آن کودک نمی تواند واژگان مناسب را به آسانی انتخاب کرده و جملات معنا دار درست کند یا در درک جملات دیگران دچار مشکل می باشد. ممکن است کودک گفتار دیگران را درک نکند یا افکار خود را نتواند به صورت یک جمله یا عبارت بیان کند یا حتی دچار هر دو اختلال باشد. مایکل باست اولین کسی بود که رشته گفتاردرمانی را به صورت تئوری و عملی از دیگر گرایش ها مجزا کرد و می توان گفت همه چیز درباره گفتاردرمانی از انجا شروع شد. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر در زمینه تشخیص و درمان اختلالات گفتار و زبان کودکان به صورت تخصصی فعالیت می نماید. اختلال لکنت زبان، تاخیر کلامی، نوک زبانی حرف زدن و… از جمله مشکلاتیست که توسط گفتاردرمانی درمان می شود. خدمات گفتاردرمانی در منزل، بازی درمانی و گروه درمانی در بهبود مشکلات گفتار و زبان کودکان بسیار موثر بوده و در مرکز گفتاردرمانی غرب و شرق تهران ارائه می گردد.
ابداع آسیب شناسی زبان و گفتار یا گفتاردرمانی
در زمینه گفتاردرمانی دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ تخصصهای دیگر مانند روانپزشکان و پزشکان متخصص اطفال به کودکانی علاقمند شدند که در یادگیری زبان ناتوان به نظر میرسیدند اما عقب ماندگی ذهنی یا ناشنوایی نداشتند. گزل و آماترودا (۱۹۴۷) پیشگامان پزشکی اطفال در دوران رشد بودند که تکنیکهای جدید و تازهای را برای ارزیابی رشد زبان ابداع و وضعیتی را که زبان پریشی کودک« نامیدند، شناسایی کردند. بنتون کاملترین توصیفات مربوط به کودکان مبتلا به این سندروم را برای ما فراهم کرد و با مطرح کردن مفهوم اختلال ویژه یادگیری زبان، از طریق استثنا کردن آن از نشانههای مرضی دیگر و بیشتر به وسیله تشابهاتیکه با زبان پریشی بزرگسالی داشت، به آن اعتبار بخشید.
تقریباً در همان زمان، همچنان که پزشکان متخصص اطفال مشغول اصلاح نظریات اختلال زبان بودند، گروههای دستاندرکار دیگر نیز در مورد کودکانی که در یادگیری زبان، با شکست مواجه شده بودند، مفاهیمی را ابداع میکردند. اووینگ (۱۹۳۰)؛ مک گینیس، کلفنر و گلدستین (۱۹۵۶)؛ و مایکلباست (۱۹۷۱ و ۱۹۵۴) همگی از جمله مربیان کودکان ناشنوا بودند و تکنیکهای متنوعی را برای آموختن زبان به کودکانی که صحبت نمیکردند؛ ارائه دادند. آنها اظهار کردند که بعضی از مهارتهای زبانی کودکان ناشنوا بدتر از آن هستند که تنها به آسیب شنوایی آنها نسبت داده شوند. مشاهده این مطلب آنها را برای بر آن داشت تا با علاقه، تنها بر آسیب زبان متمرکز شوند و برای کودکانی که به روشهای استاندارد آموزش زبان که ویژه کودکان ناشنوا بود پاسخ مثبت نمیدادند، روشهای درمانی موثرتری را توسعه دهند.
به هر حال تا دهه ۱۹۵۰، هیچ تلاش سازمان یافتهای نبود که مشکلات زبان – یادگیری در کودک را منحصراً از لحاظ بررسی اختلالات زبان رسیدگی کند، بلکه یا بیشتر به عنوان نتیجه بعضی از سندرومهای دیگر (مانند زبان پریشی کودک یا ناشنوایی) بررسی میشد، یا اختلالات زبان در کودکان علی رغم اینکه بر اثر ناشنوایی، عقب ماندگی ذهنی یا بد عملکردی عصب شناختی احتمالی ایجاد شده بودند، مورد درمان قرار میگرفتند آرام و ناشن (۱۹۸۲) از سه نفر به دلیل گسترش این رشته جدید تجلیل کردند. 1- میلدرد آ. مک گینیس، 2- هملر ر. مایکلباست، 3- موریل آی مورلی. این افراد پیشگامان هماهنگ سازی اطلاعات رایج و قابل دسترس در مورد اختلالات زبان در کودکان زبان پریش و ناشنوا بودند و برای درمان بد عملکردیهای زبانی که این کودکان نشان میدهند، روشهای آموزشی ابداع کردند.
مک گینیس «روش تداعی» را برای آموزش زبان به کودکان زبان پریش توسعه داد. این روش در توسعه رشته اختلالات زبان بسیار موثر بود و اولین رویکرد بسیار ساختمند و جامع را برای مداخله زبان فراهم کرد. مک گینیس همچنین یکی از اولین کسانی بود که بین دو نوع از مشکلات زبانی موجود در کودکان تمایز قائل شد. چیزی که خودش آن را زبان پریشی حرکتی یا بیانی (چیزی که ما امروزه اختلال ویژه زبان بیانی مینامیم) و زبان پریشی حسی یا دریافتی (آنچه ما از آن به عنوان اختلال زبان دریافتی یاد میکنیم) مینامید.
همه چیز درباره گفتاردرمانی و تاریخچه آن
مورلی علاوه بر اینکه در به کار بردن اطلاعات مربوط به رشد طبیعی زبان جهت درمان کودکان مبتلا به اختلالات زبان کمک کرد، یکی از اولین اشخاص در زمینه آسیب شناسی گفتار بود که زبان و اختلالات آن را در حوزه عمل و صلاحیت «گفتار درمانگر» قرارداد. او استفاده از توصیفهای دقیق رفتار زبانی موجود در کودکان را در تشخیص و طرح برنامههای مداخلهای تشویق میکرد و در ارائه تعاریفی که به گفتاردرمانگران اجازه میداد اختلالات زبانی را از اختلالات تولیدی تشخیص دهند نیز نقش بسزایی داشت.
مایکلباست (۱۹۵۴) شاید نخستین فرد در شکل دهی رشتهای جدید و مجزا، هم از نظر تئوری و هم عملی بود که از آن تحت عنوان «آسیب شناسی زبان» نام میبرد و همه چیز درباره گفتاردرمانی از آنجا شروع شد. او نیز مانند مورلی و مک گینیس، به تشخیص افتراقی علاقمند بود. او طرحهایی را برای طبقهبندی اختلالات زبان در کودکان ارائه داد و برای افتراق از عقب ماندگی ذهنی و ناشنوایی، آنها را «اختلالات شنیداری» نامید. اما مایکل باست نیز مانند اورتون به پیوندهای بین اختلالات فراگیری زبان شفاهی و نتایج آن در اکتساب مهارتهای خواندن و نوشتن اهمیت داد. مایکلباست برای بررسی اختلالات زبان در این رشته وسیع و به منظور یافتن نظمی جدید در آسیب شناسی زبان، راهی نشان داد که نه تنها مشکلات تولید و درک زبان شفاهی بلکه مشکلات کاربرد شکلهای نوشتاری زبان را نیز در بر میگرفت.
تقریباً در همان زمان که رشته آسیب شناسی زبان در حال شکل گرفتن بود مطالعه خود زبان با معرفی نظریه دستور زبان زایشی – گشتاری از سوی چامسکی متحول شد. این نوآوری، برای تحقیق در مورد فراگیری زبان از سوی کودک، انقلابی را به وجود آورد که قواعد جدیدی را به کار میگرفت. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ همانطور که تحقیق در مورد زبان کودک از تمرکز بر روی نحو به معناشناسی و سپس کاربرد و بعد از آن واجشناسی توسعه یافت، آسیب شناسی زبان نیز به دنبال آن مورد توجه قرار گرفت و به دیدگاه ما نسبت به آن جنبههای وابسته به زبان که به توصیف و تنظیم کار بالینی احتیاج داشت، وسعت بخشید. بسیاری از اطلاعات جدید گردآوری شده در مورد رشد طبیعی، این امکان را برای آسیب شناسان زبان به وجود آورد که رفتار زبانی کودک را بسیار دقیقتر توصیف کنند و بتوانند آن را بر اساس انواع ساختها و عملکردها، با رشد طبیعی مقایسه کنند. به علاوه، وسیع بودن اطلاعات پایه در مورد فراگیری طبیعی، یک برنامه کاری را برای رشد زبان فراهم کرد که توانست به عنوان یک راهنمایی عملی برای طرحریزی مداخله به کار گرفته شود. همان گونه که هنگام صحبت در مورد سبکهای اختلالات زبان خواهیم دید، این احتمال به طور عمدهای بر چگونگی تصور و عملی که امروزه از آسیب شناسی زبان انتظار میرود تاثیر گذاشته است.
هدف گفتاردرمانی ارتباط، بهبود مهارت های ارتباطی و هئایت تاخیر ها و اختلالات مربوط به درک زبان است. گفتاردرمانی ارتباط می تواند فواید بسیار زیادی برای کودکان و بزرگسالان همچون بزرگسالان مبتلا به اسکلروز متعدد داشته باشند. متخصص گفتاردرمانی ارتباط به بهبود ارتباطات فرد، بهبود کیفیت کلمات، افزایش اعتماد به نفس، آمادا سازی کودکان برای مدرسه رفتن و… کمک می کند. گفتاردرمانی کودکان و حتی گفتاردرمانی بزرگ سالان مبتلا به اسکلروز متعدد در بهبود مهارت های ارتباطی، شنیدن، بیان افکار و… تاثیر گذار است. کلینیک گفتاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز گفتاردرمانی در تهران واقع در پاسداران و سعادت آباد، با انجام خدمات متنوع گفتاردرمانی برای کمک به مبتلایان به اوتیسم، بیش فعالی، اختلال یادگیری، لکنت زبان و اختلالات عصبی در بزرگسالی نظیر سکته و ام اس… تحت نظر بهترین متخصصان گفتاردرمانی ارتباط به درمان این افراد کمک می کند.
یکی از حوزه های کاری آسیب شناسان گفتار و زبان، آسیب های شناختی ارتباطی می باشد.
شناخت: به فرایند های ذهنی مرتبط با ادراک کسب اطلاعات از جهان پیرامون، سازمان بندی و ذخیره سازی اطلاعات، درک مفاهیم، یادگیری، تفکر استدلال و حل مسئله شناخت می گویند.
ارتباط: به هر وسیله ای که بتوان از طریق آن خواسته ها، نیازها، افکار، احساسات، دانش و تجربیات خود را به دیگران منتقل کرد، زبان می گویند. زبان به اشکال مختلف شامل گفتار، زبان اشاره، ایما و اشاره، بیانات چهره ای و نوشتن تظاهر می یابد.
زبان: زبان یک سیستم قراردادی یا کد مشترک در اجتماع است که مفاهیم را از طریق مجموعه ای از نماد های قراردادی و قوانین حاکم بر آن ها منتقل می کند.
زبان و شناخت رابطه متقابل دارند به گونه ای که رشد هر کدام به رشد دیگری کمک می کند. در عین حال به طور پیچیده ای به یکدیگر گره خورده اند و به سختی می توان این دو را از هم تفکیک کرد. در جدول ۳-۱ زبان و شناخت را از یکدیگر تمیز داده شده اند.
