ارگوتراپیست مهدی صابر

کاردرمانی چیست؟

کاردرمانی چیست؟| اهداف کاردرمانی| رویکرد کاردرمانی در کوکان| مرکز کاردمانی غرب تهران

سر فصل مطالب

عملکرد آکوپیشنال یا کاردرمانی نیازمند استفاده مؤثّر از مهارت­های عملکردی است که به شکل الگوی عملکردی سازمان یافته در حوزه­ های کاردرمانی انجام می­گیرد. این الگو­ها شامل عادات، روتین­ها و نقش­ها می­ باشد. یک برنامه تأثیر­گذار مداخله شامل اهداف شناختی برای رسیدن به الگوهای تأثیرگذاری است که اهداف کاردرمانی موفقیّت در عملکرد را پایه­ ریزی می­کند. اهداف کاردرمانی باید شامل مشخصات قابل مشاهده و اندازه­ گیری از هر الگوی عملکردی باشد تا پیشرفت رو به جلوی آنها قابل اندازه­ گیری و نظارت باشد. اهداف کاردرمانی، پیشرفت مراجع را مشخص خواهند کرد و یک چهارچوب برای برنامه مداخله می­ سازند. هر مرحله از عملکرد (عادات، روتین، نقش و یا مسائل معنوی) بر اساس وضعیت قبلی ساخته می­ شود و با هر مرحله موفقیّت­ آمیز، پیچیدگی تقاضا بر اساس شناخت افزایش می­یابد. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز کاردرمانی در تهران، با در نظر گرفتن خدمات متنوع کاردرمانی از جمله کاردرمانی در منزل، کاردرمانی کودکان و بزرگسالان، کاردرمانی اوتیسم و… در زمینه درمان مشکلات توانبخشی به صورت اختصاصی و مناسب با هر مراجع رضایت همیشگی مراجعان را به خود جلب می کند.

جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.

عملکرد عادتی بر اساس رفتارهای خودکار مشخص می­شوند. روتین­ها به ترکیبی از رفتارهای خودکار با قابلیت جابه­جایی نیاز دارند. عملکرد نقش نیاز به توانایی اعمال دامنه­­ای از راهبردها در محیط­های گوناگون با دامنه­ای از نیازها دارد. هر مرحله، نیازهایش بر اساس حل مسأله و سایر عملکردهای اجرایی افزایش می­یابد. مداخله باید شامل سطح عملکردی که فرد مشکلش را در آن نشان می­دهد، باشد. برای مثال، مداخله برای عملکردهای روتین در حالی که عادات ایجاد نشده باشند، نیازهایی بیش از توان فرد تحمیل می­کنند.

انتخاب و به ­کارگیری رویکردهای کاردرمانی

طبقه­بندی حرفه­ای کاردرمانی می­تواند گیج­کننده باشد. برخی واژگان می­توانند در مقاله­های منتشر شده به جای هم استفاده شوند. برای مثال، به ICF ، به عنوان یک چهارچوب اشاره شده است، که توسط انجمن کانادایی کاردرمانی به عنوان مدل و چهارچوب و توسط برخی نویسندگان به عنوان مدل اشاره شده است. در زمینه­ی توانبخشی شناختی واژه­های «رویکرد» و «مدل» به جای هم استفاده می­شوند. به طور خلاصه، مدل­ها و چهارچوب­ها پایه­ای برای سازمان­بندی و اولویت­بندی اطلاعات مراجع و شناسایی اهداف کاردرمانی فراهم می­کنند. واژه­ی رویکرد نشان می­دهد که یک مدل یا چهارچوب چگونه وارد اجرای یک مداخله می­شود. یک رویکرد کاردرمانی معمولاً از یک یا چند تئوری مرتبط نشأت گرفته و نشان می­دهد که چگونه به درمان مشکلات (آسیب­ها و نقایص عملکردی) بپردازیم. اغلب کاردرمانگر به علّت پرداختن به دامنه­ای از مشکلات یا مواجهه با نیازهایی که در طول زمان تغییر می­کنند، چندین رویکرد را برای مراجع انتخاب و استفاده خواهد کرد.

