با توجه به اهمیت شناسایی اختلال یادگیری در مقطع پیش دبستانی و در سنجش ورود به مدرسه، میتوان عنوان نمود که نیم رخ پراکنده به عنوان اصطلاحی که آقای روید، سازنده نسخه پنجم مقیاس های هوشی استانفورد-بینه مطرح کرده است، از طریق بررسی دقیق نوسان نیمرخ هوشی صورت می گیرد. نوسان یا پراکنش در نیمرخ هوشی بهعنوان سرنخی دقیق برای شناسایی کودکان با اختلال یادگیری در سنجش کلاس اول مطرح شده است و موجبات اهمیت گذاری به ترسیم و تفسیر تست های هوش را فراهم می سازد. امروزه نسخه نوین تست هوش تهران-استنفورد- بینه به محاسبه ۸ هوشبهر پرداخته و عملکرد آزمودنی را در دو حیطه با 10خرده آزمون هوش کودک به تصویر می کشد تا بتوان نقاط ضعف و قوت کنش های شناختی مرتبط با سازه هوش آزمودنی را دریافت. در سوالات سنجش ورود به مدرسه از آیتم های این آزمون استفاده شده است. از طریق مدل سلسله مراتب توانایی های شناختی در تست هوش کودکان می توان اطلاعات مرتبط با غربالگری اختلال یادگیری را در سوالات سنجش ورودی کلاس اول به دست آورد. در مرکز تست هوش کودکان دکتر صابر متناسب با سوالات سنجش ورود به مدرسه و هوش کودکان آمادگی های لازم جهت پذیرش کودک در آزمون ورود به مدرسه انجام می شود و در صورت نیاز به آموزش های تکمیلی به بهخش آموزش پیش دبستانی کودکان ارجاع می گردد.
دکتر هورن هوش را متشکل از عواملی مانند پردازش دیداری، پردازش شنیداری، پردازش کمی، سرعت پردازش، سهولت در خواندن و نگارش، حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت می داند. او اعتقاد دارد که حافظه کوتاه مدت، پردازش شنیداری و پردازش دیداری، به عنوان توانمندیهای آسیب پذیری هستند که بعد از ۴۰ سالگی کاهش می یابد، ولی پردازش کمی، سرعت پردازش، توانایی خواندن و نگارش و حافظه بلند مدت، به عنوان توانمندیهای اکتسابی مطرح میشوند و تحت تاثیر سن قرار نمیگیرند.
این توانمندی ها در محیط آموزشی توسعه می یابند و از آنها به عنوان توانمندی های محیطی یا اکتسابی یاد می شوند. بنابراین، هوش متبلور از دیدگاه کتل و هوش اکتسابی از دیدگاه هورن، به عنوان ابعادی از هوش شناخته می شوند که باید در محیط آموزشی توسط تست ورود به مدرسه شناسایی شده و بررسی و ارزیابی شوند تا بتوان آنها را از طریق برنامه درسی مناسب توسعه داد.
این دیدگاه در زمینه هوش، توسط معلمان، مدیران و دیگر متخصصین آموزش و پرورش مورد حمایت قرار گرفته است و امروزه به عنوان یکی از مهمترین دیدگاه های هوش برای متخصصین تعلیم و تربیت شناخته می شود. دیدگاهی که از آن به عنوان نهضت سنجش روانی- آموزشی هوش یاد میگردد.و پایه طراحی سوالات سنجش ورودی کلاس اول است. در این دیدگاه که به عنوان مبانی نظری مرتبط با نیاز سنجی شناخته می شود، اطلاعات فراگیر پیرامون کنش های شناختی آزمودنی ارائه می شود و می تواند معیار معتبر و دقیق را برای برنامه ریزی های آموزشی در حیطه سنجش ورود به مدرسه فراهم سازد.