جدول ۳-۱ زبان و شناخت
زبان
شناخت
واج شناسی
توجه
صرف
حافظه
واژگان
جهت یابی
نحو
سازمان بندی
معناشناسی
برنامه ریزی
استدلال
حل مسئله
ارتباط بین زبان و شناخت
برای اولین بار در سال ۱۷۹۱ ارتباط بین زبان و شناخت توسط کمپلن مطرح شد. او ارتباط و یکپارچگی لازم بین سیستم های تنفسی آواسازی و تولیدی را کشف کرد و برای نشان دادن تعامل بین این سیستم ها یک مدل مکانیکی طرح ریزی کرد. بسیاری از آسیب های نورولوژیکی باعث بروز نقایص شناختی و به دنبال آن آسیب های ارتباطی می شوند که به آن اختلال شناختی ارتباطی می گویند. اختلال شناختی ارتباطی به معنی مشکل در کنش ارتباطی مهارت های شنیدن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، محاوره و تعامل اجتماعی است که در اثر یک آسیب شناختی (توجه، حافظه، سازمان بندی، پردازش اطلاعات، حل مسئله و عملکرد های اجرایی) به وجود می آید. حال که تعریف اختلالات شناختی ارتباطی را می دانیم دوباره به بیماری اسکلروز متعدد باز می گردیم. ابتدا تاثیر این بیماری را بر عملکرد های شناختی ارتباطی شرح می دهیم و سپس روش های غربالگری ارزیابی و درمان این اختلالات را مورد بحث قرار می دهیم.
تاثیر اسکلروز متعدد بر عملکرد های ارتباطی
سال ها اعتقاد بر این بود که بیماری اسکلروز متعدد به ندرت باعث ایجاد تغییر در عملکرد های شناختی و زبانی بیماران می شود. هم چنین تصور می شد که اگر هم مشکلاتی در این زمینه ایجاد شود، این مشکلات خود را در آخرین مراحل بیماری نشان می دهند. با این وجود، بر اساس تحقیقاتی که از اوایل دهه ۱۹۸۰ انجام شد، امروزه روشن است که آسیب های شناختی یکی از علائم شایع بیماری اسکلروز متعدد است. نتیجه چندین مطالعه کنترل شده که در مقیاس بزرگ انجام شده نشان می دهد که تقریباً بیش از نیمی از بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد (۴۵ تا ۶۵ درصد) تغییراتی را در عملکرد های شناختی خود تجربه می کنند. از آن جایی که در این بیماری دستگاه ایمنی بدن به مغز حمله می کند و علاوه بر صدمه زدن به میلین، تا حدودی سلول های عصبی را نیز در گیر می کند. نقایص شناختی در این بیماران نسبتاً شیوع بالایی دارد. جای تعجب نیست که اختلالات شناختی تاثیر عمیقی بر توانایی شخص برای انجام فعالیت های روزمره و مهم در زمینه شغل، ارتباطات اجتماعی، رانندگی، درست کردن غذا و حتی توانایی مراقبت از خود داشته باشند. از آن جایی که بیماری اسکلروز متعدد به چندین ناحیه مغز آسیب وارد می کند و مناطق آسیب دیده در بیماران مختلف، متفاوت است، مدل نقص شناختی و علائم ایجاد شده نیز بسیار متغیر است. در برخی از بیماران، تغییرات شناختی جزء علائم اولیه بیماری است، در حالی که ممکن است در برخی دیگر که سال ها از این بیماری رنج می برند، مشکلات شناختی اصلا دیده نشود. بر اساس مطالعات انجام شده و تجارب بالینی، نقص در حافظه شایع ترین مشکل شناختی در اسکلروز متعدد است با این حال غالبا تغییراتی در پردازش اطلاعات و عملکرد های اجرایی نیز دیده می شود نقایص بینایی فضایی (مانند مشکل در ادراک بینایی و توانایی های ساختمانی) به نسبت دیگر نقایص شناختی شیوع کمتری دارند. مشکل در محاسبه نسبتاً نادر است اما ممکن است فرد در انجام دادن فعالیت هایی که نیاز به محاسبه دارند (مانند تنظیم کردن حساب ها) دچار مشکل شود که البته این مسئله به دلیل نقص در پردازش اطلاعات حل مسئله، یا سازماندهی ایجاد می شود.
مشکلات گفتاری و متخصص گفتاردرمانی ارتباط
مشکلات ارتباطی نیز در بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد دیده می شود. مشکل در توجه سرعت و ظرفیت پردازش اطلاعات برنامه ریزی، منطق و کنترل خود، باعث ایجاد تغییراتی در توانایی فرد برای درک و بیان مهارت های زبانی سطح بالا می شود. برای مثال یکی از مهارت های زبانی سطح بالا که در پژوهش های بسیاری روی بیماران مبتلا به ام اس مورد بررسی قرار گرفته است، روانی گفتار نام دارد. آزمون روانی، گفتار آزمونی است کوتاه و مختصر که نقص در توانایی تولید کلمات، پردازش های ذهنی آگاهانه و به طور کلی قابلیت برقراری ارتباط شفاهی را بررسی کرده و توانایی تولید محتوای زبان را تجزیه و تحلیل می کند. در پژوهشی که در سال ۱۹۸۸ توسط بیتی و همکارانش انجام شد عملکرد ۳۸ بیمار مبتلا به اسکلروز متعدد مزمن پیش رونده با ۲۶ فرد طبیعی مقایسه شد. نتایج نشان داد که نمره عملکرد روانی گفتار افراد مبتلا به اسکلروز متعدد نوع عود کننده بهبود یابنده ۶۱% پایین تر از دهمین صدک می باشد. او و همکارانش یک سال بعد پژوهش دیگری را با هدف بررسی بد عملکردی لوب پیشانی و اختلال حافظه در بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد مزمن پیش رونده انجام دادند که نشان داد عملکرد این بیماران در حوزه روانی گفتار ضعیف می باشد. بر اساس این یافته ها آزمون روانی گفتار در شناسایی اختلالات شناختی در اسکلروز متعدد با دقت و صحت بیشتری عمل می کند. هر چه معلولیت عصب شناختی بیشتر باشد و بیماری از نوع پیش رونده مزمن باشد، مشکلات بیمار در آزمون های روانی واجی و روانی معنایی بیشتر خواهد بود. این نتایج نشان دادند که می توان از طریق این آزمون، نحوه پیشرفت بیماری را نیز مشخص کرد. علاوه بر شمارش تعداد واژه های تولید شده در مدت ۶۰ ثانیه، می توان نتایج آزمون روانی گفتار را به گونه ای دیگر نیز مورد بررسی قرار داد که به آن تجزیه و تحلیل کمی می گویند. در تجزیه و تحلیل کمی از دو شاخص خوشه بندی و انتقال استفاده می شود.
آزمون روانی گفتار در بیماران اسکلروز متعدد
تنها دو پژوهش تا به امروز عملکرد روانی گفتار را به همراه توانایی خوشه بندی و انتقال در بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد بررسی کرده و نتایج را با افراد طبیعی مقایسه کرده است. اولین پژوهش در این زمینه توسط تراستر و همکاران در سال ۱۹۹۸ صورت گرفت که نشان داد بیماران مبتلا به ام اس به طور کلی واژه های کمتری را نسبت به افراد طبیعی تولید می کنند و تعداد انتقال ها در این بیماران کاهش می یابد در حالی که تفاوت معنی داری در اندازه خوشه رخ نمی دهد. دومین پژوهش در این زمینه در ایران توسط ابراهیمی پور و همکاران در سال ۱۳۸۷ انجام شد. در این پژوهش عملکرد روانی معنایی و روانی و اجی ۳۰ بیمار مبتلا به اسکلروز متعدد با ۳۰ فرد سالم که از لحاظ سن جنس و میزان تحصیلات با گروه قبل مطابقت داشتند، مورد تجزیه و تحلیل کمی و کیفی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که عملکرد های روانی معنایی و روانی واجی و به طور کلی عملکرد روانی گفتار در بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد دچار آسیب می باشد. این آسیب خود را به صورت کاهش تعداد واژه های صحیح تولید شده و کاهش فرایند انتقال از یک زیر مجموعه معنایی یا واجی به یک زیر مجموعه معنایی یا واجی دیگر نشان می دهد. علاوه بر موارد فوق از توانایی خوشه بندی بیمار در تکالیف روانی معنایی نیز کاسته شده که این کاهش باعث ایجاد تفاوت معنادار در میانگین اندازه خوشه، در دو گروه مورد بررسی می گردد.
مرکز گفتاردرمانی کودکان در زمینه درمان اختلالات گفتار و زبان کودکان نظیر تاخیر کلامی، لکنت زبان، اختلالات تلفظی و دیگر مشکلات گفتاری فعالیت می نماید. گفتاردرمانی با تجربه کودکان با استفاده از تجهیزات پیشرفته مرکز نظیر اتاق شنیداری، سنسوری روم و… به درمان مشکلات گفتاری کودکان می پردازد و به والدین مشاوره های لازم در خصوص نحوه برخورد با مشکلات گفتاری کودک و روش های کمک به تسهیل روند درمان را آموزش می دهد. همچنین تلاش می نماید با تجربه خود در گفتاردرمانی کودکان، با کودک ارتباط مناسب را برقرار نموده و او را به همکاری در درمان تشویق نماید. گفتاردرمانی در منزل از دیگر خدمات مرکز گفتاردرمانی کودکان است که موجب پیشرفت روند درمان مشکلات گفتاری می گردد.
گفتاردرمانی با تجربه یا تازه کار
گفتاردرمانهای تازه کار در دادن بازخورد درست به بیماری غالباً با مشکل روبرو میشوند، زیرا با اطمینان کامل نمیتوانند تعیین کنند که :
a) آیا پاسخ بیمار درست بود
b) دقیقاً چه چیز پاسخ درست و یا نادرست بود.
بازخورد اصلاح کننده یعنی اطلاعاتی که متخصص گفتاردرمانی با تجربه درباره ی کیفیت، ویژگی، و یا درستی پاسخ پیشین، در اختیار بیمار میگذارد. هنگامی که ماهیت پاسخ درست برای متخصص بالینی تازه کار مبهم باشد، ارایه ی بازخورد اصلاح کننده ی مناسب دشوار خواهد بود. بنابراین، گفتاردرمان ها را تشویق میکنیم تا در تلاش به منظور گسترش مهارتها در بازخورد اصلاح کننده، به دقت و به طور منظم درباره ی ماهیت پاسخهای بیمار بیندیشند.
بازخورد اصلاح کننده غالباً کلامی است، و به مهارتهای گفتاردرمانها در تشخیص درست صحت پاسخهای بیماری و انتقال بیدرنگ این یافته ها به بیمار، پس از پاسخ، بستگی دارد. برای افزایش صحت ارزیابی پاسخهای بیمار، مراحل زیر پیشنهاد میشوند:
۱) افزایش آگاهی دربارهی هدف در پاسخ بیمار. برای مثال، اگر هدف، پاسخ بیمار دربارهی تولید صدای/س است. متخصص بالینی باید با جایگاه و شیوهی تولید صدای/س/ آشنا باشد و به راحتی بتواند تولید صحیح صدای/س/ را تشخیص دهد.
2) پاسخ بیماری را با هدف مورد نظر مقایسه کند.
۳) برای تعیین دقیق ویژگیهای خاص درستی پاسخ، پاسخ بیمار را تجزیه و تحلیل کنید. برای مثال، آیا ساختار و عملکرد اندامهای گویایی برای تولید صدای/س/ مناسباند؟
آیا وضعیت بدنی بیمار تولید درست صدای/س/ را به اندازه ی کافی حمایت میکند؟ آیا زبان بیمار در جایگاه درست تولید صدای /س/ قرار دارد؟ آیا برای تولید صدای/س/، جریان هوا به طور مناسب و آن گونه که لازم است، از دهان خارج میشود؟
۴) بر اساس نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل فعالیت تولیدی بیمار، جنبه های مختلف (تولید صدای/س/) را که درست بوده است، برای بیمار توضیح دهید.
۵) ویژگی یا جنبهای از صدای/س/ را که نادرست بوده است، مورد توجه قرار دهید. این مرحله را با استفاده از روشهایی که برای آموزش طراحی شدهاند، به پایان برسانید، و تولید درست صدای/س/ را با استفاده از الگوی متخصص بالینی و یا سایر روشها عملاًبه بیمار نشان دهید.
