برای پاسخ به این سوال که کاردرمانی چیست و چگونه انجام می شود باید به صورت اجمالی به روند ارزیابی و درمان بیماران با استفاده از تکنیک های کاردرمانی اشاره نمود. کاردرمانی به ارزیابی دقیق مشکلات حرکتی و ذهنی در مراجع و درمان توانبخشی آن می پردازد. شناسایی ماهیت و نوع مشکلات یک فرد به منظور طرح مداخله کاردرمانی به همان اندازه مهمّ است که فهمیدن تأثیر و عواقب آن برای فرد در آن مداخله (ارزیابی نتایج کاردرمانی). نتیجه ممکن است یک اسم بیمسمی باشد. که دلالت بر یک نقطه پایانی و یک نتیجه گیری، در حالی که فردی با آسیب مغزی با تأثیر آسیب مغزی با تأثیر آسیب بر کیفیت زندگی اش و هر چیزی در اطراف آن به زندگی خود ادامه میدهد. ارزیابی نتایج کاردرمانی، یک قسمت از روند مداخله کاردرمانی میباشد که در پی اثبات تأثیرگذاری مداخله میباشد و نمیخواهد خطی را زیر پیشرفت مراجع بکشد که مهم ترین هدف ارزیابی برای ساختن است. مرکز کاردرمانی دکتر صابر با استفاده از تیم تخصصی و تجهیزات پیشرفته در مکانی امن و مناسب به ارائه خدمات کاردرمانی و گفتاردرمانی برای کودکان و بزرگسالان می پردازد.
جهت اجتناب از این مفهوم که ترخیص از یک برنامه توانبخشی برابر با پایان بهبودی یا پایان پتانسیل برای تغییر مراجع میباشد. نگرانیهای این بحث پارامترهایی برای ارزیابی نتایج کاردرمانی در مفهوم تأثیرگذاری مداخلات همراه با پیشرفت مراجع میباشد. دکتر صابر با در نظر گرفتن بهترین روش های ارزیابی کودکان، دقیق ترین و مطمئن ترین ارزیابی را در کلینیک کاردرمانی تشخیص می دهد. رضایت همیشگی مراجعان از ارزیابی دقیق دکتر صابر، این مورد را تضمین می کند.
هدف ارزیابی کاردرمانی چیست
هدف ارزیابی در نگاه اوّل وسیله ای برای ارزیابی پیشرفت بیمار می باشد. که همچنان یک جزء مهمّ در ارزیابی نتایج کاردرمانی، تأثیرگذاری خدمات میباشد. هر درمانگری وظیفهای برای فراهم کردن شواهد برای اثرگذاری فردی به منظور کمک به شواهد برای ارائه خدمات و استفاده از روش درمانی و متدهای کاری، دارد. این از تعهّد اخلاقی برای ارائه بهترین خدمات برای مراجع و فراهم کردن بهترین ارزشها برای دستاندرکاران در خدمات، نشأت میگیرد. ارزیابی نتایج کاردرمانی به طور خاص برای مشارکت در ممیزی اثرگذاری خدمات و ارتقاء دادن تمرین مبتنی بر شواهد میباشد. ارزیابی پیشرفت مراجع نیازمند مقایسه عملکرد در مقابل استانداردهای از پیش تعیین شده است. این استانداردها ممکن است از یک دامنه از منابع سرچشمه بگیرد: ارزیابی پایهای از ارزیابی اوّلیه دادههای نرم شده جمعیّت، از اهداف انتخاب شدهی خود مراجع یا از ابزارهای عینی قابل اندازهگیری به عنوان قسمتی از طرح درمان، سرچشمه میگیرد.
کاردرمانی چگونه انجام می شود
یکی از قابل اعتمادترین راهها برای شناسایی تغییر در تواناییهای یک مراجع در طول زمان، انجام دادن دوبارهی تستها و ارزیابیهایی است که قبلاً انجام شدهاند. ارزیابیهایی که در ابتدای مداخله انجام میشوند، میتوانند دوباره مورد استفاده قرار گیرند. این شواهد قابل اعتمادی از تغییر در ابزارهای استاندارد شده را، تهیه خواهد کرد، ولی مراقبت باید به عنوان هدف و اعتبار تکرار یک ارزیابی، تمرین شود. اهداف و مقاصد کاری در ارتباط با وظایف عملکردی، و زمانی که ارزیابی نتایج کاردرمانی میتواند تغییر در آسیب را نشان دهد، نمیتواند برابر با بهبود در وظایف عملکردی باشد. به همین علّت در مدّت پیشرفت مراجع تأکید کمتری بر ارزیابی آسیب در پایان مداخله وجود دارد و بیشتر از ارزیابی عملکردی نتایج استفاده میکنند. ارزیابی نتایج کاردرمانی باید برای رسیدگی به عملکرد فعالیت و تهیه کردن اطلاعاتی که مربوط به نیازهای فعلی و آیندهی عملکرد کاری بیمار باشد، انتخاب گردد.
ایجاد یک چشمانداز برای خدمات و ارزیابی آسیبها از طریق یک برنامه مداخله میتواند شواهد مفیدی برای الگوی پیشرفت بهبودی برای نقایص شناختی زمینهای فراهم کند. این شواهد که از طریق مراجعان و یا خدمات جمعآوری میشوند، میتوانند در تصمیمگیری بالینی که چه موقع تکنیکها و رویکردهای مشارکتی در روند بهبودی اعمال شوند، مؤثّر باشند. ارزیابی عملکردی نتایج، اطلاعاتی را در مورد سطوح استقلال و فعالیت که در طول روند توانبخشی به دست آمده، تهیه میکند و یک نشانگر کلیدی برای نتایج و اثرگذاری خدمات، میباشد.
ابزارهای خودگزارشی
در سالهای اخیر، استفاده فراوانی از ابزارهای خودگزارشی، جهت درک بهتر تجارب و نظرات مراجع میشود. ابزارهای استاندارد مثل Euro Qol EQ-5D, Stroke Impact Scale برای افراد دچار سکته ی مغزی توصیه میشود.
ابزارهای خودگزارشی، میتوانند بوسیله ی خود فرد یا مراقب او کامل شوند. در برخی محیطهای کلینیکی، جمعآوری روتین این ابزارها جهت بهرهمندی از خدمات الزامی است. برای مثال، تستهای استاندارد شده از زمان صرف شده برای حل مسائل یا لباس پوشیدن یا ایجاد خطاهایی که در وظایف شخصی ایجاد میشوند، میتواند اندازه گیریی را نشان دهد که در آن یک مراجع در کجای منحنی توزیع قرار داد. این اطلاعات به ندرت برای یک مراجع باارزش هستند مگر این که، یک دلیل شخصی برای دانستن آن وجود داشته باشد، برای مثال، جستجو برای تناسب یک شغل خاص در هر زمان عملکردی و دقّت در یک محدوده خاص هنجار قرار میگیرند. مقایسه ی عملکرد مراجع با داده های هنجار میتواند برای خدمات و افراد در تحقیقات تأثیرگذاری مداخلات خاص یا این که تا چه حدّ نقایص شناختی فردی بهبودی را محدود میکند، باارزش باشد.
اهداف کاردرمانی چیست
درجه پیشرفت به سمت هدف میتواند به صورت عینی و ذهنی اندازه گیری شود. ارزیابی نتایج کاردرمانی مانند مشاهده و ارزیابیهای عملکردی استاندارد، شواهد خارجی به عنوان اثبات دستیابی به هدف فراهم میکنند. ارزیابی های ذهنی شامل عقاید و دیدگاه های مراجع از پیشرفت خود میباشد. با هم دیگر این نه تنها درجه حصول به هدف را معیین میکند بلکه میتواند کیفیت تعیین هدف را نشان دهد. یک درمانگر یا تأمینکننده ی خدمات، اهدافی را که پیوسته به دست نیامده اند را، مییابد و یا این که کدام مراجع از پیشرفت خود ناراضی است، ممکن است از این به عنوان شواهد برای نیازها جهت بازبینی فرآیند تعیین هدف، استفاده شوند.
اهداف، بیانگر موفقیّت هستند. آنها باید قابل اندازه گیری، مشاهده و همچنین خاص باشند، اجزای مورد نیاز برای عملکرد موفقیّت آمیز را شناسایی کند. خوب نوشتن با جزئیات کافی، چهارچوبی برای دستیابی به هدف با یک برنامه مداخله را تشکیل میدهد و به عنوان نشان دهنده پیشرفت، مفید است. برای مراجع، خدمات و درمانگر شواهدی از دستیابی به اهداف یا درجه پیشرفت در مراجع را که به سمت هدف میرود، فراهم میکنند در آن جا مکمّلهای معتبر برای استاندارد کردن ارزیابی نتایج کاردرمانی برای تهیه کردن شواهدی برای پیشرفت مراجع وجود دارند.
کاردرمانگران به دنبال دستیابی به بهترین نتیجه ممکن، برنامههای خود را براساس تئوری، شواهد عقاید و اصول حرفهای و به صورت کاردرمانی و کار تیمی انجام میدهند. آسیبهای مغزی اغلب باعث نقایص شناختی میشود که کاملاً برطرف نمیشوند و کاردرمانگر در کل برای کاهش این نقایص بر اساس فرد، عملکرد کاری، نقشها و زندگی، فعالیت میکند. شواهد برای اثر بخشی مداخلات خاص،بحث برانگیز است. کاردرمانگران از استدلال بالینی حرفهای در انتخاب و اعمال مداخلات، با توجه به نظریهها و شواهدی که مداخلات بر اساس آنها هستند، استفاده میکنند. از آنجا که، ارزیابی، یک مرحلهی ضروری از طرح درمان میباشد، بنابراین سنجش پیامدها هم برای ارزیابی تأثیر مداخلات و هم قادر ساختن عملکرد حرفهای برای تحول و، توسعه مهم میباشد. مرکز کاردرمانی کودکان تهران با کادری مجرب و متخصص و تحت نظر دکتر صابر، کودکان مبتلا به اختلالات مختلف را با متد های متنوع، تخصصی و به روز دنیا، درمان می کند. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر با سابقه بالا در زمینه ارزیابی دقیق و درمان صحیح کودکان، در غرب و شریق تهران مشغول به فعالیت می باشد. خدمات مرکز شامل گفتاردرمانی، کاردرمانی ذهنی، کاردرمانی جسمی، کاردرمانی دست، ماساژ درمانی، بازی درمانی، سنسوری روم، اتاق توجه شنیداری، اتاق تاریک بینایی و… می باشد.
فاکتورهایی که روند کاردرمانی را تحت تأثیر قرار میدهند:
هدف کلی مرکز کاردرمانی دکتر صابر، تصمیم مشترک با سایر اعضای تیم چند متخصصه می باشد. کار تیمی از مراقبان حرفهای اجتماعی و سلامت و مخصوصاً مراجعان و افراد دیگر مربوطه تشکیل شده است. البته این تیم میتواند بنا به نیاز مرجع و موقعیت، موجود به پرسنل حمایتی، آسایشگاهها و داوطلبان یا کارفرمایان،گسترش یابد توانبخشی و مدیریت تأثیر گذار، نیازمند توانایی تنظیم یک برنامه درمانی واضح و پیروی از آن میباشد. در سراسر روند توانبخشی، و انجام مشاوره در تیم، این برنامه درمانی باید بازبینی و بر پیشرفت بیمار نیز، نظارت گردد. تصمیم در مورد تمرکز مداخلات، یک روش با بیشترین تاثیرگذاری برای بکارگیری، شدت و تعداد دفعات درمان و این که چه زمان مداخلات تعدیل شوند، همگی تحت تأثیر این است که نظرات تیم و نیازهای افراد مرتبط با بیمار چه باشد، توانبخشی شناختی میتواند یک روند طولانی مدت داشته باشد و اعضای تیم در طول زمان با توجه به تغییر نیازهای مراجع تغییر خواهند کرد.