آزمون هوش و سوالات سنجش ورود به مدرسه
در حیطه جنبش روانی-آموزشی هوش،کارول نظریه سه لایه تواناییهای شناختی را در سال ۱۹۸۴،ارائه داد و تا سال ۱۹۹۷ از طریق روش تحلیل عامل تاییدی، به توسعه نظریه خویش پرداخت. دیدگاه کارول در انجمن روانشناسان آمریکا در سال ۱۹۸۴ و پس از آن در سال ۱۹۹۳،مطرح و به عنوان مقبول ترین و جامع ترین دیدگاه مرتبط با سنجش هوش شناخته شد.
دیدگاه کارول در تدوین آخرین نسخه آزمون استانفورد- بینه که توسط روید و همکارانش ساختارسازی، رواسازی، اعتباریابی و هنجاریابی شده است، بسیار تاثیرگذار بود و از آن میتوان به عنوان مدل نظریه هوش و یا روایی سازه در نسخه پنجم مقیاس های هوشی استنفورد- بینه ،یاد کرد که این نسخه ویرایش گردید و در سال ۲۰۰۵، مقیاس های هوشی استنفورد- بینه خورد سال، توسط گروه مزبور تدوین شد. این تست در سنجش تکمیلی ورود به مدرسه استفاده می شود.
به راحتی میتوان دیدگاه کتل در زمینه هوش سیال و متبلور را در نظر گرفت و مباحث کاربردی را پیرامون تلفیق این دو رویکرد با عقاید هورن و کارول مطرح ساخت. هر سه نظریه پرداز، دیدگاه های نزدیک به هم را ارائه کرده و تلاش کردند تا مبانی نظری را پیرامون دیدگاه مرتبط با سلسله مراتب هوش عنوان سازند.
در سال ۱۹۹۷، کارول نظریه خویش را با تاکید بر دیدگاه زمین شناسی بازنگری کرد و اعتقاد داشت که هوش از سه لایه متفاوت شکل گرفته است. دوبی در این سال، نظریه خویش را به عنوان مدل سلسله مراتبی مطرح ساخت و به صورت اصلاح نگر بیان کرد که باید هوش را به عنوان یک سازنده سه لایه ای در نظر گرفت. از این رو، میتوان دیدگاه کارول در سال ۱۹۹۷ را با دیدگاه ورنون در چهل سال پیش مترادف در نظر گرفت و شباهت فزاینده بین بانیان نهضت روانی- آموزشی هوش را با دیدگاه ورنون مورد توجه قرار داد و تاثیر دیدگاه هوش عمومی اسپیرمن و عوامل هفتگانه ترستون را در مباحث نظری هوش مشاهده کرد.
مدل کارول، جمع بندی و تلفیق دیدگاه بینه، اسپیرمن، ترستون، ورنون، کتل و حتی هاوارت گاردنر و اشترنبرگ است؛ زیرا وی تلاش کرد تا بتواند فهرستی دقیق از توانمندی های انسان طراحی کند و تصویری جامع را از توانمندی شناختی یا هوش،به صحنه نمایش بگذارد. از این دیدگاه در طراحی سوالات سنجش برای ورود به مدرسه استفاده شده است.
کارول در سال ۱۹۹۷،از هوش عمومی یا عامل به عنوان بالاترین عامل یا سطح یاد می کند و آن را برترین لایه در نظر می گیرد. در لایه دوم، از استدلال سیال، استدلال کمی، دانش متبلور، حافظه کوتاه مدت و پردازش دیداری یاد میکند. علاوه بر آن،در لایه سوم، از توانایی نگارش و خواندن، پردازش شنوایی، بازیابی بلندمدت، سرعت پردازش، زمان واکنش سرعت و تصمیم گیری صحبت به میان میآورد.