علاوه بر این، هگد(2001) پیشنهاد میکند که ، با دادن امتیازهای مثبت در خلال بازخورد اصلاح کننده، تأثیرات منفی ناشی از بازخورد اصلاح کننده را به حداقل کاهش دهید. علیالاصول، نخست، همواره درباره ی جنبه های مختلف تولید که درست بود، با بیمار صحبت کنید. سپس، جنبه هایی را که نادرست بود، همراه با تحلیل این که چرا تولید نادرست بود، به کارتان اضافه کنید.
گردآوری داده ها در روند گفتاردرمانی
منظور از گردآوری داده ها، ثبت پاسخهای بیمار در خلال جلسه ی درمان است. روشهای گوناگونی برای گردآوری داده ها وجود دارد. گفتاردرمانها را تشویق میکنیم تا روشی را انتخاب کنند که انجام آن در جریان کار روزانه ساده، و از نظر درستی کاملاً کارآمد باشد. برخی از گفتاردرمانها روش ساده ی (+) یا (-) را برای گردآوری داده ها ترجیح میدهند. در این روش، نشانه ی (+) به معنی درست بودن پاسخ بیمار، و نشانهی (-) به معنی نادرست بودن پاسخ بیمار است. برخی دیگر، روش (۱) یا (P) را ترجیح میدهند، که در آن عدد (۱) به معنی درست بودن پاسخ بیماری و نشانهی (P) به معنی نادرست بودن پاسخ بیمار است. حتی، ساده تر ممکن است روش «علامتگذاری» همانند شمردن مورد استفاده قرار گیرد، که در آن (۱) به معنی پاسخ درست بیماری و نشانه ی (×) به معنی نادرست بودن پاسخ بیمار باشد. افزون بر این، برای گردآوری دادهها، «دستگاههای صداساز» تجاری در دسترس اند. به طور کلی ، گفتاردرمان ها ممکن است برای حفظ ثبات در گردآوری داده ها از هر روش دلخواهی برای علامتگذاری و جمعبندی پاسخهای بیمار استفاده کنند.
برگه های گردآوری داده ها، یعنی برگه هایی که برای یادداشت برداری یا نوشتن نتایج پاسخهای بیمار برای جمع بندی و تجزیه و تحلیل به کار گرفته میشوند. این برگه ها بسیار سودمندند. برخی از این برگه ها فقط دارای ۱۰ جزء هستند که به درمانگر امکان میدهند تا ده تا از پاسخهای بیمار را در یک سطح و یا در یک ردیف ثبت کند. در برخی دیگر از برگه های گردآوری داده ها، خلاقیت بیشتری به کار گرفته شده و استعداد هنری در طراحی آنها به چشم میخورد. این برگه ها ممکن است کمک کنند تا داده های مربوط به موضوعات مشابه، به شکلها و رنگهای مختلف گردآوری شوند. برای مثال، یکی از این برگه ها ممکن است درختی یا ۳۰ عدد سیب خوش رنگ باشد، که هر یک از این ۳۰ سیب به عنوان فضایی برای گردآوری داده های مربوط به پاسخهای بیمار و یا تلاشهای بالینی باشد.
تلاشهای بالینی، عبارت از موقعیتهای سازمانبندی شده ای هستند که توسط یک گفتاردرمانی با تجربه ایجاد می شود تا بیمار پاسخی را در حین درمان از خود بروز دهد. تعدادی از موقعیتهای مختلف را که بیمار باید در خلال مداخلات درمانی، یعنی هنگام ایجاد پایه برای داده ها و هنگام درمان، پاسخ دهد، شرح داده است. به عنوان بخشی از ارزیابی، یعنی هنگامی که متخصص بالینی از موقعیتهای تکراری برای تعیین میزان پیشرفت صورت گرفته روی یک هدف درمانی ویژه استفاده میکند نیز، تلاش بالینی صورت میگیرد تا بیمار پاسخ دهد. برای مثال، وقتی که متخصص بالینی از بیمار میخواهد تا هدف را چندین بار به تعداد معینی تکرار کند (تلاش بالینی)، درصد پاسخهای درست روی هدف مشخص را تعیین میکند. متخصص بالینی با مقایسهی تعداد پاسخهای درست با تعداد موقعیتها برای تولید هدف، میزان پیشرفت بیمار را میسنجد. برای نمونه،اگر بیمار صدای/ک/ را تا ۹۰٪ درست تولید کند،این به آن معنی است که بیمار در ۱۰ بار تلاش بالینی برای تولید صدا /ک/، ۹ بار آن را درست تولید کرده است. در تلاشهای بالینی، محاسبه ی درصد پاسخهای درست چارچوبی است که برای گردآوری داده ها در هنگام جمعآوری داده های پایه، تعامل درمانی، و ارزیابی فعالیتها، به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد.
موضوع اصلی درگردآوری داده ها، تمرکز بیشتر روی ثبات در گردآوری داده ها است تا شیوه ی جمع بندی داده ها. گفتاردرمانها را تشویق میکنیم تا برای گردآوری داده ها در سرتاسر جلسه ی درمان، تمرین کنند که این کار را به راحتی انجام دهند. در مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر با تکیه بر تجربه بالای گفتاردرمانان مرکز و انجام تست های تشخیصی استاندارد مشکلات گفتاری کودکان به دقت شناسایی شده و بسته به شدت و نوع اختلال گفتاری در کودکان برنامه درمانی خاص هر کودک طراحی و اجرا می شود تا بهترین نتیجه درمانی را برای آنان بدست آوریم. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر با دو شعبه در غرب و شرق تهران با امکاناتی نظیر سنسوری روم،سویچ صوتی،گفتاردرمانی حسی، اتاق شنیداری در درمان مشکلات گفتار و زبان کودکان پیشرو می باشد.
گفتاردرمانی لکنت زبان در منزل از درمان های مفید در زمینه مشکلات گفتار در کودکان است. مدتهای مدیدی است که گفتاردرمانگران از والدین کودکان لکنتی پیش دبستانی دعوت نموده اند تا در فرایند درمان به عنوان عضوی از تیم درمان مشارکت داشته باشند. والدین در این فرایند به یادگیری نحوه ایجاد تغییر در محیط زندگی کودک و الگودهی روش آسانتر لکنت کردن در منزل برای تبدیل کلمات لکنتدار کودک به تکرار روان آن کلمات میپردازند. برنامه لیدکامب برای والدین نقشی فراتر از یک عضو در تیم درمان قائل است و برای اولین بار آنها را به عنوان درمانگر کودکشان معرفی می نماید. مرکز گفتاردرمانی و کاردرمانی کودکان در زمینه گفتاردرمانی لکنت زبان در کودکان با استفاده از روش ها و تکنیک های روز دنیا مشغول به فعالیت می باشد و در کنار امکانات شرفته مرکز نظیر بازی درمانی و رفتاردرمانی، اتاق شنیداری، به ارائه ی خدمات گفتاردرمانی لکنت در منزل نیز می پردازد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
پژوهشگران و درمانگران برنامه لیدکامب استفاده از روشهای شرطیسازی عامل (به عنوان ابزار اصلی درمان) را آغاز نمودند. آنها اجزا مختلف این درمان را جهت تعیین بهترین عنصر آن مورد آزمون قرار دادند. بنابراین درمانگران دریافتند که تقویت فراوان گفتار روان و تنبیه اندک لکنت (به ویژه از سوی والدین) بهترین عملکرد را به همراه خواهد داشت. استفاده از چنین ترکیبی به ویژه انجام اصلاحات لکنت، توجه کودک را نسبت به لکنت جلب مینمود.
والدین نیز اغلب با استفاده از برخی جملات خاص نظیر «گفتار تو خیلی روان بود» یا « آن کلمه کمی اشتباه بود» به افزایش آگاهی کودک پرداختند. درمانگران نیز معمولاً در حضور کودک با والدین در مورد لکنت صحبت میکردند. به دنبال درمان قطعی لنکنت توسط این درمانگران، امکان خجالتزدگی کودک به خاطر وجود این مشکل نیز کاهش یافت. مطالعات پیامدنگر به طور مکرر مطرح داشتند؛ زمانی که کودکان را به خاطر روان بودن گفتارشان تشویق و در لحظه وقوع لکنت تصحیح نماییم، آنها از گفتار خویش آگاهی زیادی کسب مینمایند و لکنت آنها به جای افزایش رو به کاهش میگذارد.
این شواهد با دیدگاه سنتی رایج که معتقد بود نباید توجه کودک به لکنت جلب شود و مورد تصحیح دیگران قرار گیرد، مغایرت داشت. دیدگاه سنتی به دلیل وجود شواهی که نشان میداد والدین با تصحیح نامناسب و نامنظم لکنت فرزندشان، نوعی خودآگاهی منفی و تردید نسبت به صحبت کردن در آنها ایجاد کرده بودند، باور داشت که چنین فعالیتهایی شرایط را برای کودکان وخیمتر میسازد. ظاهراً روشهای بالینی نظیر روش کاستلو و برنامه لیدکامب یک آگاهی مثبت نسبت به روانی و نوعی آگاهی نسبتاً خنثی نسبت به لکنت را برای کودکان به همراه دارند. در این روشها تقویت و تنبیه، قاعدهمند است و کودکانی که در آنها شرکت میکنند به قدرت خردسال هستند که سیستمهای تولید گفتار آنها را انعطافپذیری بالایی برخودار است. تفاوتهای کلیدی ذکر شده، قادرند تا این توانایی و انگیزش را به کودکان بدهند تا آنها خود به انجام فعالیتهای لازم برای دستیابی به گفتار روانتر بپردازند.
گفتاردرمانی لکنت زبان در منزل
مدتهای مدیدی است که گفتاردرمانگران از والدین کودکان لکنتی پیش دبستانی دعوت نموده اند تا در فرایند درمان به عنوان عضوی از تیم درمان مشارکت داشته باشند. والدین در این فرایند به یادگیری نحوه ایجاد تغییر در محیط زندگی کودک و الگودهی روش آسانتر لکنت کردن در منزل برای تبدیل کلمات لکنتدار کودک به تکرار روان آن کلمات میپردازند. برنامه لیدکامب برای والدین نقشی فراتر از یک عضو در تیم درمان قائل است و برای اولین بار آنها را به عنوان تنها درمانگر کودکشان معرفی مینماید.
استفاده از والدین به عنوان گفتاردرمانگر در برنامه لیدکامب دارای مزایا و معایبی است. از مزایای اصلی آن، این است که والدین احساس قدرت میکنند و قادر میشوند تا به طور مستقیم روی گفتار کودکشان کار کنند. در این روش چون والدین دادهها را هفتگی و روزانه جمعآوری میکنند، میتوانند تغییرات را مشاهده نمایند و از اضطرابهایشان کاسته شود. از آنجایی که در برنامه لیدکامب به جای تمرکز بر الگوهای تعاملی با کودک، روی گفتار وی تمرکز میشود، والدین بیان میکنند که در این بربنامه نسبت به سایر برنامههای درمانی که در آن شرکت نمودهاند، کمتر احساس گناه میکنند. بنابراین نگرانی والدین در مور این که به کار بردن کلمات پیچیده، سرعت گفتار بالا و انقطاع جریان گفتار از سوی آنها منجر به ایجاد و یا تشدید لکنت در کودک شده است، کم میشود. مزیت دیگر این روش آن است که والدین میآموزند تا چنانچه پس از اتمام درمان رسمی، لکنت مجدداً رو به افزایش گذاشت، به طور مستقل روی آن کار نمایند. این مسئله ویژگی همه درمانها نیست و تنها در مورد برخی از آنها صادق است. به عنوان مثال در یکی از درمانهای آزمایشی از والدین خواسته شد تا نوارهای ویدیویی ضبط شده از تعاملات آنها با کودکشان را مشاهده و در مورد تغییرات لازم تصمیمگیری نمایند. از طرف دیگر چون والدین به دقت تحت مشاوره و آموزش قرار میگیرند، در مییابند که در این روش برخلاف رویکردهای کودک – محور، توجه درمانگر بیشتر روی آنها قرار داد. چنین ساختاری اعتماد والدین را افزایش میدهد و به آنها کمک میکند تا بهتر بتوانند نیازهای کودکشان را در بلندمدت مرتفع سازند.