سلامت و امنیت در کاردرمانی
در زمان بررسی مداخلات، سلامت و امنیت یک نگرانی اولیه میباشد. قابل اجرا بودن مداخلات، صرف نظر از فواید و پتانسیل درمانی یا اولویت آکوپیشنال، تحت تأثیر میزان امنیت آن است. تمام حرفههای مراقبت از سلامت، نگرانیهای ایمنی خود را در کدهای اخلاقی و حرفهای – رفتاری خود کدگذاری کردهاند. راهنمایی برای آمادگی ارزیابی اولیه در فصل دو ارائه شد، به طور یکسان در فصول مداخله و درمان، با تاکید بر امنیت مراجع و درمانگر اعمال میشود. برای افراد با نقایص شناختی، محیط میتواند چالشهای دائمی داشته باشد. عدم آگاهی ناشی از حافظه مختل شده یا مشکلات توجهی وابسته به آن میتواند در محیطهایی که به نظر میرسد کم خطر باشند، ایجاد خطرکند. عدم بینش نسبت به توانایی و سلامت خود میتواند باعث شود که مراجع فعالیتهایی بالاتر از ظرفیت خود را متحمل شود (برای مثال، یک مراجع ممکن است سعی کند بدون کمک از تخت بیرون آید اگرچه فقط میتواند روی یک پای خود تحمل وزن کند).
بینش و خود آگاهی
زمانی که ساختارها و عملکردهای بدن آسیب میبینند و ناتوان میشوند، درمان بهبودی و کاردرمانی نیاز به همکاری و مشارکت فعال افراد دارد. این مسئله یکی از پایههای فکری بنیادی کاردرمانی است و بقیه توانایی فرد برای درک و درگیر شدن در درمان میباشد. این توانایی از فاکتورهای درون فردی بسیاری منشاء میگیرد دو فاکتور در این مورد، درجه بینش فرد از شرایط خود و درجه خود آگاهی فرد، میباشند، برخلاف، آسیب به سیستمهای دیگر بدن، وقتی که مغز صدمه میبیند این عملکردها مستقیماً آسیب میبینند.
فراشناخت واژهای است که شامل عملکرد و روند خودآگاهی و بینش میشود و هر دو آنها از عملکرد اجرایی مؤثر نشات میگیرند. نقص فراشناخت ممکن است باعث:
کمبود آگاهی از نقایص
مشکل در درک ثاثیر نقایص بر عملکرد و توانایی
ناتوانی در جهت دهی و تنظیم مؤثر افکار و رفتارها برای حل مسائل یا ایجاد درک واقع بینانه از موقعیت این چنین نقصهایی،تأثیر زیادی در اثرگذاری توانبخشی خواهند داشت و در انتخاب رویکرد درمانی و روشهای احتمالی که استفاده خواهند شد، تأثیر خواهند گذاشت.
زمانی که یک مراجع از نقایص خود کاملاً آگاه باشد، این موضوع میتواند توانایی او در مشارکت در درمان را، تحت تأثیر قرار دهد. برای مثال، ناتوانی در بهخاطر سپردن مسیر یک مکان به مکان دیگر یا در بازشناسایی چهره افراد خانواده میتواند باعث استرس و نا امیدی و خجالت شود. اضطرابی که از این موقعیتها ایجاد میشود میتواند ترکیبی از مشکلات برای مراجع ایجاد کند و عملکرد را، بدتر کرده و انگیزه را پایین بیاورد. علاوه بر آن میتواند قضاوت را مختل کند و باعت تصمیم گیری ضعیف شود. آماده سازی دقیق، جهت یابی مراجع و توجه به امنیت وراحتی او باعث ایجاد یک حس اعتماد و امنیت و حمایت تواناییهای وی در مشارکت با مداخلات میگردد.
رایجترین روش برای جمع آوری اطلاعات اولیه در مورد یک مراجع مشاهده و مصاحبه جلسه اول میباشد. استفاده از یک چهارچوب قابل قبول، انتشار یافته، همانند ICF، که برای حرفههای مختلف آشنا باشد، میتواند کاردرمانی و مصاحبه جلسه اول را تسهیل کند. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر با دارا بودن تعداد زیادی متخصص در حیطه درمان اختلالاتی نظیر بیش فعالی، اختلالات یادگیری، اوتیسم، تاخیر رشدی، سندرم های ژنتیک، لکنت، اختلالات گفتاری و… ، به عنوان بهترین مرکز کاردرمانی در تهران شناخته شده است. ارزیابی دقیق توسط جناب آقای دکتر صابر، این مرکز را به بهترین مرکز کاردرمانی تهران تبدیل کرده است. این مرکز شامل دو کلینیک، کلینیک پایا در شرق تهران و کلینیک توانبخشی غرب تهران واقع در غرب تهران، می باشد که با امکانات تخصصی خود در حیطه توانبخشی کودکان و بزرگسالان فعالیت می نماید.
رایجترین روش برای جمع آوری اطلاعات اولیه در مورد یک مراجع مشاهده و مصاحبه جلسه اول میباشد. ارزیابی اولیه کودک برای کاردرمانگر و مراجع اکتشافی است. یک چک لیست از اطلاعات اولیه و یک پروتکل از تکالیف کوتاه، مشاهدی عملکرد را ساده میسازد، و اغلب برای ایجاد غربالگریهای بیشتر و نیازهای ارزیابی مفید میباشد. چک لیست و پروتکلهای استاندارد که بر مبنای چهارچوب تئوریکی واضح ایجاد شدهاند، بر ارزیابیهای غیررسمی و مختص یک مرکز، ترجیح دارند. استفاده از یک چهارچوب قابل قبول، انتشار یافته، همانند ICF، که برای حرفههای مختلف آشنا باشد، میتواند کاردرمانی و مصاحبه جلسه اول را تسهیل کند. اگر یک چهارچوب همهی جنبهها و سطوح عملکرد را یکپارچه کند، و مفاهیم را تشریح، کند درک بین رشتهای ارتقا مییابد. بنابراین اگر یک حوزه در ارزیابی اولیه تشخیص داده شده است، همهی اعضای تیم قادر خواهند بود تا آن را در زمینهی گستردهی سلامتی مراجع جای دهند و ارتباط آن را درک کنند.
کاردرمانی و ارزیابی های اولیه
در ارزیابی اولیه کودک در کاردرمانی و مصاحبه جلسه اول، مهم است که به موارد زیر دست یابید:
بدست آوردن اطلاعات زمینهای – برای مثال، زبان مادری مراجع و زمینهی فرهنگی او، ارتباطات فامیلی، زمینهی آموزشی و علائق وی، دست غالب، تاریخچهی آسیب/ بیماری و تاریخ. درک مراجع از شرایط سلامتی خودش.
آماده سازی محیط – کاهش عواملی که موجب حواسپرتی میشوند و اطمینان ازراحتی، حریم و موقعیت امن.
حذف عوامل گیج کننده – آیا بهخاطر مصرف دارو خواب آلود است؟ آیا عفونت دارد؟ درد دارد؟ یبوست دارد؟ آسیب بینایی دارد – و آیا عینک مورد نیاز است؟ آیا یک وسیلهی کمک شنوایی نیاز است؟
مورد توجه قرار دادن توانایی مراجع برای انطباق – آیا مراجع میتواند توجه خود را حفظ کند یا نیازهای فرآیند را برآورده سازد، آیا نیاز است تا جلسات به جلسات کوتاهتری تبدیل شوند و مابین جلسات استراحت در نظر گرفته شود؟
اگر هر هر آسیب ارتباطی، بینایی یا حسی – حرکتی وجود دارد ارزیابیهای دیگری نیز باید انجام گیرد، اغلب همهی اعضای تیم چند متخصصه جهت تعیین وجود و وسعت هر آسیب با هم همکاری و ارتباط برقرار میکنند.
مشاهدهی هر احتیاط یا کانتر اندیکاسیون ضروری میباشد – دستورالعملهایی مثل «ممنوعیت غذایی» یا دستورات جابجایی خاص، ارزیابی کاردرمانی را متاثر میکند. مانند، مراجعی که دارای کانتر است یا ابزارهای جراحی و پزشکی به او متصل میباشد. شیوههای اجرایی تطابق یافته نیاز دارد.
مصاحبه و ارزیابی اولیه
مصاحبهها اهداف مختلفی دارند: کمک به ایجاد پایه ای برای ارتباط درمانگر – مراجع؛ بدست آوردن اطلاعات زمینه ای؛ تشخیص روشهای مؤثر ارتباط با مراجع؛ شروع تعیین این که مراجع چه مشکلاتی دارد و اهداف انتظارات آنها چیست؟ و نقش درمانگر چیست؟
مدلهای کاردرمانی و چهارچوبها منجر به ساختاردهی ابزارهای مصاحبهی استاندارد میشوند. ابزارهایی مثل ۲۰۰۵ ۱OCAIRS و ۲۰۱۴ COPM تاریخچه، ارزشها و نگرانیهای یک فرد را با جزئیات نشان میدهند. این ابزارها نیاز به سطح خاصی از عملکرد مراجع جهت شرکت در فعالیتها دارد، و علاوه بر مهارتهای ارتباطی بیانی و دریافتی، توجه، تمرکز، حافظه، به سطح مشخصی از مقاومت به خستگی، و درک واقعی از ظرفیت و عملکرد خود (بصیرت) نیاز دارد.
با این که هر کدام از ابزارها میتوانند در هر زمانی مفید باشند توصیه نمیشود که آنها را قبل از این که توانایی مراجع برای انطباق با این ابزارها سنجیده گردد معرفی کنیم. به هر حال، یک ابزار مانند COPM میتواند برای تنظیم اهداف و اندازه گیری روند پیشرفت مراجع مفید باشد زیرا هم یک ابزار ارزیابی و هم پیامد میباشد که میتواند قبل، در طول و در پایان درمان اجرا گردد. این مسئله مراجع را قادر میکند تا اهداف نزدیک به اهداف درمانگر را انتخاب کنند و روند پیشرفت خودشان را حین درمان اندازه گیری نمایند. اما COPM یک ابزار اندازه گیری رضایت و درک از عملکرد میباشد، این ابزار واقعاً توانایی عملکردی را اندازه گیری نمیکند. بنابراین این مثال نیاز به استفاده از استدلال بالینی را برای انتخاب ابزارهای اندازه گیری و درک این که این ابزارها واقعاً چه چیزی را اندازه میگیرند مشخص میکند.
مشاهدات مصاحبه جلسه اول
مشاهده یک روش دیگر جهت جمع آوری اطلاعات برای کمک به ایجاد فرآیند ارزیابی میباشد. زمانی که ما به صورت غیررسمی عمل میکنیم، مشاهدات پتانسیل ایجاد تفاسیر ذهنی و گاهی اوقات نادیده گرفتن آن چه را که دیده ایم را دارد. با این حال، مشاهدات اولیه غیررسمی هستند و اغلب در طول مصاحبههای اولیه انجام میگیرند.