مطرح نمودن دیدگاه کارول در سال ۱۹۸۴ و پس از آن بازنگری عمیق نظریه وی در سال ۱۹۹۷،باعث شد تا سازندگان این نسخه پنجم مقیاس های هوشی استانفورد-بینه، از رویکرد کارول به عنوان مناسب ترین نظریه برای ساختارسازی مقیاس های خویش استفاده کنند. این افراد اعتقاد دارند که پنج عامل بنیادی با تاکید بر جنبه های غیر کلامی و کلامی در نسخه پنجم مقیاس های هوشی استانفورد- بینه، بر اساس دیدگاه تلفیقی کتل ( C ) هورن ( H ) و سپس کارول ( C ) یا مدل ترکیبی هوش ( CHC ) عنوان شده است.
لازم به ذکر است، رویکرد کتل با هورن و کارول مشاهده کرد. همگرایی خاصی را بین مدل نظری کتل، هورن و کارول، به عنوان مدل نظریه نسخه پنجم مقیاس هوشی استانفورد- بینه مقیاس های هوشی استانفورد- بینه خردسال و نسخه نوین هوش آزمایی تهران- استانفورد-بینه، عنوان میشود.
مدل سلسله مراتب تواناییهای شناختی به عنوان یکی از کامل ترین مدل های آموزشی-درمانی در حیطه سنجش کودکان جهت ورود به مدرسه و سنجش پیش دبستانی محسوب می شود که بازدهی مطلوبی را در گروههای استثنایی به نمایش گذاشته است. با استناد به مدل سلسله مراتب تواناییهای شناختی،نسخه پنجم مقیاس های هوشی استانفورد-بینه طراحی و تدوین شده است تا از این طریق شکاف بین سنجش کودکان برای ورود به کلاس اول و مداخلات روانشناختی کاهش یابد.
در راستای تفسیر دقیق ضریب هوشی، میتوان به این نکته توجه کرد که از ده خرده آزمون تست هوش، پنج عامل و دو حیطه، باید بتوان ۸ هوشبهر را به دست آورد و از این طریق، توانایی افتراقی آزمودنی را مشخص ساخت. از طریق نیمرخ هوشی کودکان به تفاوت بین عملکرد آزمودنی در عوامل و حیطه ها پرداخته می شود و اطلاعات دقیقی در زمینه تفاوت بین توانایی های شناختی آزمودنی یا توانایی افتراقی،حاصل می شود. اینگونه اطلاعات، نقطه عطفی در زمینه تفسیر محسوب می گردند و باید بتوان تفسیر دقیقی را مبتنی بر طبقه بندی ضریب هوشی،ارائه کرد. در طبقه بندی هوش کودکان ضریب هوشی نرمال بین 90 تا 110 محاسبه شده است. در مرکز تست هوش کودکان با استفاده از طبقه بندی هوش وکسلر و بینه به محاسبه ضریب هوشی کودکان به صورت دقیق و تخصصی پرداخته می شود.
لازم به ذکر است،شاخص های آماری هوشبهر های هشتگانه که از طریق ترکیب نمرات به دست می آید و به عنوان نمرات ترکیبی شناخته می شوند، بسیار حائز اهمیت است. همواره در آزمون های استاندارد، از میانگین به عنوان معرف شاخص های گرایش مرکزی و انحراف استاندارد به عنوان معرف شاخص های پراکندگی استفاده به عمل می آید. بنابراین،در نسخه پنجم مقیاس های هوشی استنفورد-بینه، از میانگین ۱۰۰ به عنوان معرف شاخص های گرایش مرکزی و انحراف استاندارد ۱۵ به عنوان معرف شاخص های پراکندگی استفاده شده است.
این اقدام، در زمینه هوش آزمای نوین تهران-بینه نیز مصداق میکند و از میانگین به عنوان معرف گرایش مرکزی و انحراف استاندارد به عنوان معرف پراکندگی استفاده می شود. این وضعیت باعث می گردد تا فرآیند مقایسه پذیری در مجموع آزمون های پیشرفت تحصیلی و شناختی موازی،به سهولت انجام گیرد.