اما در این میان برنامه لیدکامب به عنوان یک رویکرد والد – محور دارای معایبی نیز میباشد که از آن جمله: وابستگی زیاد این روش به اراده و توانایی والدین در اجرای درمان را میتوان ذکر کرد. در واقع خانوادههایی که بسیار شلوغ، آشفته و دارای سایر محدودیتها هستند، قادر به انجام این رویکرد نیستند. زیرا در این رویکرد والدین باید با کودک خود جلسات روزانه داشته باشند و در طی آن شدت لکنت کودک در روز و فراوانی وقوع آن در هفته را مورد اندازهگیری و سنجش قرار دهند. مشکل دوم ذوق زدگی والدین است؛ هنگامی که درمانگر به والدین اجازه تقویت و تصحیح گفتار کودک را میدهد، برخی از والدین فراتر از دستورالعملهای درمانگر عمل میکنند. در صورت کشف چنین مسئلهای میتوان مانع انجام این کار توسط والدین شد. به هر حال به دلیل دریافت فراوان یک عامل خوشایند، بازگرداندن کودک به وضعیت عادی ممکن است به اندکی زمان نیاز داشته باشد.
درمان لکنت در گفتگوهای ساختمند
والدین میبایست به طور روزانه در فعالیتهای یک به یک با کودک شرکت کنند. آنها در یک فعالیت لذتبخش برای کودک شرکت کرده و گفتار بدون لکنت کودک را تحسین مینمایند. این کار باعث میشود تا کودک بر صحبت کردن احساس تسلط نماید. همچنین به دلیل دریافت میزان مشخصی از توجه متناوب والدین در طی روز، احساسی خوب و توأم با امنیت در وی ایجاد خواهد شد. حتی هنگامی که درمان در گفتگوهای ساختمند به سمت تصحیح لحظه به لحظه لکنت پیش میرود، صرف یک زمان یک به یک با کودک و تحسین بیشتر وی ادامه مییابد. زمانی هم که درمان در گفتگوهای غیر ساختمند به تدریج جایگزین درمان گفتگوهای ساختمند میشود، تحسین فراوان هم چنان در دستور کار روزانه قرار دارد. این عناصر ممکن است در کودکانی که از نظر خلقی بسیار حساس هستند و اضطراب یک عامل مهم در وقوع لکنت آنها محسوب میگردد، مفید واقع شود.
سایر درمانهای نیز از صرف زمان یک به یک با کودک در طی روز حمایت مینمایند. در اکثر موارد کودک مرکز توجه مستمر والدین است و احتمالاً احساس خوشایندی نسبت به صحبت کردن دارد. معمولاًدر چنین موقعیتی کودک روانتر از قبل صحبت میکند و این امر به طور کلی با گوش کردن متمرکز والدین، تقویت میگردد. اگر تفاوتی در رویکرد برنامه لیدکامب به صرف زمان یک به یک با کودک وجود داشته باشد، به شیوه سازمانبندی این زمان باز میگردد. در این روش والدین شیوه برانگیختن گفتار بدون لکنت در کودک و نحوه ارائه بازخوردهای کلامی سریع به وی را میآموزند. علاوه بر این، تأثیر درمان والدین در گفتگوهای ساختمند با همکاری مشترک درمانگر در جلسات هفتگی مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این زمان، روند جلسات همراه با اندازهگیریهای گفتار کودک توسط والدین مورد بحث قرار میگیرد.
درمان در گفتگوهای غیر ساختمند
طبق گزارش بسیاری از گفتاردرمانگرانی که با کودکان پیش دبستانی لکنتی کار میکنند، روانی گفتار کودک به صورت خود به خودی از کلینیک یا جلسات واقع در منزل به موقعیتهای گفتاری روزمره تعمیم مییابد. برخی درمانگران نیز به والدین آموزش میدهند تا مراحل برنامه درمانی خود را در منزل به پیش برند. اما در این میان به نظر میرسد که برنامه لیدکامب از نظر آموزش روشهای قاعدهمند به والدین جهت دستیابی به گفتار بدون لکنت در موقعیتهای کلامی روزمره منحصر به فرد باشد. این مسئله در مورد آموزش شیوه سنجش دستآوردها به والدین نیز صدق میکند. البت هنوز چندان مشخص نیست که آیا این روشها برای ایجاد گفتار بدون لکنت در اکثر موقعیتهای روزمره ضروری است و یا گستره تعمیم آن به چه میزان باید باشد.
گردآوری نتایج و سنجش های گفتار کودکان با لکنت زبان
بسیای از رویکردهای بالینی و آزمایشگاهی درمان لکنت کودکان پیش دبستانی مؤثر بودهاند. اما دادههای اندکی در زمینه پیامدهای بلند مدت آنها در درمان لکنت کودکان در دست است. تنها موارد استثناء در این زمینه رویکرد پیشگیری و درمان زود هنگام لکنت گاتوالد و استارک و در برنامه لیدکامب میباشند. این دو رویکرد نشان میدهند که مداخلات زود هنگام میتواند مؤثر و کارآمد باشد اما در این میان برنامه لیدکامب با آموزش والدین جهت سنجش روزانه و هفتگی گفتار در تمام مراحل درمان، مزیت بیشتری دارد که به والدین و درمانگران اطلاعات دقیقتری را ارائه میدهد. این بدان معناست که عناصر این درمان نظیر تحسین و اصلاح را میتوان به شیوهای منظم هماهنگ نمودت تا نیازهای هر کودک را نه تنها در مرحله اول درمان بلکه در طولانی مدت نیز مرتفع سازد. هم چنین این درمان شواهدی از پیشرفت کودک در اختیار والدین قرار میدهد و اعتماد به نفس آنها در ارائه درمان را افزایش میدهد.
نتیجهگیری:
گفتاردرمانی لکنت زبان در منزل، به عنوان یک روش مکمل و در دسترس، نقش کلیدی در بهبود روانی گفتار ایفا میکند. با انجام منظم تمریناتی مانند تنفس دیافراگمی، خواندن آهسته، و استفاده از تکنیکهای «کشش هجاها»، افراد میتوانند کنترل بهتری بر گفتار خود داشته باشند. همراهی خانواده و ایجاد محیطی بدون استرس، موفقیت این روش را تضمین میکند. هرچند تمرینات خانگی جایگزین جلسات تخصصی گفتاردرمانی نیستند، اما با ترکیب این دو رویکرد، شاهد پیشرفت چشمگیر و پایدار در کاهش لکنت خواهید بود.
سوالات متداول:
1-روزانه چقدر زمان برای تمرینات گفتاردرمانی در خانه نیاز است؟
حداقل ۲۰ تا ۳۰ دقیقه تمرین روزانه برای نتایج ملموس توصیه میشود. این زمان باید به بخشهای کوتاه ۵-۱۰ دقیقهای تقسیم شود تا از خستگی عضلات گفتاری جلوگیری گردد. تمرینات کوتاه اما منظم، تاثیر بیشتری نسبت به جلسات طولانی نامرتب دارند.
2-چگونه اضطراب حین تمرینات گفتاردرمانی در خانه را کاهش دهیم؟
قبل از شروع تمرین، ۵ دقیقه تنفس دیافراگمی و آرامسازی عضلات صورت انجام دهید. استفاده از جملات مثبت مانند «من میتوانم آرام صحبت کنم» و تمرین مقابل آینه نیز به کاهش استرس کمک میکند. اگر اضطراب شدید است، مشورت با روانشناس توصیه میشود.
گفتاردرمانی کودکان یکی از درمان های مفید در زمینه توانبخشی کودکان می باشد که در درمان اختلالات گفتاری، تاخیر گفتار و لکنت زبان بکار می رود. درمان کودکان بسیار وابسته به برقراری ارتباط مناسب و ایجاد امنیت مابین درمانگر و کودک می باشد. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر در حیطه درمان اختلالات گفتار کودکان با استفاده از تکنیک های گفتاردرمانی مناسب و تجهیزات پیشرفته مرکز پیشرو می باشد. استفاده مفید از تکنیک های رفتاردرمانی در کنار علم گفتاردرمانی موجب پیشرفت روند درمان در کودکان می گردد. همچنین گفتاردرمانی کودکان در منزل از دیگر خدمات گفتاردرمانی کودکان می باشد.
دانشجویان گفتاردرمانی غالباً هم در مورد برقراری ارتباط بینفردی و هم در مورد مهارتهای ویژه درمان که لازمه اجرای مؤثر درمان گفتار و زبان است، از صلاحیت برخوردارند. با وجود این، بسیاری از دانشجویان تازهکار در اجرای درست رفتاردرمانی با مشکل روبرو میشوند که در نتیجه، تأثیر درمان را بیاثر میکند. هنگامی که بیماران درمان را نمیپذیرند، حالت تدافعی به خود میگیرند، مخالفت نشان میدهند، یا بهعبارتدیگر، بهگونهای رفتار میکنند که گویای مشارکت در درمان گفتار و زبان نیستند، اجرای مؤثر درمان بسیار دشوار با غیرممکن میشود. رفتاردرمانی روشی است که گفتاردرمان به کار میبرد تا در مداخلات درمانی، رفتار درستی را در بیمار ایجاد کند و آن را تداوم ببخشد. میلر (۲۰۰۲) در مورد رفتار دانشجویان و برنامههای رفتاردرمانی موارد زیر را بیان کرده است :
هنگامی که انتظارات آموزشی روشن و واضح باشد، درسها با دلایل منطقی روشنی، دانشجویان را به مشارکت به طلبد و آنها را برانگیزد ، درسها چالشبرانگیز و در محدودهی توانایی دانشجویان باشد، درسها به طور عملی آموزشدادهشده باشند، و جو آموزشی مثبت و حمایتکنندهای در کلاس وجود داشته باشد، بیشتر دانشجویان رفتار مناسبی از خود نشان میدهند. با وجود این، این احتمال وجود دارد که، علیرغم وجود برنامههای آموزشی و اجتماعیِ قوی ، برخی از دانشجویان اشکالات رفتاری نشان دهند.
در گفتهی میلر (۲۰۰۲) مفاهیم گوناگونی وجود دارند که برای گفتاردرمان ارزشمنداند . برای سر و سامان بخشیدنِ رفتار بیمار ، مهم است که گفتاردرمانها بهصورت زیر اقدام کنند :
1) انتظارات بالینی خود را به طور واضح و روشن به آگاهی بیمار برسانید.
2) جلسات درمانی را بهگونهای اجرا کنید که با دلایل منطقی روشنی، بیمار را به مشارکت به طلبد و او را برانگیزد.
3) هدفهای بالینی را بهگونهای انتخاب کنید که چالشبرانگیز و در محدودهی تواناییهای بیمار باشد
4) جلسات درسها یا فعالیتها را به طور عملی آموزش دهید.
5) در جلسه درمانی؛ جو مثبت و حمایتکنندهای ایجاد کنید.
با وجود این، هنگامی که در جلسه درمانی به رفتاردرمانی بیشتری نیاز باشد، گفتاردرمان ها باید برای سروسامان بخشیدن به رفتار بیمار از شگرد رفتاردرمانی خفیف و یا متوسط استفاده کنند.
شگردهای رفتاردرمانی
شگردهای رفتاردرمانی خفیف عبارتند از :برقراری قوانین کلاس درس، استفاده از تحسین ویژه، و نادیدهگرفتن رفتارها. پژوهشهای متعددی، مفهوم برقراری قوانین برای رفتار در کلاس درس را شرح دادهاند .