مشکلاتی در اجرای تکالیف میتواند به هر دلیلی صورت گیرد. اماده سازی مناسب مراجع و محیط همانطور که شرح داده شد میتواند عوامل گیج کننده را کاهش دهد. برای مثال، اگر از یک مراجع خواسته شود تا لیوان را بردارد و از آن آب بنوشد، در صورتی که نیازمند وسیلهی کمک شنیداری باشد، دچار مشکل میشود. اگر درمانگر از این آسیب حسی آگاهی ندارد، ممکن است در شروع تکلیف تأخیر را مشاهده کند و آنرا بهعنوان آفازی دریافتی، یا آسیب ادراکی – بینایی یا آپراکسی، تفسیر کند.
مشکل در دنبال کردن دستورالعملها ممکن است آسیب شناختی نباشد، اما در غیاب وسیلههای کمکی رخ دهد. مشاهدات اولیه باید با تکالیف، آشنا کوتاه و پایه هماهنگ گردد. بهعنوان یک قاعده کلی، تکالیف پیچیده و جدید نیازهای شناختی بیشتری لازم دارند و میتوانند فراتر از تواناییهای یک مراجع باشند. بنابراین مزیت کمتری دارد تا درمانگر و مراجع برای انجام آنها تلاش نمایند. تکالیفی که در مشاهدات اولیه مفید میباشند شامل آنهایی هستند که میتوانند با شرایط ارزیابی به طور طبیعی یکپارچه گردند. نیازهای تکلیف بایستی به میزان زیادی با بافتار زندگی فرد متناسب باشد، و این کار به عدم استفاده از روشهایی که برای مراجع معنای آکوپیشنال و هدف قابل درکی ندارد، کمک میکند.
ثبت دقیق مشاهدات باید توسط مهارت آنالیز فعالیت پشتیبانی گردد. تشکیل یک آکوپیشن به این که چگونه انجام میشود اشاره میکند یک درمانگر کاردرمانی باید دانش نیازهای عملکردی و اجزای عملکردی یک فعالیت را به منظور مشاهده شکل و انجام آن توسط مراجع داشته باشد، و جنبههایی که سبب مشکل میشوند را ثبت نماید. این تنها شامل مهارتهای عملکردی مراجع نمیباشد، جنبههای محیط که ممکن است عملکرد وی را حمایت کنند نیز مهم هستند. برای مثال، در مورد استفاده از موارد روی میز که قبلاً اشاره شد، جهت دهی، یا فاصلهی بین مراجع و میز ممکن است عملکرد را تحتتأثیر قرار دهد. همینطور عوامل شخصی مثل فرهنگ ممکن است نشان دهد که یک فعالیت چگونه اجرا میگردد و این میتواند برای درمانگر ناآگاه غیر آشنا یا حتی غیر طبیعی باشد. مشاهدهی اولیه جهت غربالگری غیررسمی محدودیتهای فعالیتی حاصل از نقایص شناختی، با ارزش میباشد با توجه به اهمیتی که قبلاً اشاره شده است، یک نفر میتواند مشکلات عملکردی را با استفاده از مشاهده شرح دهد، اما علت آن را نمیتواند بفهمد.
انتخاب تکالیف کاردرمانی
انتخاب تکالیف مناسب باید در طول ارزیابی اولیه انجام شود که توسط سطح عملکرد مراجع، محیط و دامنهی نیازهای شناختی تکالیف هدایت میشود. درمانگر از تئوری آکوپیشنال، آنالیز فعالیت و دانش شناختی در این فرآیند استفاده میکند. بسته به محیط و بافتار( آیا ارزیابی در یک بیمارستان، یا در یک دپارتمان درمانی یا درخانه مراجع صورت میگیرد؟) دامنهای از تکالیف برای نیازهای همهی اجزای شناخت مورد نیاز است ادراک، بینایی، تواناییهای فضایی، توجه، حافظه حرکات هدفمند و عملکردهای اجرایی ممکن است در برخی درجات مورد غربالگری قرار گیرند.
با انتخاب تکالیف، امکان ارزیابی منفرد هر جزء شناختی وجود ندارد، چرا که حتی تکالیف ساده اجزای شناختی چندگانه ای دارند. درمانگر باید از تکالیفی که سادهاند استفاده کند، و باید هر جزء شناختی مورد نظر در أن تکلیف بیشتر نیاز باشد. شکستن یک تکلیف به مراحل جزئی میتواند به همان هدف دست یابد.
داشتن یک انتخاب از موارد روزمره روی یک میز در جلوی مراجع، درمانگر را قادر میسازد تا به نیازهای شناختی مختلفی از طریق انتخاب تکلیف برسد. برای مثال، موارد ممکن است شامل مجلات، خودکار و کاغذ لیوان آب، و یک شانه باشد. این موارد میتوانند از مراجع بخواهند که:
یک شیء را نشان دهد – نیازمند ادراک بینایی( تشخیص شکل از زمینه) و بازشناسی شیء.
یک شیء را بردارد و به یک موقعیت دیگر ببرد – نیازمند تواناییهای فضایی.
استفاده از یک شیء انجام و یا نمایش دهد – بر اساس باز شناخت و پراکسی.
استفاده از دو شیء مرتبط (ریختن آب داخل (لیوان) – نیازمند همهی موارد بالاست، به علاوهی برنامه ریزی حرکتی و توالی، قضاوت و پیش بینی.
این که چگونه این توالی نیازها سازمان دهی میشوند را مورد توجه قرار دهید، بنابراین پایهای ترین تکالیف ابتدا میآیند، و هر تکلیف روی تکمیل موفق تکالیف دیگر قرار میگیرند.
هر مشکلی در اجرای تکالیف کاردرمانی باید همانطور که مشاهده میگردد ثبت شود.اغلب برای یک درمانگر وسوسهانگیز است که در مورد مشاهدات استنتاج نماید ( آقای X نمیتواند لیوان را بردارد زیرا…) ، اما از این مسئله باید جلوگیری شود. این بهخاطر (الف) اطلاعات غیرمؤثری در این مرحله در مورد وسعت و ماهیت آسیب مراجع جهت استنتاج وجود دارد، (ب) روشهای غیررسمی منجر به اختلاف بین درمانگران و محیط میگردد و بنابراین، عملکرد مراجع ممکن است توسط عواملی بهغیراز آسیبهای خودشان تحتتأثیر قرار گیرد.
بازخورد کاردرمانی و آگاهی از نتایج برای یادگیری و اینکه آیا کاردرمانی تاثیر دارد ضروری است. ما از بازخورد درونی، اطلاعاتی که از احساسات ما نشأت میگیرد، در اجرای تمام تمرینات و فعالیتها استفاده میکنیم. ما از آگاهی از نتایج اعمال خود برای ارزیابی تأثیرشان و بازخورد از سیستم حسی خود برای تنظیم و بهبود بخشیدن به عملکردمان استفاده میکنیم. بازخورد خارجی همانی است که توسط دیگران ارائه میشود، و به عنوان ابزاری برای آگاهی دادن از نتایج و یا برای نظارت بر عملکردی که پیشرفت میکند. یک جزء مهمّ از بارخورد و آگاهی از نتایج، اجزاء عاطفی آن میباشد. نوع بازخوردی که ما از دیگران یا از آگاهی از نتایج دریافت میکنیم میتواند رضایت، پاداش و انگیزه یا نارضایتی و عدم علاقه را نشان دهد. بنابراین بازخورد کاردرمانی یک ابزار درمانی و یادگیری مهمّ و یک ویژگی برجسته از روش رفتاری میباشد. بازخورد کاردرمانی میتواند مثبت یا منفی باشد، فوری یا با تأخیر در فواصل زمانی در طول یک فرآیند یا به عنوان چکیده در پایان کار ارائه شود. شاید آن در خطاهای بارز، باعث توجّه به جنبه های عملکرد، تقویت عملکرد صحیح و پررنگ کردن رابطه بین اعمال و نتایج آنها استفاده شود. دکتر صابر در کلینیک توانبخشی غرب تهران با انجام تخصصی ترین خدمات کاردرمانی، بهترین بازخورد کاردرمانی را به مراجعین می دهد. رضایت همیشگی مراجعان به کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، تجربه همیشگی ما را در ارائه بهترین راهکار های کاردرمانی می باشد.
این که یک فرد چگونه به طور مؤثّر میآموزد، میتواند با نوع و الگوی بازخوردی که دریافت کرده هم در رابطه با ماهیت تمرین و هم در رابطه با شخصیت خود فرد و نقص شناختی که تجربه کرده است، تعیین شود. بازخورد مثبت کاردرمانی زمانی که مکرّراً داده شود میتواند توجّه و انگیزه را حفظ کند، امّا اگر در طول زمان ادامه پیدا کند ممکن است منجر به این شود که فرد به جای سیستم داخلی خود به آن وابسته شود. این ممکن است مانع یادگیری شود. بازخورد کاردرمانی که حین تمرین داده شود ممکن است باعث حواس پرتی شده و مانع عملکرد برای شخصی با نقص توجّه شود. بازخورد کاردرمانی که فقط در آخر فعالیت تکمیل شده داده شود ممکن است در افراد با نقص در حافظه کوتاهمدّت ارزش محدودی داشته باشد. دوباره، این نکات در مورد بازخورد به عنوان یک ابزار دیگر برای درجهبندی مداخله میباشد. هر چه که یک مراجع پیشرفت کند، بازخورد میتواند برای تشویق تثبیت یادگیری، اتکاء بر مکانیسمهای بازخورد داخلی و بر قضاوت فردی، کمرنگ شود. روش دیگر بازخورد مثبت کاردرمانی موقّت میتواند یک استراتژی برای به چالش کشیدن توجّه و ارزیابی حواس پرتی باشد.
بازخورد مثبت کاردرمانی
درجه بندی یک ابزار مهمّ برای ارزیابی کاردرمانی است. روشهای رفتاری، یادگیری و آموزشی خواص ذاتی دارند که به درجهبندی امکان عمل میدهند. «چگونه»، «کی» و «چرا» در درجهبندی کاملاً به نیازها و پیشرفت خود مراجع بستگی دارد بنابراین هیچ مجموعه فرمول و نسخهای وجود ندارد. علاوه بر جنبههای خاص مداخله که در بالا بحث شد، اجزای گستردهتر یک برنامه یا زمانبندی باید به عنوان یک ابزار برای تغییر نیازها برای فرد، یا تنظیم تمرین و فعالیتها به نیازها و ظرفیتهایشان درنظر گرفته شوند، اینها هستند:
زمان ـ فراوانی و طول مدّت جلسات و فعالیتها میتوانند برای تطبیق یا به چالش کشیدن سطح انرژی، تحمّل و مقاومت در برابر خستگی فرد، افزایش یا کاهش یابند.
پیچیدگی ـ تداخل بافتار، نیازهای محیطی و ماهیت تمرینها و فعالیتها تمام خواستههای مختلف بر تواناییهای شناختی اعمال میشود و میتواند برای کاهش یا افزایش نیازهای عملکردی، دستکاری شود.
استفاده درمانی از خود ـ مهارتهای ارتباطی و اجتماعی درمانگرها بدان معنی است که در کنار تکنیکهای خاص مانند راهنمایی کردن و بازخورد، استفاده از رفتارهای زبانی و غیرزبانی میتواند برای تنوّع رابطه درمانی مانند یک برنامه مداخله پیشرفت، استفاده شود. این میتواند به معنی تنظیم یک نقش خانوادگی برای یک مشارکت متعادل در روند توانبخشی یا انتقال تصمیمگیری از درمانگر به مراجع هر چه که قضاوت و بینش بهبود یابد. توانمندسازی، مسئولیتپذیری شخصی، احترام و انتخاب حقوق پایهای انسان هستند. آسیب مغزی که باعث نقص میشود و دائماً بر این جنبه بنیادی از وجود انسان را تأکید میکند و بازگرداندن آن بسیار مهمّ میباشد، اگرچه به ندرت جزء اهداف توانبخشی تعیین میشوند.