با توانبخشی شناختی، رویکردها برای مداخله به صورت سنّتی در یکی از این دو دسته­بندی قرار می­گیرند: درمانی و جبرانی. کاردرمانگران از هر دو بهره می­برند ولی توانایی بیمار برای عملکرد در زندگی خودش و شرایط محیط را درنظر می­گیرند که منجر به طرح سوّمین رویکرد یعنی «رویکرد عملکردی کاردرمانی» می­شود.

رویکرد کاردرمانی چیست

رویکرد کاردرمانی با هدف بازگرداندن و بهبودی بخشیدن به نقایص عملکردی با حمایت و تسهیل ظرفیت مغزی برای بازیابی و انعطاف­پذیری مغز می­باشد. این رویکرد از تئوری­های بهبودی آسیب­های مغزی نشأت گرفته است. که به عنوان یک ظرفیت برای بازیابی عملکرد درنظر گرفته می­شود، مانند روند جوانه­زنی آکسونی، شکل­پذیری سیناپسی و سازماندهی دوباره­ی عملکرد در نواحی از مغز که آسیب ندیده­اند تا نواحی آسیب دیده را پوشش دهند. روش­های درمانی به هدف بهبودی آسیب­های خاص (مانند آموزش حافظه، تمرینات رومیزی درکی) هستند تا با بهبودی این اجزاء باعث بهبودی در عملکرد شوند.

این رویکرد تأکید می­کند که نقایص شناختی به ایجاد تغییرات در پی آسیب مغزی، مقاومت نشان می­دهند، و بر اساس این فرض است که بهبودی در سیستم عصبی مرکزی محدود می­باشد. تمرکز روی عملکردهای بهینه­ی باقی مانده و استفاده از ظرفیت­های باقیمانده­ی فرد برای یادگیری استراتژی­ها و تکنیک­ها، جهت غلبه بر مشکلات می­باشد و همچنین با دستکاری محیط جهت برآوردن نیازهای فرد هماهنگ می­باشد. بهبودی در توانایی­های عملکردی از طریق استفاده از راهبردها و تکنیک­ها برای جبران نقایص، ایجاد می­گردد. روش­های درمانی از تئوری­های یادگیری بهره می­برند و می­تواند شامل انطباق فعالیت­ها یا محیط برای جبران محدودیت­های دائمی و به حداکثر رساندن استقلال باشد. در مورد فردی با نقایص مداوم در تمایز شکل از زمینه استفاده از رنگ­های روشن برای تفاوت قائل شدن کاسه­های سفالی در یک آشپزخانه شلوغ، به پیدا کردن و شناسایی ظروف کمک می­کند.

هدف اصلی کاردرمانی

این یک وظیفه­ی اخلاقی همه­ی خدمات سلامت است که بهترین نتیجه را برای هر مراجع بخواهند. هدف اصلی همه مداخلات توانمند ساختن مراجع برای رسیدن به سطح بهینه­ی استقلال عملکردی در همه حیطه­های زندگی با بهترین شرایط سلامت ممکن می­باشد. درمان معمولاً اوّلین رویکرد همگرا با هدف بازیابی و جبران ساختارها و عملکردهای بدنی آسیب دیده می­باشد.

تطابق می­تواند به عنوان قسمتی از یک برنامه­ی کلی کاردرمانی و یا اگر که مراجع به یک سطح ثابتی از بهبودی درونی برسد و دیگر هیچ نشانه­ای از پیشرفت بیشتر در او دیده نشود به عنوان یک رویکرد غالب استفاده گردد. برای یک فرد، تطابق یک فعالیت برای کاهش نیازهای شناختی آن در مراحل اوّلیه توانبخشی می­تواند بسیار مهم باشد. هر چقدر که عملکرد بیمار بهبود بیابد، تطابقات برای افزایش چالش فعالیت­ها و نزدیک کردن عملکرد مراجع به پارامترهای طبیعی حذف می­شوند. در این راه، تطابق به عنوان یک تکنیک برای درجه­بندی مداخله، با یک رویکرد درمانی استفاده می­شد.