میلر (۲۰۰۲) قوانین کلاس درس را اینگونه شرح داده است : a) انتظارات و حسّ بی طرفی استاد به آگاهی دانشجویان میرسد. b ) به ایجاد جوّ اعتماد کمک میکند. c) به استاد کمک میکند تا نوع تحسین کلامیای را که باید به کار ببندد، تعیین کند (میلر ۲۰۰۲). برای مثال، اگر قانون کلاس درس این باشد که، « وقتی همسایهی ما صحبت میکند، ما با گوش کردن به صحبتهای او، به وی احترام میگذاریم»، استادان به راحتی میتوانند تشویق را با قانون پیوند دهند. گفتاردرمانی ممکن است اعلان كند «كینیترا، شیوهی پیروی شما از قوانین کلاس درس را تحسین میکنم زیرا وقتی که لید یا صحبت میکرد، شما به خاطر احترام به دیگران، به صحبتهای او گوش میکردید.» به دلیل اهمیت قوانین کلاس درس در رفتاردرمانی، میلر (۲۰۰۲) پیشنهاد کرده است که، پیش از تصمیم گیری دربارهی قوانین کلاس درس، آموزگاران باید فکر کنند که آیا میتوانند این قوانین را بهراحتی با همهی دانشآموزان کلاس درس به اجرا در آورند یا نه؟ (ص ۸۷). SLPها را تشویق میکنیم تا دربارهی ابعاد مختلف برقراری قوانین کلاس درس بهصورت یاد شده در بالا بیندیشند میلر (۲۰۰۲) یادآوری کرده است، که صرف نظر از مجموعهی قوانین تثبیت شده در کلاس درس، اصول کلی مربوط به ایجاد قوانین، در همه جا پذیرفته شده است این قوانین عبارتند از: a) محدودکردن تعداد قوانین به ۳ یا ۴ مورد b) بیان قوانین با جملههای مثبت c) هم سو کردن قوانین کلاس درس با هدفهای فعالیت. d) نصب قوانین کلاس درس در یک مکان قابلرؤیت.
از گفتاردرمانها میخواهیم تا از تحسین ویژه در حکم بخشی از شگردهای رفتاردرمانی استفاده کنند. تحسین ویژه یعنی، یادآوریکردن جنبهی خاصی از رفتاری را که دانشجو بهخوبی انجام داده است. برای مثال، هنگامی که تام (اسم شخص) ابزار و وسایل خود را جمع و جور میکند و در گوشهای میگذارد، آموزگار ممکن است با استفاده از تحسین ویژه به تام بگوید، «شما با کنارگذاشتن ابزار و وسایل خودکار فوقالعادهای انجام دادهاید.»
میلر (۲۰۰۲) میگوید، گاهی وقتها دانشجویان برای جلبتوجه رفتار ناخوشایندی را ادامه میدهند. در این قبیل موارد، رفتارهای ناخوشایند را نادیده بگیرید. نادیدهگرفتن رفتار، نوعی مهارت برنامهریزیشده در رفتاردرمانی است که در صورت بروز رفتار مخّرب، به کار گرفته میشود تا اثر آن را خنثی کند با وجود این، هنگامی که سلامت کسی بـه مخاطره بیفتد نادیدهگرفتن رفتار نباید مورداستفاده قرار گیرد. هرگاه SLP تشخیص دهد که نادیدهگرفتن رفتار، شگرد درمانی مناسبی است، این شگرد باید همواره مورداستفاده قرار گیرد، زیرا: a) هرچه که بیمار تلاش بیشتری به خرج میدهد تا توجه گفتاردرمانی را به خود جلب کند، احتمال افزایش رفتار ناخوشایند بیشتر میشود. b) چنانچه نادیدهگرفتن رفتـار، بـه طور برنامهریزیشده، همواره به کار گرفته نشود، بیمار یاد میگیرد که با شدت بخشیدن به رفتار ناخوشایند میتواند به خواستههایش برسد.
بر پایهی پژوهش میلر (۲۰۰۲)، استفاده از قوانین کلاس درس، تحسین ویژه، و نادیدهگرفتن رفتارهای ناخوشایند، وقتی که بهعنوان برنامهی رفتاردرمانیِ گفتاردرمان با هم به کار گرفته شوند، شگردهای رفتاردرمانی مؤثری هستند.گفتاردرمانهای را تشویق میکنیم تا این قبیل شگردهای رفتاردرمانی خفیف را تمرین کنند و از آنها بهعنوان نخستین قوانین رفتاردرمانی استفاده نمایند. با وجود این، چنانچه رفتارهای ناخوشایند ادامه پیدا کنند، میلر (۲۰۰۲) توصیه کرده است که شگردهای رفتاردرمانی خفیف را به شگردهای رفتاردرمانی متوسط بسط و گسترش دهید.
شگردهای رفتاردرمانی متوسط
شگردهای رفتاردرمانی متوسط عبارتند از : پیمان توافقی، روشهای مربوط به جایزه و برنامههای خوددرمانی. این برنامهها باتوجهبه ماهیت آنها، برای این که اشکالات رفتاری دیده شده در بیماران را هدف قرار دهند، کاربرد آنها مستلزم افزایش شدت عمل از سوی گفتاردرمانی است. برای مثال، اجرای این روشها به زمان و تلاش بیشتری نیاز دارد، ولی میلر (۲۰۰۲) گزارش کرده است که این قبیل شگردهای رفتاردرمانی برای برنامههای مختلف کلاس درس منطقی است.
پیمان توافقی، نوعی توافق (کلامی یا نوشته شده) بین گفتاردرمان و بیمار است که در مورد رفتار احتمالی بیمار در جلسهی درمانی صورت میگیرد. مفهوم پیمان توافقی، نخستینبار توسط پریماک در ۱۹۵۹ ارائه شده بود. پریماک بیماران را تشویق میکرد تا با بهکارگیری فعالیتهای ترجیحی بهعنوان تقویتکننده، در فعالیتهای غیر ترجیحی مشارکت کنند.
نتیجهی کار پریماک (۱۹۵۹) که به نام قانون پریماک معروف شد به نام قانون مادربزرگ نیز معروف است، زیرا مادربزرگها معمولاً به نوههایشان چیزی نظیر این جملهها را میگویند، «همین که سبزیها را خوردی، میتوانی دِسر را بخوری.» قانون پریماک یا قانون مادربزرگ تدریجاً به نام پیمان توافقی معروف شد. روش کلی پیمان توافقی به نحو گول زنندهای ساده است: متخصص بالینی شرایط را بهگونهای طرحریزی میکند تا بیمار پس از اجرای دستور گفتاردرمان، آنچه را که دوست دارد، انجام دهد. میلر (۲۰۰۲) یادآوری کرده است که پیمانهای توافقی چنانچه توسط گفتاردرمان نوشته شود، باید شامل موارد زیر باشد:
1) توضیحی دربارهی رفتار مطلوب دانشجویان.
2) حالات یا شرایط توافق (مثلاً: چارچوب زمانی برای اجرای رفتار مطلوب، مقدار رفتار موردنیاز زمان دستیابی به مشوّق).
3) توضیحی دربارهی فعالیت یا مشوّقی که پس از اجرای شرایط قرارداد بهعنوان پاداش داده میشود
4) امضای دانشجویان و گفتاردرمانی.
اسمیت، پالووای، پاتُن، پی بردند، برای این که پیمانها مؤثرتر باشند، باید :
تلاش شود تا رفتارهای ناقصی را که شباهتی با رفتار مطلوب دارند، پاداش داده شود.
پاداشهای فراوانی تدارک دیده شود.
به موفقیتها پاداش دهید و نه به فرمانبرداری.
منطقی، بیآلایش، و امیدوارکننده باشید.
اسمیت و همکاران (۱۹۹۸)، همچنین سه نوع پیمان توافقی گروهی را شرح دادند که به نام توافقی برای گروهها، معروف است و گزارش کردندکه، این نوع توافق برای رفتاردرمانی کودکان دارای نیازهای ویژه در کلاس درس، معمولی جایگزین بسیار خوبی است.
توافقهای مشروط :
چنانچه یکی از اعضای گروه به هدفی دست یابد، تمام اعضای گروه در تشویق سهیم میشوند (مثلاً، به دلیل این که یکی از کودکان در دو روز پیاپی در درمان، صدای هدف را درست تولید کره است، تمامی بچهها در یک جشن ویدئویی شرکت داده میشوند).
توافقهای وابسته به هم:
چنانچه تمام اعضای گروه بهطورکلی (یا به طور جداگانه) به هدف تعیین شده دست یابند، تمام عضای گروه تشویق میشوند.
نظریه پردازان شناخت، یادگیری را مستلزم فراگیری یا تجدید سازمان ساختارهای شناختی می دانند که انسان ها از طریق این ساختارها اطلاعات را پردازش و ذخیره می نمایند. یکی از پشتیبان های بزرگ نظریه ی شناخت درباره ی یادگیری روانشناس سوئیسی ژان پیاژه بود که بیشتر نظریه ی او درباره ی شناخت در یادگیری بر پایه مشاهدات او از سه فرزندش ایجاد شده است. هر چند بسیاری از جنبه های دیدگاه شناخت درباره ی یادگیری روى كار گفتاردرمانی تأثير ،گذارند از بین مفاهیم مربوط به شناخت که معمولاً در کار روزانه گفتاردرمانی ارزشمند محسوب می شوند چهار مرحله یا چهار دوره از رشد، شناخت از کار پیاژه می باشند که در این مطلب به آن اشاره می شود. کلینیک گفتاردرمانی دکتر صابر در حیطه گفتاردرمانی شناختی در کودکان و بزرگسالان به صورت حرفه ای فعالیت می نماید. تجهیزات و تجربه بالای گفتاردرمانان مرکز همچنین خدمات گفتاردرمانی در منزل موجب بهبود هرچه زودتر بیمار می گردد.
دیدگاه شناخت درباره ی یادگیری
پیاژه رشد، شناخت را به چندین مرحله بسط داد که از تولد تا سرتاسر بزرگسالی در تغییر هستند و خاطر نشان کرد ،که همچنان که کودک از مراحل مختلف آمادگی برای شناخت میگذرد یادگیری می تواند اتفاق بیفتد. اگرچه بیشتر کارهای پیاژه در دهه ی ۱۹۲۰ انجام شده بود ولی در سال ۱۹۶۰ بود که جورج میلرو جروم ،برونر با تأسیس مرکز مطالعات شناخت در دانشگاه هاروارد، باعث شدند تا پیاژه در ایالات متحده ی آمریکا شهرت پیدا می کند.
هر چند بسیاری از جنبه های دیدگاه شناخت درباره ی یادگیری روى كار گفتاردرمانی تأثير ،گذارند از بین مفاهیم مربوط به شناخت که معمولاً در کار روزانه گفتاردرمانی ارزشمند محسوب می شوند چهار مرحله یا چهار دوره از رشد، شناخت از کار پیاژه می باشند. پیاژه (۱۹۵۴) توصیف کرده است که، رشد فکری کودکان به طور پیش رونده از چهار مرحله می گذرد که به نام مراحل رشد معروفند. مراحل رشد دوره هایی در خلال روند رشد هستند که در آن ها افکار رفتارها و احساسات فرد کمابیش مشابه هستند.
پیاژه پی برد که مراحل رشد از هنگام تولد آغاز می شوند و تا سرتاسر بزرگسالی ادامه پیدا می.کنند در ،زیر مراحل رشد شناخت را که توسط پیاژه ارایه شده اند. به طور مختصر شرح می دهیم:
۱) دوره ی حس و حرکت این مرحله از تولد تا ۲ سالگی است. پیاژه این مرحله از رشد را شامل بازتاب های حرکتی توصیف کرده است که در مرحله ی نخست از تولد تا حدود یک سالگی است. بنابراین، تعاملات جسمی کودکان با اشیای پیرامون شان مالاً تحمیل کننده ی این مرحله از رشد از یک سالگی تا دو سالگی است. در خلال این دوره کودک با لمس کردن و حرکت در محیط اطراف خود، چیزهایی می آموزد.