ضریب هوشی نرمال چقدر است
در زمینه شناسایی افراد استثنایی با تاکید بر سازه هوش،می توان به دو گروه استثنایی تاکید کرد. افرادی که میزان هوش بهر آنها از حد متوسط بالاتر بوده و تفاوت معنی داری را با حد متوسط نشان می دهند،به عنوان تیزهوش، ممتاز و نخبه شناخته می شوند و همواره در منحنی نرمال بالاتر از دو انحراف استاندارد جای گرفتند و در واقع،دو انحراف استاندارد بالاتر از حد متوسط می باشند. از این رو،اگر هر انحراف استاندارد رقم ۱۵ باشد،با تاکید بر دو انحراف استاندارد ( 2×15 ) بالاتر از حد متوسط (رقم ۱۰۰ به عنوان میانگین) باید هوشبهر فراتر از ۱۳۰ را به عنوان گروه استثنایی با امتیازهای شناختی در نظر گرفت و اصطلاحاتی همانند تیزهوش،ممتاز و نخبه را برایشان به کار برد. این وضعیت،در زمینه افراد استثنایی با تاکید بر سازه هوش که عملکرد پایین تر از متوسط را نشان می دهند نیز ، مصداق می کند.
افرادی که میزان هوش بهر آنها از حد متوسط پایین تر است و تفاوت معنی داری را در مقایسه با حد متوسط نشان می دهند،به عنوان افراد کم توان ذهنی و عقب مانده ذهنی در سطوح پناهگاهی،تربیت پذیر و آموزش پذیر شناسایی می شوند. این افراد به عنوان کم توان ذهنی یا عقب مانده ذهنی و شناخته شده و همواره در منحنی استاندارد،دو انحراف استاندارد پایینتر از حد متوسط قرار میگیرند. از این رو،اگر هر انحراف استاندارد رقم ۱۵ باشد،با تاکید بر دو انحراف استاندارد( 2×15 ) پایینتر از حد متوسط (رقم ۱۰۰ به عنوان میانگین) باید هوشبهر کمتر از ۷۰ را به عنوان گروه استثنایی با محدودیت های شناختی در نظر گرفت و اصطلاحاتی همانند آموزش پذیر،تربیت پذیر و پناهگاهی را برایشان به کار برد.
طبقه بندی هوش کودکان
در طبقه بندی ضریب هوشی در تست های هوش کودکان می توان به تست وکسلر و تست استنفورد بینه اشاره نمود که در جدول زیر مشاهده می شود.
طبقهبندی هوش کودکان در آزمون وکسلر (WAIS–IV, WISC–IV, WPPSI–IV)
محدودهٔ بهرهٔ هوشی
طبقهبندی بهرهٔ هوشی
۱۳۵ و بالاتر
بسیار برتر
۱۲۰–۱۳۰
برتر
۱۱۰–۱۱۹
بالاتر از متوسط
۹۰–۱۰۹
متوسط
۸۰–۸۹
پایینتر از متوسط
۷۰–۷۹
مرزی
۶۹ و زیر
بسیار کم
طبقهبندی ضریب هوشی کودکان بر اساس آزمون استنفورد–بینه
محدودهٔ بهرهٔ هوشی
طبقهبندی بهرهٔ هوشی
۱۴۵–۱۶۰
بسیار با استعداد یا بسیار پیشرفته
۱۳۰–۱۴۴
با استعداد یا پیشرفته
۱۲۰–۱۲۹
برتر
۱۱۰–۱۱۹
بالاتر از متوسط
۹۰–۱۰۹
متوسط
۸۰–۸۹
پایینتر از متوسط
۷۰–۷۹
مرزی
۵۵–۶۹
با اختلال خفیف
۴۰–۵۴
اختلال زیاد
با تاکید بر تفسیر دقیق ضریب هوشی، که از هشت هوشبهر به دست می آید، به راحتی می توان توانایی افتراقی آزمودنی را مشخص کرد و کارکردهای شناختی را با تاکید بر سازه هوش، در نظر گرفت. از طریق بررسی نقادانه تست هوش، توان شناسایی کارکردهای شناختی در حیطه با تاکید بر امتیازهای شناختی (تیزهوش و…) یا محدودیت های شناختی (آموزش پذیر و…) امکان پذیر است. اینگونه اقدامات، مهر تاییدی بر استفاده کاربردی از نسخه نوین هوش آزمای تهران- استانفورد- بینه در زمینه روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی است.