آیا کاردرمانی تاثیر دارد؟
آموزش راهکار کاردرمانی شامل توانمندسازی مراجع در شناسایی مشکلات آکوپیشنال خود، و سپس حل مسائل، اجرا و ارزیابی راهکارهای شناختی تکلیفی و بررسی بازخورد کاردرمانی جهت برطرف کردن آنها میباشد. تأثیرات این روش بر این اندیشه استوار است که تکالیف فردی، به وسیلهی کار با مراجع برای به کار بردن یک تکنیک و بهبود توانایی او با شماری از فعالیتها که برای وی مشکل است ارتقاء مییابد. سایر تکنیکهای رفتاری به وسیلهی بهبود عملکرد کاری با یک تکلیف محدود میشود، برای مثال نوشیدن از یک فنجان بزرگ. این روش در فصل 9 مورد بحث قرار خواهد گرفت. این مسئله همچنین در چهارچوب مرجع عصبی رشدی، و در رویکردهای مداخلهای مثل CO-OP (جهتیابی شناختی برای عملکرد کاری) برای کودکان دچار اختلالات رشدی موجود است.
محوریت کاردرمانی
محوریت کاردرمانی و کاردرمانگران در سلامت و رفاه انسان زیربنای کار بالینی را در بررسی بازخورد کاردرمانی میباشد که میتواند در مورد این که هدف هر مداخلهای تسهیل توانایی زندگی در محیط خانه به صورت امن و مستقل، ادامه نقشهای قبلی یا کسب نقشهای جدید زندگی و فعالیتها، و مشارکت به عنوان یک عضو ارزشمند در جامعه به صورتی که برای فرد در بافتار خود معنادار باشد، مورد بحث قرار گیرد. بنابراین با وجود این هدف جامع و گسترده کاردرمانی یک تجربه متفاوت برای افراد متفاوت میباشد، و تمرینات آن در مراکز خدماتی مختلف متفاوت است. یکی از مشکلات رویکرد آکوپیشنال یا «بالا به پائین» این است که میتواند منجر به اشتباه سهوی و کمتر از حدّ برآورد کردن مهارتهای عملکردی مهمّ و عملکردهای بدنی مربوطه گردد.
برعکس، تمرکز زیاد روی عملکردهای اجزاء یا عملکرد تکلیف به طور مجزا، ممکن است سبب شود تا نتوانیم مداخلات مورد نظر را مطابق اولویتهای فردی و نیازهای خاص فرد مشخص کنیم.
و همان طور، انتخاب نگرش جبرانی علیرغم وجود پتانسیل بهبودی با کمک نگرش بهبود نقایص، یا تأکید بر بهبود نقایص به جای کسب استقلال با کمک مداخلات جبرانی، خطراتی هستند که درمانگران باید از آنها آگاه بوده، و دلایل زمینهساز کار بالینی را بشناسند. فصل پیش رو این مسئله را در بحثی پیرامون ابزارهای ارزیابی و تمرینهای «بالا به پائین» و «پائین به بالا» مدّنظر قرار میدهد. این فصل مسائل مربوط به مداخله را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
همانند ارزیابی، مداخلات باید یک توجّه عادلانه به موارد زیر داشته باشند:
ساختار و عملکرد بدن، مهارتهای عملکردی، اجرای فعالیت، نیازهای مشارکت و نقش محیط (فیزیکی، اجتماعی و نگرشی). نقص در آگاهی و فهم این اجزاء که ارتباط متقابل دارند، و اهمیّت آنها برای هر فرد، اثرات درمان را با مشکل مواجه خواهد کرد. این مسئله ممکن است در یک رویکرد «دیکته شده» برای نگرش توانبخشی مطرح شود، با وجود این که خط سیر مراقبت و روشهای استاندارد تأکید بر زمانبندی و مداخلات اختصاصی دارند. در حالی که وجود استاندارد و خط سیر مشخص در کار بالینی ارزشمند است، امّا میتواند خطری برای قدرت استدلال و تصمیمگیری درمانگران باشد و حتّی در برخی موارد پاسخگوی نیازهای بعضی مراجعین نباشد.
کاردرمانگر باید مداخلاتی را مورد استفاده قرار دهد که:
1- بر پایه ی آگاهی از همه ی سطوح عملکرد، ساختار بدن، آکوپیشن و مشارکت، و بافتاری که فرد در آن زندگی میکند باشد.
2- از آنالیز و ارزیابی شواهد منتشر شده، که ممکن است از یافتههای مطالعات کارآزمایی بالینی نشأت گرفته باشد استفاده کند.
با وجود این که رویکرد چه «بالا به پائین»، «پائین به بالا»، درمانی، جبرانی یا مخلوطی از همهی آنها باشد، باید بر پایهی نیازهای مراجع و شواهد بنا گردد و با ترجیحات درمانگر و روتینهای عادتی همراه نگردد.
ارزیابی یک جزء پایه ای از هر تعامل درمانی بین یک متخصص حوزه سلامت و مراجع میباشد، و معمولاً نقطهی آغاز مداخلات درمانی است. دکتر مهدی صابر، با ارزیابی و معاینات بالینی دقیق به بررسی و درمان اختلالات و مشکلات در کودکان و بزرگسالان می پردازد. مرکز کاردرمانی و گفتاردرمانی تهران مجهز به بخش های تخصصی ماساژ درمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، بازی درمانی، رفتاردرمانی و… می باشد. کاردرمانی در منزل از جمله امکانات دیگر کلینیک کاردرمانی دکتر صابر می باشد که در پیشبرد اهداف درمانی به بیماران کمک بسزایی می نماید.
در این مطلب به ماهیت توانبخشی شناختی و نقش چهارچوب تئوریکی برای هدایت و ساختاردهی کار بالینی را مورد توجه قرار میدهد. دو چهارچوب معرفی شده ، با تئوریها و مدلهای آکوپیشن در یک راستا قرار گرفته اند، بگونه ای که به کار بردن آنها متمرکز بر آکوپیشن است. مراحل و اجزای ارزیابی، عوامل مؤثر بر عملکرد مراجع و انواع اندازه گیریها شرح داده خواهد شد. هدف ایجاد یک رویکرد عملگر است، که بر پایهی تئوریها و ارزیابیها باشد. OTPF یک ساختار است که پیشنهاد میشود که درمانگران را برای تصمیمگیری و ارزیابیهای مناسب هدایت میکند.
OTPF چیست؟
ارتباط مدلهای مفهومی و چهارچوبها برای هدایت کار بالینی، OTPF یک چهارچوب با ساختار طراحی شده جهت توضیح و هدایت فعالیتهایی که در بالین، کاردرمانی و ارزیابی را شکل میدهند، میباشد. این چهار چوب با رویکرد مفهومی و طبقهبندی ICF ،که یک چهارچوب قابل کاربرد و در برگیرنده همهی حوزههای مربوط به سلامتی میباشد ارتباط دارد. OTPF همچنین مفاهیم و تئوریهای چندین مدل کاردرمانی را به کار میگیرد، برای مثال ‘PEOP و CMOP–E که در سال ۲۰۱۱ توسط Sumsion مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. هر دو مدلها ویژگیهای رویکرد مراجع محور و یک مفهوم سیستم تعاملی انسانها بعنوان موجودات آکوپیشنال را در بردارند. عملکرد آکوپیشنهای معنادار اولین موضوع مورد توجه هر دو مدل میباشد.
OTPF میتواند بعنوان یک راهنما برای توانبخشی شناختی در نظر گرفته شود، که درمانگر را برای توضیح و آنالیز عملکرد، کاری تشخیص نقاط قوت و نقاط ضعف حمایت میکند. همینطور این چهارچوب در ارتباط دادن مدلهای مربوطه، که رویکردها، روشها و تکنیکهای ارزیابی را هدایت میکنند، نیز نقش دارد. این چهار چوب با ICF ارتباط دارد، به گونهای که به درمانگر کمک میکند تا پایبندی به حرفه، اصول کلی و ارزشهای کاری را حفظ کند.
ارزیابی کاردمانی چگونه انجام می شود؟
ارزیابی یک جزء پایه ای از هر تعامل درمانی بین یک متخصص حوزه سلامت و مراجع میباشد، و معمولاً نقطهی آغاز مداخلات درمانی است. این چهارچوب شامل جمع آوری اطلاعات، تشخیص نقاط قوت، مشکلات و اندازه گیری میزان تأثیر روی فرد در بافتار خاص زندگی او میباشد. که راه مؤثری برای برنامه ریزی هدف میباشد. ارزیابی، و ارزیابی مجدد در داخل فرآیند کاردرمانی جای میگیرند و برای تشخیص تغییرات در عملکرد مراجع در هر زمانی استفاده میشوند.
OTPF طبقه بندیهای اطلاعات را به اولویتها و مسائل حرفهای گره میزند، و درمانگر را هدایت میکند تا ارتباط بین مهارتهای عملکردی و تکالیف، فعالیتها و آکوپیشنها را مدنظر قرار دهد، همینطور درمانگر را راجع به این که چه اطلاعاتی ممکن است از طریق ارتباط کلامی برگزیده شود( تاریخچه کاری، نیازها و …) ، و این که چه چیزی از طریق مشاهده و اندازه گیری بدست میآید( عملکرد کاری و مهارتهای (عملکردی )راهنمایی میکند.ICF ، یک چهارچوب کلی میباشد، که یک مجموعه کامل از حوزههای فعالیت را فراهم میکند اما بین واژههای معنایی آکوپیشنال تفاوت قائل نشده یا ارزیابی آنها را نشان نمیدهند.
در این مبحث ما مراحل و اجزای فرآیند ارزیابی را مدنظر قرار خواهیم داد و عواملی را که باید کار درمانگران به منظور ارزیابی مناسب و به موقع برای برنامه ریزی مداخلات جهت برطرف کردن نیازهای سلامتی و آکوپیشنال افراد دچار آسیبهای شناختی را مد نظر داشته باشند، مطرح خواهیم کرد.
اصول ارزیابی
اصول ذیل که جزیی از ارزیابی و کاردرمانی مناسب میباشد، باید در همهی ارزیابیها و اندازه گیریها مدنظر باشد. این نکات همراه با جزئیات در این فصل مطرح میگردند.
به عوامل پیش نیاز یا همراه که میتواند مراجع را از ارزیابی انتخابی حذف کند. توجه نمایید، برای مثال صرع یا تاریخچهی پرخاشگری، یا وجود هر گونه کانتراندیکاسیون. آیا مراجع میتواند با نیازهای عملکردی و نیازهای روند ارزیابی تطابق حاصل کند؟ آیا هیچ گونه مشکل ارتباطی، محدودیتهای فیزیکی یا آسیبهای حسی که روی ظرفیت و عملکرد مؤثراند وجود ندارد؟
آماده سازی مراجع و محیط
همراه با هر فرایند ارزیابی، مهم است تا مراجع، خودمان و محیط (شامل خطرات ارزیابی) را آماده کنیم، و در شروع، معرفی و توضیحاتی از هدف جلسه فراهم کنیم. این مسئله در بخش بعدی با جزئیات بیشتری مطرح
میگردد.