۲) دوره ی پیش از به کارگیری: این مرحله از ۲ سالگی تا ۷ سالگی است که شامل فراگیری مهارت های نمادین در حوزه های ،زبان تصور ذهنی و نقاشی است ولی پیشرفت در زبان چشمگیرتر است (زیگلر، ۱۹۹۱). در خلال این دوره، به دلیل وجود اندیشه ی نمادین برای ،کودک دسته جارو به راحتی به عنوان «اسب» تلقی می شود.
۳) دوره ی فعالیت های عینی پیاژه مشخص کرد که دوره ی رشد فعالیت های عینی از ۷ سالگی تا ۱۲ سالگی است. در خلال این مدت کودک به طور ،ذهنی تغییرات مربوط به کمیت و زمان را فرا می گیرد به عنوان مثال پیش از این مرحله از رشد اگر کودک یک لیوان بلند و باریک با ۲۵۰ سانتی متر مکعب آب را با یک لیوان کوتاه و پهن با ۲۵۰ سانتیمتر مکعب آب مقایسه کند گمان می کند که در لیوان بلند آب بیشتری وجود دارد. از این رو هنگامی که کودک به دوره ی فعالیت عینی رشد شناخت میرسد می تواند درک کند که صرف نظر از شکل ظروف مقدار ۲۵۰ سانتیمتر مکعب آب در هر دو ظرف یکسان است تا پایان این دوره کودک نظریات و شوخی های دیگران را متوجه می شود و اندیشه ی او همانند اندیشه ی بزرگسالان می گردد.
۴) دوره ی فعالیت های رسمی این دوره از حدود سن ۱۲ سالگی آغاز می شود و تا سرتاسر زندگی ادامه می یابد ویژگی بارز در این مرحله، دستیابی کودک به توانایی استدلال براساس احتمالات نظری و واقعیت های عینی است (زیگلر ،۱۹۹۱ ص ۲۱). در این دوره اندیشه های فرضی امکان پذیر می گردد.
گفتاردرمانی شناخت
پیاژه به سه فرآیند ذهنی پی برد فرآیندهایی که برای گفتاردرمانها مهم هستند. و برای پیشرفت کودک از یک مرحله از رشد به مرحله ی دیگر، سرنوشت ساز می باشند: همگون سازی تطبیق و توازن همگون سازی عبارت است از توانایی شخص در دگرگون ساختن اطلاعات دریافتی ، تا این اطلاعات با شیوه ی تفکر فعلی او سازگاری پیدا کنند به عنوان مثال پسر بچه ی ۴ ساله ای که هیچ گونه تصوری از تأثیرات میانسالی روی بدن نداشت ولی واقعیت های دیگر را درک می کرد از عمویش پرسید که با آن توپ بسکتبال توی شکمت چکار می کنی؟ سپس با دیدن سر بی موی عموی خود پرسید: چرا موهایت را اینجوری اصلاح کردی؟ این پسر بچه ی ۴ ساله فهمیده بود که وجود توپ بسکتبال توی شکم چه حالتی می تواند به شکم بدهد و تأثیرات اصلاح موی سر را نیز درک کرده بود. با این همه این بچه در آن سن هیچ گونه تصوّر ذهنی درباره ی بزرگ شدن شکم و یا بی مو شدن سر در سن میان سالی نداشت. فعالیت ذهنی همگون سازی کودک، درباره ی آنچه که در عمویش دیده بود، متناسب با اطلاعات و شیوه ی تفکر یک بچه ی ۴ ساله است.
پیاژه، تطبیق را اینگونه تعریف کرده است تطبیق یعنی نحوه ی سازگار شدن شیوه ی تفکر یک شخص با توجه به تجربیات جدید به عنوان مثال ، فردی که در جامعه ای بزرگ شده باشد که زن را پرخاشگر بداند اگر این مرد در خارج از منزل کار کند، خودش را با این اندیشه تطبیق می دهد و هنگامی که همسر و یا دختر او در صدد پیدا کردن شغلی باشد. او این موضوع را مد نظر قرار می دهد نکته ی جالب توجه درباره ی همگون شدگی و تطبیق توسط زیگلر (۱۹۹۱) گزارش شده است او پی برد که همگون شدگی و تطبیق به طور متقابل روی یکدیگر تأثیر می گذارند.
سرانجام این که ، توازن در برگیرنده همگون شدگی و تطبیق است، و تمامی تعاملات موجود بین شیوه ی تفکر و تجربیات جدید را شامل می شود. زیگلر (۱۹۹۱) پیاژه (۱۹۵۴) گفته است که توازن در سه مرحله رخ می دهد مثلاً وقتی که کودکان از شیوه ی تفکر موجود راضی باشند توازن به وجود می آید سپس هنگامی که آن ها نسبت به نارسایی های تفکرشان آگاه می گردند، ناخشنود می شوند و وارد وضعیت عدم توازن می شوند. سرانجام کودکان روش های پیشرفته تری برای شیوه ی تفکر در پیش می گیرند ،که این شیوه ی تفکر نارسایی های شیوه ی تفکر پیشین را ندارد و آن وقت آن ها وارد وضعیت توازن بالاتری می شوند.
زیگلر (۱۹۹۱)، موفقیت و دیرپایی کار پیاژه را به چند عامل نسبت می دهد.
۱) دیدگاه پیاژه درک تقریباً قابل لمسی از شیوه ی تفکر کودک در اختیار ما میگذارد.
۲) در دیگاه پیاژه موضوعاتی مطرح شده است که برای صدها سال مورد علاقه ی ،والدین ،آموزگاران ،دانشمندان و فیلسوفان خواهد بود.
۳) دیدگاه پیاژه نسیم بی نظیری است و استثنائاً گستره ی سنّی وسیعی را در بر می گیرد یعنی : تمامی محدوده ی سنّی از نوزادی تا بزرگسالی
۴) پیاژه برای انجام مطالعات جالب از استعداد برخوردار بود.
ساير مفاهيم كلیدی مربوط به دیدگاه شناخت در مورد یادگیری عبارتند از:
a) الگوی سه مرحله ای پردازش اطلاعات که از طریق آن ما مفاهیم دریافت حسی حافظه ی کوتاه مدت و حافظه ی طولانی مدت را به دست می آوریم.
b) چارچوب کلی یادگیری که از طریق آن اطلاعات جدید با سازمان بندیهای شناختی موجود مقایسه می شوند.
c) قوانین یادگیری مثل تمرین انتقال یادآورنده و قوانین پردازش (گود بروفی، ۱۹۹۰)
دیدگاه ،شناخت همراه با دوره های تحول شناخت پیاژه، دیدگاه گسترده و سودمندی برای شیوه های آموزش مربیان و یادگیری است به چند دلیل دیدگاه شناخت درباره ی یادگیری برای گفتاردرمانها مهم است:
a) زمینه هایی برای شناخت رفتار ویژه ایجاد می.کند
b ) منبعی در اختیار ما میگذارد که داده های به دست آمده از رشد بیمار را می توان با آن مقایسه نمود.
C) مسیر و امکاناتی به منظور برنامه ریزی برای درمان بیماران در اختیار ما قرار می دهد
بسیاری از پژوهشگران به بررسی تأثیر رفتار گفتاردرمان ها، جای نشستن روی یادگیری و رفتار پرداخته اند. پژوهش ها نشان داد که طرح و تنظیم ابعاد فیزیکی کلاس درمانی بسیار مهم هستند زیرا روی یادگیری و رفتار کودکان تأثیر می گذارند. گفتاردرمانها صرف نظر از این که در کلینیکها بیمارستان ها و یا مدارس استخدام شده باشند غالباً در فضاهای فیزیکی کوچکی کار می کنند. نحوه چیدمان اتاق و نشتن درمانگر و شیوه اجرای گفتاردرمانی در روند درمان موثر می باشد. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر در حیطه گفتاردرمانی کودکان و بزرگسالان با استفاده از تیم مجرب گفتاردرمانی و امکانات تخصصی نظیر اتاق شنیداری و … فعالیت می نماید. تجربه بالغ بر 18 سال در غرب و شرق تهران و خدمات مختلف گفتاردرمانی ، در زمبنه اختلالات کودکان نظیر لکنت زبان، تاخیر گفتاری، اختلالات تلفظی موجب گردیده روند درمان بیماران تسریع و توانایی ایجاد ارتباط در آنان به صورت چشمگیری بهبود یابد. همچنین خدمات گفتاردرمانی در منزل نیز از دیگر خدمات این مرکز است. در این مطلب به ارائه توضیحاتی درباره گفتاردرمانی و شیوه اجرا آن پرداخته می شود.
احساس صمیمیت و نزدیکی در گفتاردرمانی و شیوه اجرا
در مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر معمولاً موقع کار کردن با بیمار از طرح های مختلفی برای نشستن استفاده می کنند. از بین طرح های مختلفی که گفتاردرمانها برای نشستن استفاده می کنند موارد زیر را می توانیم نام ببری (a) نشستن به طور ضربدری (b) نشستن به صورت روبرو (C نشستن در کنار یکدیگر (d نشستن در اطراف میز کرد.
نمونه ای از چهار طرح مختلف نشستن برای درمان گفتار و زبان
a) نشستن به طور ضربدری b) نشستن به طور روبرو c) نشستن در کنار یکدیگر d) نشستن در اطراف میزگرد
هیچ پژوهشی وجود ندارد که بگوید برای درمان گفتار و زبان کدام الگوی نشستن برای یادگیری مناسب تر است ولی متناسب با نوع کار با بیمار تعداد بیماران در جلسه ی درمان و ماهیت هدف ها برای بیماران دیده می شود که بیشتر SLPها از یک یا چند طرح گفته شده استفاده می کنند. و نگل (۱۹۹۲) به ویژه به آموزگاران توصیه کرده است تا درباره ی هدف های آموزش بیندیشند و طرحی از نشستن را انتخاب کنند که بهترین کمک برای رسیدن به این هدفها باشند. بعلاوه میلر (۲۰۰۲) هم تنوع فرهنگی نو آموز و هم نیازهای ویژه ی بیمار مبتلا به ناتوانی را به عنوان ملاحظاتی برای انتخاب شیوه ی نشستن شرح داده است. برای مثال، وُرت هام ، كُنترراس، دیویس (۱۹۹۷) پی بردند که افراد لاتینی تبار سبکی از نشستن را که امکان تعامل گروهی بدهد ترجیح می دهند مثلاً نشستن به صورت نیمدایره ، یعنی همان نشستن در اطراف میز گرد.
بومیان آمریکا و آمریکایی های آفریقایی تبار نیز برای یادگیری نشستن به شیوه ی تعامل گروهی را ترجیح می دهند (لویس دورلاگ ،۱۹۹۱، سادِكر ، سادِكر ۲۰۰۵). با وجود این اندازه ی میزگردها باید متناسب با تعداد افراد باشد چنانچه از این نوع ميزها استفاده می شود تا امکان تعامل بین بیماران فراهم گردد غالباً میزها آنچنان بزرگ هستند که بیماران نمی توانند نزدیک یکدیگر بنشینند تا تعامل مطلوب را گسترش دهند.
یکی دیگر از انواع نشستن به شیوه ی نیمدایره است. این نوع نشستن ، نوعی شیوه ی نشستن برای گروهی از بیماران است که روی مهارت های برقراری ارتباط متمرکز می شوند و می توان متناسب با تعاملات گروهی و نوع تعاملات ، آن را گسترش داد این شیوه ی نشستن به نام شیوه ی خوشه ای معروف است و گفتاردرمان به منظور هدف های تعاملی با بیماران به صورت نیمدایره مینشیند ولی برای بهتر نزدیک شدن به بیمار و افزایش سهولت در ایجاد فرصت هایی برای کمک به تعامل بین بیماران می تواند میز را جابجا کند.