با بررسی سیر تحولی نسخه پنجم مقیاس های هوشی استانفورد- بینه که توسط گال روید تدوین شده است، می توان به ظهور رشته های سنجش استثنایی تاکید کرد. روید که در زمینه سنجش روان شناختی و علوم تربیتی تخصص فزاینده ای را داراست، به عنوان پروفسور آموزش و پرورش استثنایی در دانشگاه کالیفرنیا مشغول به فعالیت است. وی اعتقاد دارد، نسخه پنجم مقیاس های هوشی استانفورد – بینه به عنوان کاربردی ترین ابزار در زمینه شناسایی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی با تاکید بر سازه هوش است.
در زمینه شناسایی و آموزش و پرورش کودکان و بزرگسالان استثنایی با تاکید بر سازه هوش که دو طیف عمده آزمودنی با امتیاز های شناختی و محدودیت های شناختی را در بر میگیرند، به راحتی میتوان از طریق بررسی نقادانه طبقه بندی ضریب هوشی، به شناسایی افراد استثنایی پرداخت و برنامه ریزی منظم مبتنی بر نیاز سنجی آموزشی را طراحی، اجرا و ارزشیابی کرد. بدین ترتیب که از طریق تحلیل نقادانه ضریب هوشی، توانایی افراطی آزمودنی مشخص گردیده و بستر مناسبی برای آموزش و پرورش استثنایی در عوامل پنجگانه سازنده هوش (استدلال سیال،دانش،استدلال کمی،پردازش دیداری-فضایی و حافظه فعال) و حیطه های هوشبهر(کلامی و غیرکلامی) فراهم می شود.
از طریق کارکردهای شناختی در حیطه های هشتگانه هوش، نیازهای آموزشی مرتبط با کارکردهای شناختی آزمودنی در حیطه های استثنایی (استعداد و یا محدودیت) مشخص می شود و می توان نیازهای آموزشی را به گونه ای دقیق و تجربی مشخص ساخت و با استفاده از فرآیند سنجش استثنایی، به مستند سازی منطقی پرداخت. در راستای بهره گیری از نسخه نوین تست هوش تهران- استانفورد- بینه برای اهداف نیاز سنجی آموزش استثنایی، ضروری است تا نیم رخ ترکیبی نمرات استاندارد (نیمرخ هوشی) ترسیم شده و سطوح هوشی با تاکید بر نخبه،تیزهوش،باهوش،متوسط،مرزی،آموزش پذیر و تربیت پذیر،شناسایی شود تا از این طریق بتوان تفسیر کامل تری را در زمینه نیازسنجی آموزش استثنایی ارائه نمود.
طبقه بندی ضریب هوشی در آموزش استثنایی
هرچند که به گونه ای دقیق تر به تفسیر نیمرخ هوشی پرداخته میشود، ولی توصیف اجمالی کاربردهای نسخه نوین تست هوش تهران – استانفورد- بینه در زمینه های سنجش استثنایی ضروری است و از این طریق می توان به تفسیر ضریب هوشی تاکید کرد. بنابراین، در مواقعی که یک یا چند هوشبهر در دامنه آموزش و پرورش استثنایی جای گیرد، باید به دانش فنی مرتبط با شناسایی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی رجوع کرد و نیازسنجی آموزشی مستندی را در راستای طراحی و برنامهریزی آموزش و پرورش استثنایی برای آزمودنی، ارائه داد.