انتخاب روش یا ابزار ارزیابی کاردرمانی
مهم است تا تعیین کنیم که آیا مراجع با معیارهای یک ارزیابی خاص که برای جمعیت کلینیکی/ گروه سنی/ یا فرهنگی خاص اعتبار دارد تناسب دارد یا نه؟ برای مثال برخی ارزیابیها ممکن است آسیبهای شناختی را مورد ارزیابی قرار دهند اما تنها در افراد مبتلا به سکته مغزی قابل استفاده باشند، و برخی گروههای سنی از ارزیابی خارج گردند.
درمانگر باید با ساختار و ویژگیهای تعدادی از ارزیابیهای که بر روی آکوپیشن تمرکز کردهاند آشنا باشد، که در انتخاب ابزارهای مناسب به او کمک میکنند.
ابزارهای ارزیابی که بر پایهی یک چهارچوب سلامتی مثل ICF هستند باید تا جای ممکن مورد استفاده قرار گیرند، که این مسئله کار بین رشتهای مؤثر و ارتباطات را تسهیل کرده، و واژهها و تعریفها را به طور واضح نشان میدهد. استفاده از مفاهیم یکپارچه ممکن است نیاز به تکرار سؤالات یا روندهای پایهای که درمانگران اغلب انجام میدهند را کم کند.
صلاحیت در استفاده از ابزار/ روش انتخاب شده
آموزش ممکن است برای اجرای روا و پایای یک ارزیابی مورد نیاز باشد. اگر تنها استفاده از یک زیر مجموعهی ارزیابی مورد نیاز باشد، این مسئله را که آیا روی روایی و پایایی تأثیر دارد مدنظر داشته باشید.
اگر یک مراجع در یک ارزیابی به مرور زمان بهبودی نشان دهد، وی میتواند یاد بگیرد که چگونه این ارزیابی را انجام دهد، آیا مهارتهای عملکرد شناختی وی نیز واقعاً بهبود مییابد؟ ویژگیهای ارزیابی و آن چه را که ممکن است مورد توجه قرار دهید فرد کمکی ندهد.
عملکرد آکوپیشنال یا کاردرمانی نیازمند استفاده مؤثّر از مهارتهای عملکردی است که به شکل الگوی عملکردی سازمان یافته در حوزه های کاردرمانی انجام میگیرد. این الگوها شامل عادات، روتینها و نقشها می باشد. یک برنامه تأثیرگذار مداخله شامل اهداف شناختی برای رسیدن به الگوهای تأثیرگذاری است که اهداف کاردرمانی موفقیّت در عملکرد را پایه ریزی میکند. اهداف کاردرمانی باید شامل مشخصات قابل مشاهده و اندازه گیری از هر الگوی عملکردی باشد تا پیشرفت رو به جلوی آنها قابل اندازه گیری و نظارت باشد. اهداف کاردرمانی، پیشرفت مراجع را مشخص خواهند کرد و یک چهارچوب برای برنامه مداخله می سازند. هر مرحله از عملکرد (عادات، روتین، نقش و یا مسائل معنوی) بر اساس وضعیت قبلی ساخته می شود و با هر مرحله موفقیّت آمیز، پیچیدگی تقاضا بر اساس شناخت افزایش مییابد. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز کاردرمانی در تهران، با در نظر گرفتن خدمات متنوع کاردرمانی از جمله کاردرمانی در منزل، کاردرمانی کودکان و بزرگسالان، کاردرمانی اوتیسم و… در زمینه درمان مشکلات توانبخشی به صورت اختصاصی و مناسب با هر مراجع رضایت همیشگی مراجعان را به خود جلب می کند.
عملکرد عادتی بر اساس رفتارهای خودکار مشخص میشوند. روتینها به ترکیبی از رفتارهای خودکار با قابلیت جابهجایی نیاز دارند. عملکرد نقش نیاز به توانایی اعمال دامنهای از راهبردها در محیطهای گوناگون با دامنهای از نیازها دارد. هر مرحله، نیازهایش بر اساس حل مسأله و سایر عملکردهای اجرایی افزایش مییابد. مداخله باید شامل سطح عملکردی که فرد مشکلش را در آن نشان میدهد، باشد. برای مثال، مداخله برای عملکردهای روتین در حالی که عادات ایجاد نشده باشند، نیازهایی بیش از توان فرد تحمیل میکنند.
انتخاب و به کارگیری رویکردهای کاردرمانی
طبقهبندی حرفهای کاردرمانی میتواند گیجکننده باشد. برخی واژگان میتوانند در مقالههای منتشر شده به جای هم استفاده شوند. برای مثال، به ICF ، به عنوان یک چهارچوب اشاره شده است، که توسط انجمن کانادایی کاردرمانی به عنوان مدل و چهارچوب و توسط برخی نویسندگان به عنوان مدل اشاره شده است. در زمینهی توانبخشی شناختی واژههای «رویکرد» و «مدل» به جای هم استفاده میشوند. به طور خلاصه، مدلها و چهارچوبها پایهای برای سازمانبندی و اولویتبندی اطلاعات مراجع و شناسایی اهداف کاردرمانی فراهم میکنند. واژهی رویکرد نشان میدهد که یک مدل یا چهارچوب چگونه وارد اجرای یک مداخله میشود. یک رویکرد کاردرمانی معمولاً از یک یا چند تئوری مرتبط نشأت گرفته و نشان میدهد که چگونه به درمان مشکلات (آسیبها و نقایص عملکردی) بپردازیم. اغلب کاردرمانگر به علّت پرداختن به دامنهای از مشکلات یا مواجهه با نیازهایی که در طول زمان تغییر میکنند، چندین رویکرد را برای مراجع انتخاب و استفاده خواهد کرد.
با توانبخشی شناختی، رویکردها برای مداخله به صورت سنّتی در یکی از این دو دستهبندی قرار میگیرند: درمانی و جبرانی. کاردرمانگران از هر دو بهره میبرند ولی توانایی بیمار برای عملکرد در زندگی خودش و شرایط محیط را درنظر میگیرند که منجر به طرح سوّمین رویکرد یعنی «رویکرد عملکردی کاردرمانی» میشود.
رویکرد کاردرمانی چیست
رویکرد کاردرمانی با هدف بازگرداندن و بهبودی بخشیدن به نقایص عملکردی با حمایت و تسهیل ظرفیت مغزی برای بازیابی و انعطافپذیری مغز میباشد. این رویکرد از تئوریهای بهبودی آسیبهای مغزی نشأت گرفته است. که به عنوان یک ظرفیت برای بازیابی عملکرد درنظر گرفته میشود، مانند روند جوانهزنی آکسونی، شکلپذیری سیناپسی و سازماندهی دوبارهی عملکرد در نواحی از مغز که آسیب ندیدهاند تا نواحی آسیب دیده را پوشش دهند. روشهای درمانی به هدف بهبودی آسیبهای خاص (مانند آموزش حافظه، تمرینات رومیزی درکی) هستند تا با بهبودی این اجزاء باعث بهبودی در عملکرد شوند.
این رویکرد تأکید میکند که نقایص شناختی به ایجاد تغییرات در پی آسیب مغزی، مقاومت نشان میدهند، و بر اساس این فرض است که بهبودی در سیستم عصبی مرکزی محدود میباشد. تمرکز روی عملکردهای بهینهی باقی مانده و استفاده از ظرفیتهای باقیماندهی فرد برای یادگیری استراتژیها و تکنیکها، جهت غلبه بر مشکلات میباشد و همچنین با دستکاری محیط جهت برآوردن نیازهای فرد هماهنگ میباشد. بهبودی در تواناییهای عملکردی از طریق استفاده از راهبردها و تکنیکها برای جبران نقایص، ایجاد میگردد. روشهای درمانی از تئوریهای یادگیری بهره میبرند و میتواند شامل انطباق فعالیتها یا محیط برای جبران محدودیتهای دائمی و به حداکثر رساندن استقلال باشد. در مورد فردی با نقایص مداوم در تمایز شکل از زمینه استفاده از رنگهای روشن برای تفاوت قائل شدن کاسههای سفالی در یک آشپزخانه شلوغ، به پیدا کردن و شناسایی ظروف کمک میکند.
هدف اصلی کاردرمانی
این یک وظیفهی اخلاقی همهی خدمات سلامت است که بهترین نتیجه را برای هر مراجع بخواهند. هدف اصلی همه مداخلات توانمند ساختن مراجع برای رسیدن به سطح بهینهی استقلال عملکردی در همه حیطههای زندگی با بهترین شرایط سلامت ممکن میباشد. درمان معمولاً اوّلین رویکرد همگرا با هدف بازیابی و جبران ساختارها و عملکردهای بدنی آسیب دیده میباشد.
تطابق میتواند به عنوان قسمتی از یک برنامهی کلی کاردرمانی و یا اگر که مراجع به یک سطح ثابتی از بهبودی درونی برسد و دیگر هیچ نشانهای از پیشرفت بیشتر در او دیده نشود به عنوان یک رویکرد غالب استفاده گردد. برای یک فرد، تطابق یک فعالیت برای کاهش نیازهای شناختی آن در مراحل اوّلیه توانبخشی میتواند بسیار مهم باشد. هر چقدر که عملکرد بیمار بهبود بیابد، تطابقات برای افزایش چالش فعالیتها و نزدیک کردن عملکرد مراجع به پارامترهای طبیعی حذف میشوند. در این راه، تطابق به عنوان یک تکنیک برای درجهبندی مداخله، با یک رویکرد درمانی استفاده میشد.
تطابق به عنوان یک رویکرد میتواند باعث تطابق محیط مراجع برای آمادهسازی برگشتن او به خانه و یا آموزش استفاده از تجهیزات برای جبران آسیبهای دائمی باشد. برای مثال، در مورد آسیب حافظه، مراجع میتواند از یک جدول زمانی نوشته شده یا یادآورنده برای حمایت او در کارهای روزمرهاش استفاده کند.
رویکرد عملکردی کاردرمانی
درحقیقت یک درمانگر به ندرت از یک رویکرد برای نادیده گرفتن کامل رویکردهای دیگر، استفاده خواهد کرد. ترکیب رویکردها و تکنیکها که با یک برنامه توانبخشی به کار گرفته میشوند، از ارزیابی و آنالیز قدرت و مشکلات مراجع و حقیقت پاتولوژی یا آسیب، نشأت میگیرد.
لی و همکارانش یک مدل عملکردی از توانبخشی شناختی را ارائه دادند و این گونه استدلال کردند که مداخلات کاردرمانی تعادلی بین رویکردهای درمانی و جبرانی هست. تمایز بین درجه پلاستیسیتی و پتانسیل برای درمان با سیستم عصبی مرکزی هر شخصی، غیرممکن است. به جای تلاش برای طبقهبندی که آیا یک مراجع در هر مرحلهای از روند توانبخشی، پتانسیل برای درمان دارد یا نه، مدل عملکردی، دیدگاه مراجع محور را حمایت میکند که عملکرد نتیجه تعامل بین فاکتورهای محیطی خارجی با فاکتورهای مربوط به مراجع میباشد. همچنین، هر فعالیتی که در یک محیط انجام میشود، ویژگیهای هر دو رویکرد درمانی و تطابقی را خواهد داشت. تعادل بین دو رویکرد درمانی و تطابقی از به رسمیت شناختن و استفاده از هر موقعیت با هدف درمانی تا آن جایی که ممکن باشد و ارزیابی دقیق عملکردها و پیشرفت مراجع، به وجود میآید.