تطابق به عنوان یک رویکرد می­تواند باعث تطابق محیط مراجع برای آماده­سازی برگشتن او به خانه و یا آموزش استفاده از تجهیزات برای جبران آسیب­های دائمی باشد. برای مثال، در مورد آسیب حافظه، مراجع می­تواند از یک جدول زمانی نوشته شده یا یادآورنده برای حمایت او در کارهای روزمره­اش استفاده کند.

رویکرد عملکردی کاردرمانی

درحقیقت یک درمانگر به ندرت از یک رویکرد برای نادیده گرفتن کامل رویکردهای دیگر، استفاده خواهد کرد. ترکیب رویکردها و تکنیک­ها که با یک برنامه توانبخشی به کار گرفته می­شوند، از ارزیابی و آنالیز قدرت و مشکلات مراجع و حقیقت پاتولوژی یا آسیب، نشأت می­گیرد.

لی و همکارانش یک مدل عملکردی از توانبخشی شناختی را ارائه دادند و این گونه استدلال کردند که مداخلات کاردرمانی تعادلی بین رویکردهای درمانی و جبرانی هست. تمایز بین درجه پلاستیسیتی و پتانسیل برای درمان با سیستم عصبی مرکزی هر شخصی، غیرممکن است. به جای تلاش برای طبقه­بندی که آیا یک مراجع در هر مرحله­ای از روند توانبخشی، پتانسیل برای درمان دارد یا نه، مدل عملکردی، دیدگاه مراجع محور را حمایت می­کند که عملکرد نتیجه تعامل بین فاکتورهای محیطی خارجی با فاکتورهای مربوط به مراجع می­باشد. همچنین، هر فعالیتی که در یک محیط انجام می­شود، ویژگی­های هر دو رویکرد درمانی و تطابقی را خواهد داشت. تعادل بین دو رویکرد درمانی و تطابقی از به رسمیت شناختن و استفاده از هر موقعیت با هدف درمانی تا آن جایی که ممکن باشد و ارزیابی دقیق عملکردها و پیشرفت مراجع، به وجود می­آید.

فاکتورهای محیطی، عملکرد را تسهیل می­کنند و یا باز می­دارند. شواهدی برای این موضوع از تحقیقاتی که در حوزه­ی حافظه و یادآوری به دست می­آید، حاصل می­شود. بسیاری از کاردرمانگران این را در ارزیابی بیماران دمانس می­بینند، فردی که نمی­تواند در یک آشپزخانه ناآشنا اشیاء را مکان­یابی کند یا وظایف را به صورت متوالی انجام دهد، می­تواند همان وظایف را در خانه خود بدون هیچ مشکلی انجام دهد. ما به صورت دائمی راهنمایی­هایی را از محیط به منظور عملکرد مناسب و مؤثّر، می­گیریم. وقتی که راهنماها تغییر کرده یا غائب باشند، نیازهای شناختی بیشتری، برای حل مشکلات، مکان­یابی، شناسایی و یادگیری استفاده از اشیاء ناآشنا، یا اعمال دانسته­های قبلی بر یک موقعیت جدید (انتقال مهارت­ها) بر ما قرار داده می­شود.

دانش در مورد نقش بافتار در عملکرد، کاردرمانگران را قادر می­سازد که محیط و فعالیت را برای درمان با تطابق، دستکاری کنند. رویکرد عملکردی کاردرمانی تشخیص می­دهد که روند پایه­ای شناختی در هر فعالیت یا موقعیتی درگیر می­شود، بنابراین، آیا به دنبال درمان یا تطابق نیازها بر اساس شناخت برای یادگیری و انتقال یادگیری به یک یا چند موقعیت ساخته می­شوند؟ بدون توجّه به رویکرد، تمام مداخلات درمانی نیازمند یادگیری مراجع هستند، حال آن که، یک مراجع نیازمند یادگیری دوباره­ی فعالیت­ها و مهارت­های قبلی است یا یادگیری راه­های تازه برای جبران توانایی­های از دست رفته و یا یادگیری مهارت­های جدید برای اوّلین بار. برای بیشتر خواندن درمورد عمومی کردن درمان به مراجعه شود.

 

 

اهداف کاردرمانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.