در زمینه سنجش استثنایی و پیش دبستانی، اصول و قواعد فراوانی وجود دارد که از جمله میتوان به قاعده برونیابی، اشاره داشت. در قاعده برون یابی،به خلاقیت آزمونگر حرفهای در تغییر شرایط محیطی برای سهولت آزمودنی با نقص های ارتباطی ( نابینا، ناشنوا و …) تاکید می گردد و آزمون گر حرفه ای مسئولیت می یابد تا شرایط اجرای استاندارد را تغییر داده و با رعایت محدودیت های آزمودنی، به اجرای نسخه نوین تست هوش تهران- استانفورد- بیمه پرداخته و نمره گذاری دقیقی را انجام دهد. علاوه بر قاعده برون یابی، قواعد واضح و شفافی پیرامون سنجش استثنایی مطرح می شوند که این قواعد در ساختار سازی نسخه نوین تست هوش تهران- استانفورد- بینه قرار گرفته است.
مرکز توانبخشی و آموزش پیش دبستانی کودکان اوتیسم به بررسی کودکان اتیسم جهت آمادگی تست ورود به مدرسه اوتیسم با تست های تشخیصی دقیق و متناسب با سن ورود به مدرسه اوتیسم می پردازد. در مرکز سنجش کودکان اوتیسم تلاش می شود با استفاده از تجهیزات پیشرفته درمانی کودک اوتیسم را به بالاترین سطح توانایی برای سنجش ورود مدرسه کودکان اوتیسم برساند.تیم کاردرمانی، گفتار درمانی و رانشناسی کودک در دو شعبه مرکز توانبخشی کودکان اوتیسم زیر نظر دکتر صابر به بهترین نحو کودکان اوتیسم را برای سنجش ورود به دبستان آماده می کنند.رضایت والدین و قبولی کودکان اوتیسم مرکز در تست ورود به ابتدایی مدارس عادی تهران نشان دهنده تجربه بالا و توانایی تیم مجرب درمانی مرکز می باشد.
برای تست ورود به مدرسه کودکان اوتیسم را از چه سنی آماده کنیم؟
از تولد تا 36 ماهگی ( 3/5 سالگی ) خدمات ارائه شده به کودک اوتیسم در قالب مداخلات اولیه می باشد. و از 3 تا 5 سالگی در قالب آموزشهای ویژه مهد کودک و آموزش پیش دبستانی در کودکان اوتیسم می باشد. از 5 سالگی کودک اوتیسم وارد فضای آموزشی رسمی در قالب پیش دبستان و بعد مدارس میشود.تست ورود به مدرسه اوتیسم در همین سن انجام می گیرد.
متغیرهایی که در جانمایی و تعیین سطح کودک اوتیسم در مدرسه و سنجش ورود به دبستان دخیل اند به دو دسته متغیرهای کلاسی و متغیرهای مربوط به کودک تقسیم میشود. متغیرهای مربوط به کلاس عبارتند از : اندازه کلاس (کلاس کوچکتر بهتر است) نسبت مربیان به دانشآموزان (هرچه بیشتر بهتر) روش ارتباطی مورد استفاده در کلاس مدرسه (کلامی ، تصویری ، اشاره) و متغیر های نامشهود مثل تمایل مربیان به پذیرش کودکان دارای اوتیسم و میزان مهارت آنها در کار با کودک اوتیسم . متغیرهای مربوط به کودک اتیسم نیز عبارتند از میزان غیر عادی بودن سطح هوش، مهارتهای ارتباطی و وجود رفتارهای پیچیده مثل اضطراب ، بی قراری ، تکانشگری یا خود زنی. سه متغیر اضافی دیگر نیز وجود دارد که معمولاً کمتر مورد توجه قرار میگیرند این سه متغیر عبارتند از اعتماد به نفس ، بلوغ عصبی و مدیریت رفتاری.