فاکتورهای محیطی، عملکرد را تسهیل میکنند و یا باز میدارند. شواهدی برای این موضوع از تحقیقاتی که در حوزهی حافظه و یادآوری به دست میآید، حاصل میشود. بسیاری از کاردرمانگران این را در ارزیابی بیماران دمانس میبینند، فردی که نمیتواند در یک آشپزخانه ناآشنا اشیاء را مکانیابی کند یا وظایف را به صورت متوالی انجام دهد، میتواند همان وظایف را در خانه خود بدون هیچ مشکلی انجام دهد. ما به صورت دائمی راهنماییهایی را از محیط به منظور عملکرد مناسب و مؤثّر، میگیریم. وقتی که راهنماها تغییر کرده یا غائب باشند، نیازهای شناختی بیشتری، برای حل مشکلات، مکانیابی، شناسایی و یادگیری استفاده از اشیاء ناآشنا، یا اعمال دانستههای قبلی بر یک موقعیت جدید (انتقال مهارتها) بر ما قرار داده میشود.
دانش در مورد نقش بافتار در عملکرد، کاردرمانگران را قادر میسازد که محیط و فعالیت را برای درمان با تطابق، دستکاری کنند. رویکرد عملکردی کاردرمانی تشخیص میدهد که روند پایهای شناختی در هر فعالیت یا موقعیتی درگیر میشود، بنابراین، آیا به دنبال درمان یا تطابق نیازها بر اساس شناخت برای یادگیری و انتقال یادگیری به یک یا چند موقعیت ساخته میشوند؟ بدون توجّه به رویکرد، تمام مداخلات درمانی نیازمند یادگیری مراجع هستند، حال آن که، یک مراجع نیازمند یادگیری دوبارهی فعالیتها و مهارتهای قبلی است یا یادگیری راههای تازه برای جبران تواناییهای از دست رفته و یا یادگیری مهارتهای جدید برای اوّلین بار. برای بیشتر خواندن درمورد عمومی کردن درمان به مراجعه شود.
کاردرمانی یکی از زیرشاخه های مهم در علم توانبخشی است که در سال های اخیر با رشد چشم گیری از نظر تکنیکی و عملکردی روبرو بوده است. کاردرمانی هم در زمینه توانبخشی مشکلات جسمی در بزرگسالان نظیر اختلالات ارتوپدیک، شکستگی و آسیب های مفصلی، همچنین در حیطه مشکلات نورولوژیک مانند آسیب مغزی، ضربه مغزی، سکته مغزی، آسیب های نخاعی ناشی از تصادفات و بیماری هایی نظیر پارکینسون، ام اس، آلزایمر و دمانس به صورت تخصصی عمل کرده و موجب بهبود کیفیت زندگی در بیماران می گردد. گرایش دیگری از کاردرمانی در زمینه مشکلات روان در بزرگسالان فعال می باشد و در مراکز نگهداری روزانه بیماران فعالیت می نمایند. قسمت مهمی از فعالیت های کاردرمانی در توانبخشی کودکان ارائه می گردد. که شامل کاردرمانی اختلالات تکاملی کودکان، کاردرمانی در کودکان فلج مغزی و مشکلات حرکتی، کاردرمانی ذهنی کودکان با اختلالات ذهنی و کاردرمانی در کودکان اوتیسم، بیش فعالی و اختلالات یادگیری می باشد. مرکز کاردرمانی دکتر صابر به صورت تخصصی در حیطه توانبخشی کودکان فعالیت می نماید.
بخش های مختلف کاردرمانی و توانبخشی دکتر صابر شامل، کاردرمانی ذهنی، کاردمانی جسمی، کاردرمانی حسی،کاردرمانی یکپارچگی حسی(SI )، ماساژ درمانی، سنسوری روم، توانبخشی بینایی در اتاق تاریک، توانبخشی مهارت های شنیداری، رفتاردرمانی، بازی درمانی و بخش تست های هوش و امادگی برای سنجش و… که در کنار گفتاردرمانی تخصصی کودکان به بهبود هر چه سریعتر کودکان با نیازهای خاص کمک می نماید.
یک چهارچوب کاردرمانی برای توانبخشی مؤثر مفید است
ICF ظرفیت و عملکرد را بهعنوان ابعاد انجام فعالیت و مشارکت در نظر میگیرد. همچنین آگاهی در مورد تأثیر بافتار بر شرایط فرد ( برای مثال محیط فیزیکی یا شرایط اقتصادی) و تشخیص اینکه اینها میتوانند بهعنوان تسهیلکننده یا موانع برای توانایی فرد در نظر گرفته شوند نیز مهم است.
گذشته از تعاریف ظرفیت و عملکرد، ICF هیچ چهارچوبی را برای آنالیز تواناییهای فرد پیشنهاد نداده و معیارهای اندازهگیری را برای تعیین و درجهبندی سطوح، آسیب محدودیت در فعالیت و مشارکت ارائه میکند؛ اما این معیارها کلی هستند و اجازه توصیف یک مشکل را نمیدهند؛ بنابراین کار درمانگران بهمنظور برنامهریزی مؤثر جهت درمان یا مداخلات به یک چهارچوب کاردرمانی برای تشخیص بهتر مشکلات و توانمندیهای فرد نیاز دارند. OTPF ساختاری را پیشنهاد میکند که در ادامه آمده است:
× عوامل شخصی مانند ارزشها ، عقاید و عملکردهای بدنی بیشتر توضیح داده شده است.
× جنبههای محیطی و بافتاری به طور کامل آنالیز میشوند.
× مهارتها و الگوهای عملکردی که نیاز به انجام دارند مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرند
بدون چنین دانشی، تعیین تأثیر هر آسیب (در ساختار یا عملکرد بدن) بر عملکرد آکوپیشنال یک فرد مشکل است. برای شرح این مسئله ، مثالی در مورد رانندگی معرفی میشود. بیشتر بزرگسالان درک کلی از چگونگی راندن یک خودرو و مهارتهای موردنیاز آن دارند بیشتر افراد میدانند که رانندگی نیاز به تواناییهایی همچون
× هماهنگی اندامهای فوقانی و تحتانی
× قابلیت دید واضح
× آگاهی و بهکارگیری قوانین جاده
× کارکردن و کنترل خودرو
مهارت های عملکردی در کاردرمانی
به هرحال آن چه که کمتر آشکار است ” نیازهای فعالیت “در فرد که به معنای “مهارتهای عملکردی” میباشد و این که چگونه بافتار میتواند بر این موارد تأثیر بگذارد.
مهارتهای عملکردی میتوانند شامل توانایی:
× حفظ انرژی و زمانبندی مؤثر عملکرد
× حفظ توجه و انتخاب اطلاعات مهم بینایی شنوایی و لامسه
× استفاده از دانش استفاده از حافظه کوتاهمدت، توپوگرافیک و رویهای) برای رسیدن به هدف موردنظر (رسیدن به مقصد به طور ایمن)
× سازماندهی خود و محیط برای عملکرد مؤثر خودرو
× شروع ، توالی وپایان رساندن تکلیف موجود در رانندگی به طور مناسب
× حفظ پوزیشن وایجاد توالی هماهنگ از حرکات، کارکردن بهصورت دوطرفه و یکطرفه برای کنترلکردن
× مشاهده پاسخ و تنظیم شرایط تغییریافته و حوادث غیرقابلپیشبینی
گسترش مهارتهای عملکردی برای استفاده در طول رانندگی بر حسب شرایط، جاده موقعیت جغرافیایی و عملکرد کسانی که از جاده عبور میکنند تغییر مییابد.
OTPF مهارتها و الگوهای عملکردی و نیازهای فعالیت را بهعنوان ابعاد در حال انجام شناسایی کرده است و نهتنها بر تمایلات فردی (ساختار و عملکرد بدن) تأکید میکند، بلکه بر محیط و ویژگیهای فعالیت و نقش خود فرد نیز اشاره دارد.
توانبخشی کودکان
کاردرمانی بر عملکرد بیشتر از ظرفیت تأکید دارد که این توانایی فرد برای ” انجامدادن” یا عمل در محیط و بافتار طبیعی میباشد.
کار درمانگران هویت، محتوا و زمینهی یک فعالیت را که بر چگونگی انجام تأثیر میگذارد، تشخیص و بنابراین روی نیازهای فرد اثر میگذارند.
زمانی که برای حل مشکلات آکوپیشنال فرد تلاش میشود نهتنها بر سلامتی و تواناییهای خود فرد بلکه بر جنبههای بافتاری عملکرد (تسهیلکننده و مانع ) ، نیز تمرکز میشود.
بنابراین ، ترکیب دو چهارچوب یک مکانیسم سیستماتیک فراهم میکند که کاردرمانگر میتواند:
× ویژگیها و نیازهای تکلیف ، فعالیت یا آکوپیشن را تجزیهوتحلیل کند.
× نقایص فرد، محدودیت در فعالیت و مشارکت را برای بررسی و ارزیابیهای بیشتر مشخص کند.
× عملکردهای بدنی سالم که میتواند در فرایند درمانی جهت به حداکثر رساندن عملکرد آکوپیشنال استفاده شود را تعیین میکند.
× تأثیرات مثبت و منفی محیط، فیزیکی اجتماعی و نگرشی را تحلیل میکند.
چرا شناخت برای تجزیه تحلیل کارها، تکالیف و فعالیتها نیاز است؟
فرایندهای ذهنی فرد که شناخت را تشکیل میدهند شامل مکانیسمهای عصبی پیچیده میباشد (مانند درک یا حافظه) و همیشه در داخل مجموعهی پیچیده ، یکپارچه و مرتبط عمل میکنند. درک ، نیاز به حافظه دارد چرا که بدون حافظه نمیتوان اشیا را بازشناسی کرد. در مقابل ، حافظه هم نیاز به درک دارد، و بدون فرایند درکی نمیتوانیم به تجربیات معنی دهیم.
درباره رانندگی در یک خیابان شلوغ فکرکنید. راننده به یک نقشهی ذهنی از راه نیاز خواهد داشت. این کار نیازمند حافظه، و توانایی حفظ مداوم منظره و چشمانداز اطراف و مقایسه آن با نقشهی ذهنی میباشد . بهعبارتدیگر وی باید قادر باشد تا اطلاعات بینایی را دریافت کرده، و آن را با دانش ذخیره شده از قبل مقایسه کند ، و برای برنامهریزی و اعمال آینده مورداستفاده قرار دهد. بهعلاوه، وی باید توجه خود به فعالیت را در همه حال، حفظ کند، و از کنترل و چککردن سرعت و موقعیت در جاده استفاده کند. وی باید حوادث پیرامون، سایر وسایل نقلیه ترافیک و علائم را مورد بازبینی قرار دهد. همچنین، ممکن است به طور خودبهخود با یک مسافر صحبت کند یا به رادیو گوش دهد.
برای بهدستآوردن همه اینها راننده باید دارای موارد زیر باشد:
× توجه – پیوسته انتخابی و انتقالی
× درک – بینایی – فضایی، شنوایی و لامسه
× استفاده از حافظه کوتاهمدت توپوگرافیک و رویهای
× برنامهریزی حرکتی و اجرای حرکات مهارتی
× اعمال اجرایی: حل مسئله و تصمیمگیری سریع
آنالیز رانندگی اهمیت فرایندهای شناختی، یکپارچگی و تعامل آنها را نشان میدهد. مثالهای ابتدایی از آقای ب نیز اهمیت عملکرد شناختی فردی در مهارتهای زندگی روزمره را نشان میدهند، خصوصاً زمانی که نقص یک عملکرد مانند حسابکردن میتواند منجر به ناتوانی در حفظ شغل گردد.