نشستن به شیوه ی خوشه ای را می توان هم با نشستن روی کف اتاق و هم با نشستن روی صندلی اجرا نمود مزیت این نوع نشستن این است که صمیمیت و تأثیرگذاری آموزش مستقیم جنبه های درمانی را افزایش می دهد این نوع نشستن به گفتاردرمان امکان می دهد تا به سرعت و به آسانی به احساس نزدیکی و صمیمیت لازم در مورد حواس یادگیری، توصیف، اجرا، ارایه ی الگو، ارایه ی سرنخ، کمک به بیمار و سایر تعاملات درمان دست یابد عیب این نوع نشستن این است که ابزار کار و داده های به دست آمده باید در جای دیگری گذاشته شوند زیرا میزی وجود ندارد که ابزار کار و یا برگه های داده ها را روی آن بگذارند برای جبران این نقص دیده شده است که گفتاردرمان از سطل برای گذاشتن ابزار کار استفاده می کرده است. برای هر جلسه درمانی ابزار کار داخل سطل روی کف ،اتاق و در سمت راست گفتاردرمان قرار دارد. هر وقت که کار با یک وسیله به پایان می رسد گفتاردرمان آن را در سطل دیگری که در سمت چپ او روی کف اتاق قرار دارد می گذارد.
برای نوشتن در مورد داده ها گفتاردرمان از تخته ی طراحی کوچکی استفاده میکرد هنگامی که نشستن به شیوه ی قابل قبول ایجاد ،شد ملاحظات مربوط به سر و سامان بخشیدن به ابزار درمان و گردآوری داده ها در ارتباط با فضای قابل استفاده برای درمانگر از اهمیت برخوردارند به ویژه این که گفتاردرمانها باید فضای لازم هم برای ابزاری که در درمان مورد استفاده قرار گرفته اند و هم به فضایی که برای گردآوری داده ها در خلال درمان نیاز دارند را مد نظر داشته باشند. درباره ی گردآوری داده ها بعداً در این مورد صحبت خواهد شد.
یکی دیگر از شیوه های نشستن مؤثر ، ولی شیوه ای که زیاد مورد استفاده قرار نمی گیرد، نشستن در جلوی آینه ای است که به دیوار نصب شده باشد. در این شیوه، گفتاردرمان از بیماران میخواهد تا در جلوی آینه بزرگی که به دیوار نصب شده است بنشینند. سپس گفتاردرمان در پشت سر بیماران می نشیند این نوع نشستن برای بیمارانی که درباره ی جایگاه اندامهای گویایی به بازخورد بینایی زیادی نیاز داشته باشند مثلاً در مراحل آغازین آموزش جایگاه های واجها و یا برای بیمارانی که ممکن است در مورد حرکات عضلات چهره به بازخورد بینایی نیاز داشته باشند و یا در مورد بیمارانی که پس از سکته ی مغزی و یا آسیب مغزی ناشی از ضربه به وضعیت درست سر و یا تنه نیاز داشته باشند، مؤثر واقع می شود.
مقدمات و نحوه درمان در گفتاردرمانی
هگد (2001) موارد زیر را دربارهی مقدمات گفتاردرمانی و شیوه اجرای آن شرح داده است: وقایعی که بیش از پاسخها اتفاق میافتد، یعنی محرکها یا چیزهایی که متخصص بالینی در درمان ارایه میدهد. مقدمات ممکن است اشیاء، تصاویر، چیزهای بازسازی شده یا اجرا شده، دستورالعملها، توضیحات، ارایه الگو، تشویق، راهنماهای دستی، و سایر محرکهای ویژه باشند. برای هدفهای این بحث، وقایعی که به عنوان مقدمات روی آنها تأکید خواهد شد عبارتند از: محرکهای هشدار دهنده، ارایه سرنخ، الگو دادن، و تشویق و ترغیب.
محرکهای هشدار دهنده
محرکهای هشدار دهنده چیزهای مختلفی هستند که توجه بیمار را نسبت به محرکهای درمانی جلب میکند (هگد 2001). محرکهای هشدار دهنده اساساً به عنوان «سردستهی» هشدار دهنده عمل میکنند تا به بیمار کمک کنند که برای محرکهایی که به پاسخ نیاز دارند، آماده شود. محرکهای هشدار دهنده ممکن است کلامی باشند. مانند: «به صورت من نگاه کن»، یا غیرکلامی باشند مانند: بالا بردن دست جهت هشدار دادن به بیمار که محرک هم اکنون ارایه میشود.
ارایهی سرنخ
سرنخ نوعی کمک است که دستیابی به پاسخهای درست را سرعت میبخشد، سرنخها کمک است:
a) شنیداری باشند، از قبیل اظهارات کلامی مثل، تکیه، ارتفاع کیفیت، آهنگ صدا، و شاخصهای استمرار و دیرش.
b) بینایی باشند، مثل، اشارات، وضعیت بدنی، و حالت چهره.
c) لمسی و حسی- حرکتی باشند، مثل لمس کردن سازوکار اندامهای گویایی بیمار.
الگو دادن
هگد (2001)، الگو دادن را اینگونه تعریف کرده است: رفتار هدف را متخصص بالینی انجام میدهد تا بیمار آن را تقلید کند، او برای استفاده از الگو دادن، پیشنهادهای زیر را فهرست نموده است:
الگوی زنده و یا الگویی که به طور خودکار اجرا میشود، در اختیار بیمار قرار دهید (شنیداری، نوار ویدئویی و یا کامپیوتری).
از پاسخ درست بیمار به عنوان الگو استفاده کنید (پاسخی که به طور خودکار ارایه گردید).
در آغاز درمان به کرات از الگو استفاده کنید.
از بیمار بخواهید تا هرچه بیشتر بیشتر تقلید کند.
بیمار را به خاطر تقلیدهای درست و یا نزدیک به درست، تشویق کنید.
هرچه پاسخهای تقلیدی بیمار ثبات پیدا میکند، الگو دادن را به تدریج کم کنید و یا کنار بگذارید (ص ص 378-377).
نمونهای از الگو دادن، تولید صحیح واج /س/ توسط متخصص گفتاردرمانی و شیوه اجرای آن است که بیمار در خلال درمان سنتی تولید باید آن را تقلی کند. بعلاوه، بیمار ممکن است که در خلال گروه درمانی، برای افراد همسن و سال خود الگو قرار گیرند. می یر (2004) مشکلات احتمالی گوناگون را که گفتاردرمانها ممکن است در الگو دادن به آن روبهرو شوند، مطرح کرده است:
a) تولید غیر طبیعی
b) گفتار غیر دستوری
c) سندروم «خب»
منظور از تولید غیر طبیعی، تلفظ و یا تولید ارایه شده از سوی متخصص بالینی است که در آن تکیه و ساختار هجایی غیرطبیعی باشد، و یا ناهنجارهای دیگری در الگوی ارایه شده رخ داده باشد. برای مثال، «درسته (به معنی تمام و کامل)» به جای «درسته (به معنی درست و صحیح است)». گفتار غیردستوری، یعنی استفاده از زبان به لحاظ دستوری نادرست در خلال درمان نیز توسط می یر شرح داده شده است (2004).
نمونهای از این موارد که غالبا در روزهای اولیه درمان در گفتاردرمانها دیده میشود استفاده از بازخورد دارای شکل دستوری نادرست به بیمار است. مثلاً به جای این که بگوید «کارت را درست انجام دادی» میگوید: «خوب کار کردی».
می یر (2004) سندروم خُب را اینگونه شرح داده است: استفاده بیش از حد خُب. او میگوید، گفتاردرمانها احتمالاً به پنج دلیل از خُب استفاده میکنند. می یر خاطر نشان ساخته است که دلایل استفاده از خب عبارتند از:
a) به عنوان نوعی گفتوگو، و یا به معنای پرکنندههای غیر معنایی در حین گفتگو.
در برخورد با کودکانی که دچار مشکلاتی گفتاری یا تاخیر در گفتار هستند یکی از بهترین روش های درمانی گفتاردرمانی در قالب بازی می باشد. ارتباط موثر در خلال بازی شکل می گیرد و کودک بدون اضطراب و استرس کد های گفتاری را از گفتاردرمان می آموزد. گفتاردرمان با استفاده از بازی می تواند محرک های مختلف را با شیوه های متفاوت به کودک ارائه نماید و با استفاده از تشویق و بازخورد مثبت به پاسخ های کودک شکل بخشند. مرکز گفتاردرمانی کودکان دکتر صابر با در اختیار داشتن تیم گفتاردرمانی با تجربه به کودکان در بهبود مشکلات گفتاری آنان کمک می کنند. گفتاردرمانی در منزل از دیگر خدمات مرکز گفتاردرمانی می باشد که موجب تسهیل روند درمان می گردد.
ارائه ی محرکها یعنی شیوه هایی که برای ارایه ی محرکها در خلال درمان مورد استفاده قرار میگیرند. این شیوه ها متناسب با مرحله ی درمانی موردنظر تغییر خواهند کرد. ارائه ی محرک ممکن است صرفاً کار ساده ای مثل ارائه ی الگوی کلامی جهت کمک به بیمار باشد تا بفهمد که مثلاً صدای /س/ را چگونه تولید کند. با وجود این، برخی از انواع ارائه ی محرکها بسیار پیچیده اند. برای مثال، وقتی که تلاش میکنیم تا بهترین شیوه ی ارائه ی محرک به بیماری که در درک مفهوم «بالا» (مثلاً در عبارت بالای میز) با مشکل روبرو میشود را تعیین کنیم، گفتاردرمان ممکن است پیش از پرداختن به این موضوع، نیاز داشته باشد که جنبه های مختلف را مدّنظر داشته باشد. جنبه های آموزشی، همراه با مفهوم ثبات در شیوه ی ارایه، باید مدّنظر قرار گیرند. جنبه ای از درمان که معمولاً در ارائه ی محرک به ثبات نیاز دارد، پُل زدن مهارتهای بیمار بین مواقع ناتوانی در ارایه ی پاسخ مطلوب و مواقع ارائه ی پاسخ قابل قبول بعدی است. این پُل زدن همان شکل بخشیدن یا نزدیک سازیهای پی در پی است، و گفتاردرمانها را تشویق میکنیم تا برای شکل بخشیدن مؤثر به پاسخهای بیمار در درمان، مهارتهای خود را بسط و گسترش دهند.
شکل بخشیدن (نزدیکسازی های پی در پی) روشی است که برای دستیابی به پاسخهایی که در خزانه ی ذهنی بیمار وجود ندارند به کار گرفته میشود. این پژوهشگران برای شکل بخشیدن به پاسخ بیمار، مراحل گوناگونی را یادآوری کرده اند:
نخست، پاسخ موردنظر باید مشخص شود، و از آن پس، پاسخهایی که شباهتی با آن پاسخ داشته باشند (حتی پاسخهای بیربط) توسط گفتاردرمان مورد تشویق قرار میگیرند. هنگامی که بسماد این پاسخها افزایش پیدا کرد، آزمودنی باید پاسخی را که شباهت بیشتری با پاسخ موردنظر دارد ارایه نماید. در این مرحله، این شگرد، شکل ویژهای از تشویق متمایز به خود میگیرد. معیار تشویق به طور مستمر در جهت پاسخ موردنظر به پیش میرود، تا این که پاسخ موردنظر ارایه شود، مورد تشویق قرار گیرد، و توسط آزمودنی فرا گرفته شود.