نقش اعتماد به نفس در تعیین سن ورود به مدرسه اوتیسم
سن ورود به مدرسه اوتیسم در کودکان مختلف متفاوت است. اعتماد به نفس سوخت هیجانی است که کودک اوتیسم را قادر می سازد به شایستگی هایش دست یابد. و از سویی اعتماد به نفس از تجارب غلبه بر موانع ریز و درشت پیش رو حاصل میشود. هیچ چیزی برای اعتماد به نفس فرد بهتر از آن است لحظه ای نیست که کودک اوتیسم سطح بالا قادر می شود بگوید : (اوه ، که ببین انجامش دادم) وظیفه والدین آن است که برای کودک اوتیسم کلاسی بیابند که بتواند در آن با بچهها رقابت موفقی داشته باشد. هیچ کس نمی تواند همیشه وسط باشد، گاهی جلو می افتد گاهی عقب اما نباید آنقدر جلو بیفتد یا آنقدر عقب بماند که همیشه اول یا همیشه آخر باشد. قرار دادن کودک اتیسم در موقعیتی که انتظارات از او پایین تر از توانش باشد یا انتظاراتی از او بالا برود که برایش ممکن نباشد هر دو برای اعتماد به نفس کودک اوتیسم در آموزش ابتدایی مخرب است. کودک اوتیسم باید در مدرسه در موقعیتی قرار گیرد که احتمال موفقیت در طول فعالیت های مدرسه را دارا باشد. این نکته در سن ورد به مدرسه کودک اوتیسم تاثیر گزار است. ممکن است کودک بهره هوشی مناسبی را در تست های ورود به دبستان نشان دهد اما به علت اعتماد به نفس پایین و ضعف در مهارت های ارتباطی پیشنهاد شود با یک سال تاخیر مدرسه را آغاز کند.
بلوغ عصبی در کودکان اوتیسم و تست ورود به دبستان
با گذر زمان هر سال مقداری از علائم غیر عادی کودک اوتیسم حذف می شود. مسائل اجتماعی و ارتباطی که روزی دست نیافتنی به نظر می رسید یک سال بعد عادی می نماید و این مسئله تنها ناشی از آثار مداخلات درمانی نیست بلکه بخشی از آن ناشی از بلوغ عصبی کودکان اوتیسم است. برای همین من معمولاً به والدین توصیه میکنیم که کودکشان را یک سال دیرتر وارد سنجش ورود به دبستان و رقابتهای مدرسه ای کنند و به او اجازه بدهند یک سال بیشتر در آموزش پیش دبستانی کودکان اوتیسم بماند. کودک شش ساله دارای اوتیسم ممکن است در تکالیف تکرار شونده و خواندن و محاسبات عددی خوب باشد اما در زمینه بازی، سالن غذاخوری، سرویس مدرسه کم خواهد آورد. لذا بهتر است برای اینکه کودک اوتیسم از بلوغ عصبی اش بهره مند شود، پیش از وارد کردن به رقابت های اجتماعی در مدارس عادی یک سال به او فرصت دهید تا سیستم عصبی اش بلوغ بهتری کسب نماید و آموزش پیش دبستانی اوتیسم را تجربه کند.