چرا آگاهی از آسیب مهم است؟
آگاهی از فرایندهای شناختی برای تجزیه وتحلیل عملکرد و تشخیص مشکلات آکوپیشنال (محدودیت در فعالیت و مشارکت) مهم است. همچنین این آگاهی برای کار درمانگر جهت تفاوت قائلشدن بین نقایص شناختی نیز اهمیت دارد.
در مورد آقای ب، مشکل وی در تکمیل تکالیف پیچیده میتواند چندین عامل داشته باشد :
۱. مشکلات موجود در بازیابی میتواند وی را از یادآوری دستورالعملها بازدارد.
نقایص حل مسئله ممکن است سبب ناتوانی در بهکارگیری نقشها در مسائل جدید شود.
فقدان سائق میتواند موجب ناامیدی وی از تلاش در امور سخت شود.
آگاهی از منابع احتمالی مشکلات، درمانگر را برای تشخیص اینکه کدام جنبه از شناخت نیاز به ارزیابی دارد، و اینکه چگونه بهترین درمان انتخاب شود یاری میدهد اگر مشکل آقای ب برخواسته از بازیابی ضعیف وی باشد، آمادهکردن دستورالعملهای نوشتاری به موفقیت او کمک میکند؛ اما اگر مشکل وی در حل مسئله، باشد نیاز است تا فرد را قادر سازیم که قواعد را یاد بگیرد و آنها را در برنامهی تکالیف درجهبندیشده تمرین کند.
بنابراین ، محدودیت فعالیت میتواند چندین دلیل احتمالی داشته باشد، و نیاز است که بنا به علتهای مطرحه رویکرد درمانی متفاوت بکارگرفته شود انتخاب مداخله بدون آگاهی از شناخت، آنالیز آکوپیشنال دقیق و ارزیابی آسیبها میتواند نتایج ناموفقی داشته باشد.
توانبخشی کودکان از زیر شاخه های علوم پزشکی می باشد که در زمینه درمان و بازتوانی کودکان با اختلالات حرکتی، اختلالات تکاملی و مشکلات ذهنی فعالیت می نماید. کاردرمانی، گفتاردرمانی و فیزیوتراپی از خدمات توانبخشی کودکان استثنایی می باشد که بسته به نوع اختلال کودک مورد استفاده قرار می گیرند. مرکز توانبخشی دکتر صابر در حیطه کاردرمانی و گفتاردرمانی کودکان به صورت تخصصی فعالیت می نماید. بخش های مرکز شامل کاردرمانی ذهنی، کاردمانی جسمی، کاردرمانی حسی،کاردرمانی یکپارچگی حسی( si )، گفتاردرمانی، ماساژ درمانی، سنسوری روم، توانبخشی بینایی در اتاق تاریک، توانبخشی مهارت های شنیداری، رفتاردرمانی، بازی درمانی و بخش تست های تخصصی توانبخشی، تست هوش و آمادگی برای سنجش می باشد. برای تشخیص دقیق اختلال و ارزیابی مشکلات کودکان انجام تست های استاندارد بسیار موثر می باشد. در این مطلب به معرفی اجمالی این تست ها پرداخته می شود.
توانبخشی کودکان استثنایی به بهبود عملکرد جسمی حرکتی و ذهنی کودکان با نیاز های خاص می پردازد. همچنین در حیطه اموزش رفتارهای اجتماعی، مهارت های مراقبت از خود و مهارت های خود یاری به کودکان کمک می کند تا بتوانند به حداکثر توان خود در استقلال فردی دست یافته و در محیط های اجتماعی مشارکت نمایند.
تست توانبخشی کودکان
ارزیابی دقیق اختلالات و نقاط ضعف و قدرت کودکان می تواند در طراحی بهترین برنامه درمانی جهت توانبخشی موثر کودکان استثنایی موثر و مفید باشد. در اینجا به معرفی برخی از این تست ها می پردازیم.
نام تست
رده سنی
موارد مورد ارزیابی
منابع اطلاعات
مدت زمان انجام تست
Bayley Scales Of
Infant & Toddler
Development
MotorScale (BSID-III)
1- 42 ماه
-خورده تستهای مهارت حرکتی
ظریف: prehension یکپارچگی درکی- حرکتی، برنامه ریزی حرکتی، سرعت حرکت
گسترش برنامهی غذایی نیازمند صبر، خلاقیت و اصرار ملایم است. یکی از بدترین توصیههایی که به والدین کودکان مشکل پسند در غذا بدخورها ، یا آنهایی که غذا نمیخورند، داده میشود، این است که بگذارید بچه آن قدر گرسنه شود تا غذایش را بخورد این اساساً غلط است وقتی کودک برنامهی غذایی شدیداً محدودی دارد، گرسنه به خواب میرود و مشکلات غذایی پیدا میکند اما چیزی که منفور، ترسناک و خطرناک میپندارد را نمیخورد. گفتاردرمانی می تواند راهکارهای مناسبی را به والدین ارائه نماید تا اختلالات حسی کودکان را بهبود و توانایی کودک در قبول غذاهای مختلف را بهتر کنند.
والدین بی شک نباید همان تعداد محدود غذای قابل قبول کودک را از او دریغ کنند آنها اگر همان نوع ناگت ماهی مورد علاقهی کودک را که برای صبحانه ناهار و شام میخورد از او بگیرند، در واقع او را از تنها منبع غذایی منع میکنند حتی اگر این منبع ایده آل نباشد. بسیاری والدین با نا امیدی اظهار میکنند که کودک غذای جدیدی امتحان نمیکند در اغلب موارد به این خاطر است که آنها چندین غذای جدید را با هم به کودک ارائه میدهند که سبب واردآوردن فشار زیادی به کودک میشود و آنها را نمیپذیرد والدین باید با برنامهریزی یک غذا را انتخاب کنند و آرامآرام آن را به رژیم غذایی کودک اضافه کنند ، با این کار به کودک برای انتخاب از بین غذاهای مورد قبولش، حق انتخاب خواهند داد. بهعنوانمثال، اگر کودک غذاهای نمکی را دوست دارد ممکن است از لوبیاسبز نمکی خشک خوشش بیاید، که در قسمت چیپسها در فروشگاهها قابلتهیه است.
ارائهی غذای جدید به کودکی که چالشهای حسی دارد ممکن است نیازمند آزمون و خطاهای متعددی باشد. مدیسون و مادرش، موز را بهعنوان غذایی که «در آینده » خواهد خورد قبول کردند. جلسهی ۱: کلاژی از تصاویر موز ساختیم. موزهای واقعی در دامنهی دید بودند جلسات 4–2 : او طی یک تعامل بازیگونه و بدون اجبار، آموخت که موزها را قاچ کند و به مادرش بخوراند او موزها را لمس و بو کرد و مشاهده کرد که مادرش از خوردن آنها لذت میبرد جلسات 8–5 : او قبل از اینکه قاچی از موز را به مادر بخوراند یا اینکه آن را پرت کند، آن را با لبهایش تماس داد. جلسات 12–9: او ابتدا موزها را با زبانش تماس داد و سپس پرتشان کرد. جلسات 14–13: او ذرهی کوچکی از موز گاز زد و سپس آن را داخل یک دستمال تف کرد. در جلسهی ۱۵ام قطعهی کوچک را بلعید جلسات 17–16: یک قاچ موز خورد. جلسه 18: نصف یک موز را خورد. او حالا موز دوست دارد و نخود شیرین را بهعنوان حبوباتی که « وقتی بزرگ شد خواهد خورد » انتخاب کرده است. هنگامی که هر دفعه روی یک غذا کار میکنید، از معرفی غذاهای جدید دست نکشید. هنگام شام، غذای موردعلاقهی کودک را سرو کنید؛ اما از بقیهی غذاها هم سر میز بگذارید. هرچند، اگر کودک شما نمیتواند بوهای قوی مثل بروکسل یا جوانهها را تحمل کند ممکن است آنقدر حالت تهوع بگیرد که نتواند اصلاً چیزی میل کند.
نکاتی در گفتاردرمانی بلع کودکان و بد غذایی آنها
در ادامه تعداد بیشتری ایده برای خانوادهها با مشکلات غدایی و اختلال بلع آورده شده است تا امتحان نمایند:
× غذاهای آشنا را با غذاهای جدید ترکیب نمایید، این کار را در جلو چشم کودک انجام دهید که کودک احساس نکند گولخورده است. والد میتواند به کیک تابهای قره قاط اضافه کند یا کمی پنیر چدار تازه به ماکارونی – پنیر بستهبندیشده. سس مالی کردن معمولاً خوب جواب میدهد. اگر کودک از سیبزمینی سفید سرخکردهی پر از کچاپ خوشش میآید، به او کچاپ بدهید که به سیبزمینی شیرین سرخکرده بزند و بخورد اگر از سس پنیر خوشش میآید به او سس پنیر بدهید که به بروکلین یا لوبیاسبز بزند و بخورد. سس تاهینی، هوموس، و سس اردک ارزش امتحانکردن دارند.
× از سیرکردن کودک با کالریهای پوچ مثل چیپس یا آبمیوهی شکر دار سیب که ذاتاً هیچ مواد غذایی تأمین نمیکنند، بپرهیزید. اگر کودک دائماً آبمیوه مینوشد، والد میتواند آرامآرام طی چند هفته آن را بیشتر با آب ترکیب کند. بهجای دادن یک بسته پر از چیپس سبزیجات که مثل کچاپ ، بهعنوان سبزیجات محسوب نمیشود، یککاسهی کوچک از آن را برای کودک سرو کنید.
× اجازه ندهید کودک هر جا و هروقت غذا بخورد. سعی کنید یک برنامهی غذایی ایجاد کنید تا به ایجاد چرخههای سیری – گرسنگی کمک کنید. اگر کودک اجباراً باید به طور غیرمنتظرهای غذا بخورد، باید درحالیکه نشسته است غذا برایش سرو شود اگر کودک بلند میشود غذا باید روی میز بماند.
× اگر کودک نسبت به هر جور تغییری مقاومت شدید دارد، غذاها را خیلی اندک تغییر دهید. از قالبهای شیرینی بزرگ برای درستکردن قطعات باحال ساندویچ پنیر بریان استفاده کنید و توتها را بهصورت پودینگ (نوعی دسر) در آورید.
× اگر کودک از قابلپیشبینی بودن و داشتن حس کنترل خوشش میآید یک منوی هفتگی برای خانواده بنویسید و اگر نیاز است به آن تصویر هم اضافه کنید.
× « مشغولیت دهانی» غیر غذایی برای کودک فراهم آورید که سبب تعدیل حواس دهانی میگردد. برخی از موارد محبوب شامل اسباببازیهای دهانی و گردنبندهای دهانی این موارد در اکثر کاتالوگهای درمانی و یا بهصورت آنلاین قابلتهیه هستند.
× در رأس همهی موارد، به خانوادهها بیاموزید که از جنگ بر سر غذا بپرهیزند. زمان شام خانوادگی، زمان درمان نیست. اگر والد میخواهد غذای جدیدی معرفی کند، این کار را وقت زودتری از روز که کودک خسته یا استرسی نیست انجام دهد برای، شام والدین باید غذایی سرو کنند که میدانند کودک خواهد خورد و حواسشان را بر سپریکردن اوقاتی خوش متمرکز کنند.