هِگد (2001) گزارش کرده است که، شکل بخشیدن یا نزدیکسازی های پی در پی، به کمک شواهد تجربی مورد پشتیبانی قرار گرفته و به عنوان یک کار بسیار سودمند در آموزش انواع مختلف مهارتها به حساب میآید. برای استفاده از نزدیکسازیهای پی در پی، هِگد مراحل زیر را ارایه داده است:
پاسخ نهایی را انتخاب کنید (مثلاً، تولید صدای/ م/ در وضعیت آغازین واژهها).
نخستین بخش پاسخ هدف را به گونهای انتخاب کنید که بیمار بتواند تقلید کند (مثلاً، لبهای خود را روی یکدیگر بگذارد.)
پاسخهای بینابینی را شناسایی کنید (مثلاً، زمزمه کردن و یا سایر انواع صداسازیها و باز کردن دهان در هنگامی که زمزمه کردن ادامه دارد).
با ارایه ی الگو به بیمار و بلافاصله تشویق مثبت، نخستین پاسخ را به بیمار آموزش دهید (مثلاً، چندین بار لبهای خود را روی یکدیگر بگذارد).
چندین بار پیاپی، پاسخهای بینابینی را به بیمار آموزش دهید (مثلاً، هنگامی که لبهای بیمار بسته است زمزمه کند، و هنگامی که زمزمه ادامه دارد، لبهایش را باز کند و صداهای دیگری تولید کند تا واژههایی را بسازد).
این کار را آنقدر ادامه دهید تا بیمار پاسخ نهایی را یاد بگیرد
در تداوم مثال هِگد، اگر پاسخ نهایی صدای /م/ باشد، مثلاً در واژهی من، SLP باید به بیمار الگو دهد تا بیمار واژهی هدف یعنی من را تولید کند. چنانچه بیمار در تولید صدای /م/ مرتکب اشتباه شود، متخصص بالینی بیدرنگ با کمک به بیمار در تولید صدای /م/، در مقابلِ اشتباه بیمار واکنش نشان میدهد و به بیمار یادآوری میکند که کدام کار برای تولید صدای /م/ درست، و کدام کار برای تولید صدای /م/ نادرست بوده است، و سپس تولید صحیح صدای /م/ را به بیمار نشان میدهد. پس از آن، SLP با استفاده از توالی منظم شکل بخشیدن و یا نزدیک سازیهای پی در پی برای تولید درست صدای /م/ در واژه ی من، بیمار را راهنمایی میکند. برای دستیابی به تولید درست صدای /م/ در واژه ی من، در تمام مراحل نزدیک سازیهای پی در پی، به چهار بخش از توالی نیاز داریم:
a) به بیمار میگوییم که چه صدایی را باید تولید کند
b) اندامهای گویایی خود را برای تولید صدای مورد نظر شکل میدهید
c) با توجه به الگوی ارایه شده، بیمار را وادار میکنیم تا صدای موردنظر را تولید کند
d) تلاشهای بیمار را مورد تشویق قرار میدهیم.
در بازی های گفتاری گفتاردرمان ها را تشویق میکنیم تا به منظور افزایش مهارتهای درمانی خود، شکل بخشیدن یا نزدیکسازیهای پی در پی را تمرین کنند.
گفتاردرمانی کودکان به صورت تخصصی در زمینه بهبود گفتار و زبان کودکان فعالیت می نماید. حیطه های مختلف گفتاردرمانی کودکان موجب گسترش تکنیک های درمانی در این رشته گردیده است. کودکان با مشکلات گفتار نظیر اختلالات تلفظی، مشکلات بلع، لکنت زبان ، تاخیر کلامی و… می توانند از خدمات گفتاردرمانی بهرمند شوند. هر کودک به صورت طبیعی یک رشد گفتاری را طی می کند. در مسیر رشد کلامی کودکان ممکن است به دلایل مختلفی اختلال ایجاد گردد. بهبود مهارت های گفتای کودکان نیازمند تکنیک های گفتاردرمانی می باشد که باید توسط یک گفتاردرمان مجرب در حیطه کودکان انجام گیرد. نحوه ارتباط با کودک، تون صدا و شیوه اجرای تکنیک های درمانی برای کودکان بسیار حائز اهمیت می باشد. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر به صورت تخصصی در زمینه گفتاردمانی کودکان فعالیت می نماید. تجهیزات پیشرفته مرکز نظیر سویچ صوتی، اتاق شنیداری و… در کنار تجربه بالای گفتاردرمانان موجب گردیده بهترین نتیجه درمانی را در کوتاه ترین زمان ممکن حاصل نماییم. گفتاردرمانی در منزل از دیگر خدمات این مرکز می باشد که روند بهبود گفتار کودکان را تسریع می بخشد. والدین می توانند در کنار درمانگر در محیط منزل در روند درمان کودک شریک بوده و کودکان در محیط آشنای خانه با اضطراب کمتری در جلسات درمانی مشارکت می نمایند.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتار درمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
نکات قابل توجه در گفتاردرمانی کودکان چیست
ظاهراً، ویژگیهای شخصیتی گفتاردرمان ها همانند ویژگیهای شخصیتی سایر افراد جامعه است: برخی گفتاردرمان ها پرجنب و جوش، فعال، و علاقمند هستند، درحالی که برخی دیگر آرام، ساکت و از نظر عواطف و احساسات محتاط هستند. عواطف و احساسات عبارت است از احساسات ، عواطف، و خلق و خوی وابسته به یک اندیشه. اگرچه برخی از گفتاردرمانان ذاتاً شخصیت فعال و پرجنب و جوشی دارند، ولی هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که از قبل بگوییم، شخصیت فعال و پر و جنب جوش گفتاردرمان در تعاملات بین فردی ضروری برای درمان گفتار و زبان هم به همانگونه است. عشق و علاقه عبارت است از نوعی برانگیختگی قوی یا احساس برای چیزی: یک شور و اشتیاق یا یک شور و شوق برای چیزی. عشق و علاقه غالباً در حرکات بدنی، تغییراتی در بلندی و زیر و بمی صدا، و یا ویژگیهای کلی تحرک و نشاط تجلی پیدا میکند. وبستر (۱۹۹۶) تحرک و نشاط را به عنوان حالتی تعریف کرده است که، با شور و نشاط، جنب و جوش، شور و اشتیاق، و شور و حرارت ارتباط دارد. برخی از گفتاردرمان ها اذعان میکنند که آنها به نشان دادن عشق و علاقه ی توصیه شده برای کار با بیماران کم سن و سال علاقه ای ندارند، گرچه برخی از همین گفتاردرمانها خودشان را به عنوان افراد آکنده از شور و اشتیاق توصیف میکنند. بنابراین ، سرپرستان بالینی باید دانشجویان گفتاردرمان را از نظر کفایت ابراز عشق و علاقه و نشاط و تحرک برای تأثیر درمان گفتار و زبان، مورد بررسی قرار دهند. چنانچه این سطح از عشق و علاقه در دانشجویان وجود نداشته باشد، باید به آنها آموزش داده شود. این همان جایی است که مفهوم زمان اجرا اهمیت پیدا میکند.
گفتاردرمانی کودکان در منزل نیازمند استفاده از تکنیک های مختلفی نظیر بازی درمانی و رفتاردرمانی در کنار تکنیک های گفتاردرمانی می باشد. نحوه ارتباط با کودک و ایجاد علاقه و نشاط در کودکان در روند درمان بسیار موثر است.
زمان اجرا ، به عنوان مفهومی به کار گرفته شده است تا به گفتاردرمانهای کودک کمک کند که معنای درمانی را که برای بیماران تدارک میبینند، بدانند. اهمیت درمان مقدم بر میل و سلیقه ی شخصی گفتاردرمانها برای ابراز عواطف، احساسات، و عشق و علاقه است. اگرچه نه تنها ویژگی شخصیتی – یا حتی میل و سلیقه به عنوان یک ویژگی شخصیتی فردی – شور، نشاط، ایفای نقش، بلکه از این که بگذریم، ایجاد تغییراتی در بلندی و زیر و بمی صدا، ورای حالت طبیعی، ممکن است برای گفتاردرمانان ضروری باشد تا سطحی از شور و اشتیاق را به بیمار نشان دهند که بیمار را به اندازه ی کافی به درمان علاقمند كند و در او انگیزه ایجاد نماید تا در تمامی جنبه های درمان به نحو شایسته ای کار کند. پژوهشگران متعددی پی بردهاند که، دانشجویان با افزایش توجه و پویایی کار، گفتار سرشار از نیرو، گفتار شاد و سرزنده، ایجاد تغییرات گسترده در دامنه ی زیر و بمی صدا، و افزایش بلندی و زیر و بمی صدا، واکنش نشان دادند.
این قبیل ویژگی های صدا یعنی : پویایی، گفتار شاد و سرزنده، گستردگی دامنه ی زیر و بمی، و بالا بودن بلندی و زیر و بمی صدا، که به عنوان سبکهای صدا توصیف میشوند، توسط آموزگاران متبحر به کار گرفته شد، و دانش آموزان آنها ۱۶٪ بیش از دانش آموزانی که آموزگاران آنها عواطف و احساسات را در گفتار خود کاهش داده بودند، به پرسشهای درس علوم پاسخ دادند. ریس لند ، شفرد (۲۰۰۰) پی بردند، وقتی که مادر نوزاد ارتفاع صدای خود را بالا میبرد ، نوزاد به مادر خود زل میزد. ۷۷٪ کودکان ۱۰-۷ ساله، بلندی صدای خود را با بلندی صدای گویندگان شاد و خوشحال هماهنگ میکردند، یعنی هرچه بلندی صدای گویندهی شاد و خوشحال بالا میرفت، کودکان هم در واکنش، بلندی صدای خود را بالا میبردند، و هر چه بلندی صدای گوینده کاهش پیدا میکرد، کودکان هم در واكنش، بلندی صدای خود را کاهش میدادند. این بررسی ها گویای این هستند که، شور و اشتیاق، که با دخل و تصرف در بلندی صدا و زیر و بمی آن نشان داده میشود، روی توجه کودکان کم سن و سال ، مشارکت آنان در آموزش، و تمرکز روی گوینده، تأثیر مثبت دارد. با وجود این، محدوده ی سنی تعمیم این تأثیرات معلوم نیست.
برای مثال، بیشتر پژوهشهای مربوط به تأثیر زیر و بمی صدا، تحرک و نشاط، و دخل و تصرف در بلندی صدا، روی کودکان ۱۰ ساله و کم سن و سالتر انجام شده بود. بنابراین، مطمئن نیستیم که آیا صدای آكنده از شور و اشتیاق روی کودکان سنین بالاتر و افراد بزرگسال هم تأثیر دارد یا نه. از این رو، گفتاردرمانان باید از نظر بالینی قضاوت کند که ، متناسب با سن، سطح عملکرد، و هدفهای درمان، برای هر بیمار به چه مقدار شور و اشتیاق نیاز داریم.
برای این که نوزادان برقراری ارتباط اجتماعی با مادرشان را درک کنند، احساسات و عواطف غیرکلامی مهم میباشند. در واقع امر، پژوهشگران متعددی پی بردند که متناسب با حالت چهره ی فرد بزرگسال، نوزادان محرک را خوشایند یا ناخوشایند تلقی میکنند. به همین قیاس، برای گفتاردرمانها ، برقراری ارتباط غیرکلامی، نظیر برقراری ارتباط چشمی، حالت چهره ،زبان بدنی، و حتی احساس صمیمیت و نزدیکی با بیمار، از عوامل مهم برقراری ارتباط با شور و اشتیاق و تحرک و نشاط در خلال درمان گفتار و زبان به حساب میآیند. برای مثال، یکی از نشانه های شایع ابراز شور و هیجان و عشق و علاقهی غیرکلامی، دست تکان دادن است.
گفتاردرمانها را تشویق میکنیم تا در تدارک برنامه ی درمان گفتار و زبان، هم روی دخل و تصرف و کنترل محرکهای کلامی (زیر و بمی صدا و بلندی آن) و هم غیرکلامی(حالت چهره) کار کنند.