بهتر است که اغلب پشت یک دیوار بهدوراز تابش نور خورشید توسط پنجرهها، قرار بگیرند. همچنین باید دور از تصفیهکنندههای هوا و رادیاتورهای صدادار بنشینند. برای پیداکردن بهترین صندلی برای یک دانشآموز در هر کلاس ممکن است چند بار آزمون وخطا اتفاق افتد. برای دانشآموزان قدیمیتر که از یک اتاق به اتاق دیگر میروند، معلمها برای انتقالدادن آسانتر به هر کلاس میتوانند یک صندلی که ترجیح دارد را داشته باشند. معلم علوم، برای مثال، میتواند کتابهای کار یا کاغذهای نمره دار را روی میز دانشآموز انباشته کند (روی هم قرار دهد) و آن را برای آن دانشآموز رزرو نماید.
زمانی تصور میشد که حواس نوزادان خیلی خوب تکامل نیافته است؛ ولی امروزه عقیده بر این است که نوزادان مخلوقاتی هستند که میبینند میشنوند احساس میکنند بوها و مزهها را میفهمند و به محرکات مختلف از جمله درد پاسخ میدهند. مرکز کاردرمانی حسی دکتر صابر در زمینه بررسی و درمان مشکلات حسی کودکان به صورت تخصصی فعالیت می نماید. سنسوری روم، اتاق تاریک بینایی، اتاق شنیداری و کاردرمانی یکپارچگی حسی از امکانات موثر مرکز کاردرمانی حسی می باشد. در این مطلب به صورت اجمالی درباره حواس کودک توضیح داده می شود.
حس بینایی در نوزاد از بقیه حواس تکامل نیافته تر است نوزاد از همان ابتدا مقابل نور تحریک شده و آن را تشخیص میدهد. نوزاد قادر است اجسامی را که در فاصله 7–15 اینچی قرار دارد بهوضوح ببیند؛ اما در فواصل نزدیکتر یا دورتر به دلیل عدم توانایی کامل در تطابق چشمها وضوح بینایی کمتر است (دید محیطی نوزاد از دید مرکزی او تکاملیافتهتر است). حدت یا تیزی بینایی (توانایی تشخیص جزئیات تصویر) در نوزادان ضعیف است؛ اما در فواصل نزدیک نوزاد میتواند دایره ضربدر و مربع را از هم تشخیص دهد (شواهد نشان میدهد که نوزاد نزدیکبین است).
در ۶ ماهگی حدت بینایی نزدیک به حد طبیعی است، اما دید طبیعی (۲۰/۲۰) تا سنین ۴–۵ سالگی ایجاد نمیشود. نوزادان نگاهکردن به چهرهی انسان را به سایر اشیا ترجیح داده و در یکماهگی چهرهی مادرشان را از میان سایر چهرهها میشناسند تفاوت حالات چهره را تشخیص داده و حتی گاهی تقلید نیز مینمایند؛ آنها همچنین میتوانند حرکات آهسته مادر را تا حدی دنبال کنند. تعدادی از نوزادان از ابتدا دید دوچشمی دارند و از هر دو چشم برای خیرهشدن به اشیا استفاده میکنند، اما به طور معمول دید دو چشمی در 3–4 ماهگی به وجود میآید. گرچه معلوم نیست نوزادان بتوانند بلافاصله رنگها را تشخیص دهند؛ ولی وجود این توانایی را در چندماهگی (در برخی از منابع ۲ ماهگی) میتوان نشان داد در ماههای اول حرکات چشم از سر جدا نیست؛ ولی تا ۱ سالگی بهمرور چشمها مستقل از سر به تعقیب اشیا میپردازند در ۳ ماهگی شیرخوار شروع به تماشای حرکات دستها و انگشتان خود میکند و در ۶–۷ ماهگی به تصویر خود در آینه توجه میکند. در حدود ۱۰ ماهگی نیز به کمک حافظهی بینایی کند؛ (مانند خداحافظیکردن). باوجوداینکه تکامل بینایی طی ۲ سال اول سرعت حرکات را یاد گرفته و تقلید میچشم گیری دارد؛ اما تکامل برخی از مهارتهای آن (مانند فوکوس بینایی، تعقیب بینایی و درک عمق) ممکن است تا سنین قبل از مدرسه نیز ادامه یابد
مراحل رشد رفتار بینایی
× تولد: توجه چشمها بهطرف پنجره یا هر منبع روشن و شی بزرگی جلب میشود .
× ماه اول: به اشیای نزدیک خیره شده و علاقهی خاصی بهصورت انسان نشان میدهد دید رنگی هنوز وجود ندارد.
× 2–4 ماهگی: پلکزدن تدافعی دیده میشود، به دستهای خود نگاه کرده و فعالیتهای اطرافیان را دنبال میکند، ممکن است بهصورت طبیعی در چشمها (خصوصاً فواصل نزدیک ) عدم تقارن دیده شود، دید رنگی کمکم ایجاد میشود.
× 5–8 ماهگی : نگاههای دقیق روی یک مکعب ۲٫۵ سانتیمتری در فاصله ۳۰ سانتیمتری دارد اولین نشانههای درک عمق و هماهنگی چشم و دست بروز میکند
× 9–12 ماهگی: نگاهکردن دقیق به اشیا کوچک در اندازهی ۱ میلیمتری ( برای مثال: خردههای نان یا تزئینات کیک)، اشاره به اشیای نزدیک موردنظر و اشاره به اشیای موردعلاقه که در فواصل دورتر قرار دارند، فواصل را نسبتاً درست تشخیص میدهد هماهنگی چشم و دست کاملتر میشود.
حس عمقی در کودکان
توانایی رؤیت سهبعدی اشیا و درک فواصل از همان اوایل شیرخوارگی در نوزاد ایجاد میشود. نوزاد در ۶ هفتگی وقتی شیء به چهرهاش نزدیک میشود پلک میزند. البته حدود ۴ ماه طول میکشد تا دید دوچشمی به طور کامل ایجاد گردد. نشاندادهشده است که نوزادان ۵ ماهه برای گرفتن اشیای نزدیک بیشتر از اشیای دور تلاش میکنند. یکی از آزمونهای شناخته شدهی درک عمق از میز مخصوصی تشکیل شده است که ۲–۳ فوت ارتفاع دارد. روی میز از شیشهی ضخیمی تشکیل شده است که زیر نصف آن لایهای شطرنجی قرار گرفته است. زیر بقیهی نصف دیگر شیشه خالی است و لایهی شطرنجی درست زیر آن روی زمین قرار میگیرد . مادر ابتدا در سطح کمعمق و سپس در سمت عمیق ایستاده و کودک را ترغیب میکند بهسوی او بخزد در کودکانی که توانایی خزیدن دارند (6–14 ماهه ) به سمت بخش عمیق میز حرکت نمیکنند. کودکانی که هنوز توانایی خزیدن ندارند وقتی بر روی لبه پرتگاه قرار میگیرند، گریه کرده یا تغییرات ضربان قلب را نشان میدهند.
درک شکل
طی ۲ سال اول زندگی، نحوهی درک شکل اشیا در کودکان تغییر میکند. شیرخواران ۲ماهه به شکلهای دارای تضاد واضح یا اجسام متحرک بیشتر توجه میکنند. قبل از ۴ ماهگی شیرخواران بیشتر جزءنگر هستند برای مثال در این سنین بیشتر به زوایای مثلثی که روی کاغذ کشیده شده است نگاه میکنند؛ بنابراین درک آنها از شکل بیشتر جزءبهجزء است نه درک کلی از شی بهتدریج از 4–5 ماهگی درک کلی از تصویر در کودک کاملتر میشود.
درک چهرهی انسان
شیرخواران ترجیح میدهند به چهرهی انسان نگاه کنند تا به اشیای فاقد واکنش . این رجحان در شیرخواران ۵ روزه نیز دیده میشود. در یکماهگی نوزاد میتواند چهرهی مادر خود را از غریبهها تمیز دهد. در ۳ ماهگی آنها چهرهی مادر خود را در عکس نیز بازشناسی میکنند. در ۷ ماهگی حتی بین بیان چهرهای ترس و شادی افتراق قائل میشوند.
حس شنوایی
جنین در رحم مادر نیز توانایی شنیدن صداها را دارد به صورتی که گاهی در برابر صداهای بلند و ناگهانی واکنش نشان میدهد. آنها احتمالاً میتوانند صدای مادرشان را تشخیص داده؛ ولی وجود این توانایی در نوزادان چندروزه دیده شده است. پس از تولد حساسیت شنوایی نوزاد کمی کمتر از بزرگسالان است و احتمالاً قادر هستند صداها را از نظر شدت، زیر و بمی، و مدت متفاوت از هم تمیز دهند ( نوزاد به صدای زیرتر حساستر است). بهعلاوه جهت صدا را نیز تشخیص داده و سر را به سمت آن برمیگردانند (یکی از عوامل کمتر بودن حساسیت شنوایی در چند روز اول پس از تولد وجود مایع آمنیوتیک در گوش است که بهتدریج جذب خواهد شد).
آگاهی از رفتار شنوایی کودکان اساس نگرانیهای والدین و آزمونهای رفتاری شنوایی را تشکیل میدهد. در بدو تولد کودکان برای صحبتهای والدینشان ترجیح نشان میدهند (احتمالاً توانایی خوب شنیدن در این مورد مربوط به ۳ ماه قبل از تولد است). در ابتدای تولد میتوانند بین جهت عمومی یکصدا (راست یا چپ، دور یا نزدیک) تفاوت قائل شوند؛ ولی جهتیابی به سمت تغییرات جزئی در طول ۶ ماه بعد بیشتر بهبود مییابد. کودکان میتوانند بعد از تولد حروف را تشخیص دهند در ۲ تا ۳ ماهگی آنها میتوانند تفاوتهای ظریف را بین آواهایی مانند /pa/ba/da/ تشخیص دهند و در ۶ ماهگی تشخیص گفتار آنها کاملاً خالص شده است (درک گفتار کودکان، در برخی از جنبهها، بالاتر از بزرگسالان است) قبل از ۶ ماهگی آنها میتوانند صداهای گفتار را در زبان خودشان و در سایر زبانها تشخیص دهند. در ۸ ماهگی آنها قانوقون کرده و نسبت به تغییرات تن صدا واکنش نشان میدهند. در ۱۰ تا ۱۲ ماهگی شنوایی و درک صوت در کودکان تقریباً شبیه بزرگسالان است.
بویایی
نوزاد انسان به بوهای مختلف از جمله بوی سینهی مادرش واکنش نشان میدهد برای مثال شیرخوارانی که از شیر مادر تغذیه میکنند به بوی سینه یا زیربغل مادرشان نسبت به زنان، غریبه واکنش مثبتتری دارند .
چشایی
نوزادان میتوانند بین مزههای مختلف نیز افتراق قائل شوند. آزمایشی نشان داده است که نوزادانی که هیچ تجربهی چشایی قبلی نداشتهاند، در ۲ ساعت پس از تولد، محرکهای شیرین را از غیر شیرین و ترش را از تند تمیز دادهاند. واکنش به محرکهای تند، شور و ترش با حرکات منفی چهره و پیشانی مشخص میگردد . این مطالعه نشان داد که نوزادان ذاتاً محرکهای شیرین را ترجیح میدهند.
حس لامسه و درد
شواهد محکمی به نفع حساسیت نوزادان به لمس وجود دارد. مثلاً اگر گونهی نوزاد لمس شود سر را به آن سمت چرخانده و یا از راههای آرامکردن او بغلکردن و نوازش میباشد. مطالعات اخیر نشان داده است که نوزادان به درد نیز حساساند که این حساسیت در ۵ روز اول زندگی افزایش مییابد