سنجش مدیریت رفتار و ورود به دبستان
هر کودک که دارای اوتیسم نیازمند برنامه مدیریت رفتار خاص خود می باشد. متاسفانه سیستم آموزش و پرورش رسمی ما با مسئله کودکان اوتیسم آشنایی کافی ندارد. چه برسد به اینکه بخواهد برای کودکان اوتیسم برنامه مدیریت رفتاری داشته باشد. اما باید مدارس برای رفتارهای مخرب مثل پرخاشگری ، خودزنی و کج خلقی، تخریب اموال که در مجموع تحت عنوان رفتارهای بیرونی نامیده می شوند و نیز رفتارهای درونی شامل اضطراب ، کمال گرایی و عدم انعطاف پذیری برنامه مدیریت رفتاری داشته باشند. کودکان اوتیسمی که دارای مشکلات رفتاری های درونی هستند برای برنامه روزمره کلاسی مشکلی ایجاد نمی کنند. برای همین مورد حمایت رفتاری قرار نمی گیرند. مگر اینکه استرس آنها آنقدر زیاد شود که منجر به بروز رفتار بیرونی گردد. بهتر است با کمک گرفتن از مربی سعی کنیم کودکان اوتیسم با آستانه بروز رفتارهای بیرونی نرسد. در ورود به دبستان، کلاس باید به گونهای باشد که راهنماییهای کافی برای کودک اوتیسم وجود داشته باشد، از نظرسطح ارائه محرک برانگیزاننده نباشد و مربیان به موقع به کودک اوتیسم واکنش مناسب ارائه دهند. اگر کودکان اوتیسم در کلاس مزاحمت ایجاد میکند، ناسازگاری میکند یا پرخاش میکند باید دید آیا به این دلیل است که کلاس بیش از حد تحریک کننده است؟ انتظارات سنجش ورود به مدرسه کودک اوتیسم فراتر از توانمندی های او می باشد یا اینکه برای فرار از کار چنین رفتارهایی را حل می کنند؟ اگر کودک مضطرب ، کمال گرا و غیر منعطف می باشد آیا مربیان متوجه این مسائل کودک اوتیسم می باشند آیا پیشاپیش او را برای تغییرات ورود به دبستان آماده میکنند، آیا به کودک آموزش داده میشود که اشتباهات هم بخشی از یادگیری است و یادگیری بدون خطا نمی باشد؟ آیا کودک دارای برنامه آموزشی خاص خود می باشد؟ بهتر است در بدو ورود به مدرسه سه کارت استراحت در اختیار کودک قرار داده شود تا در طول مدرسه کودک هنگام نیاز با استفاده از آن به یک جای آرام یا سالن کاردرمانی رفته و خود را آرام کند.
ارزیابی دقیق کودکان اوتیسم پیش از ورود به مدرسه، نیازمند استفاده از ابزارهای استاندارد و علمی است. این ارزیابیها به شناسایی نقاط قوت و چالشهای کودک در حوزههای مختلف (شناختی، اجتماعی، رفتاری و حرکتی) کمک میکنند و مبنایی برای طراحی برنامههای آموزشی فردی (IEP) فراهم میآورند. ابزارهای سنجش باید توسط متخصصان آموزشدیده (روانشناسان، کاردرمانگران) در محیطی کنترلشده اجرا شوند تا نتایج معتبری ارائه دهند. انتخاب ابزار مناسب به سن کودک، سطح عملکرد و هدف ارزیابی بستگی دارد. ترکیب چندین ابزار مکمل، تصویر کاملتری از تواناییهای کودک ارائه میدهد.
1-آزمونهای شناختی و هوشی (مثل آزمون وکسلر)
آزمونهای شناختی مانند مقیاس هوش وکسلر برای کودکان (WISC) یا آزمون استنفورد-بینه، تواناییهای ذهنی کودک را در حوزههای کلامی و غیرکلامی میسنجند. این آزمونها برای کودکان اوتیسم با چالشهایی همراه است، چرا که بسیاری از آنها در برقراری ارتباط کلامی یا همکاری در آزمونهای استاندارد مشکل دارند. برای افزایش دقت، متخصصان ممکن است از نسخههای اصلاحشده یا ابزارهای جایگزین مانند آزمون لایتر (Leiter-3) که کاملاً غیرکلامی است، استفاده کنند. تفسیر نتایج باید با احتیاط انجام شود، زیرا ممکن است هوش واقعی کودک به دلیل مشکلات ارتباطی یا حسی دستکم گرفته شود. نتایج این آزمونها به تعیین سطح تحصیلی مناسب و نیاز به سازگاریهای آموزشی کمک میکند.
2-پرسشنامههای سنجش مهارتهای اجتماعی (Vineland-3)
پرسشنامه Vineland-3 یکی از معتبرترین ابزارها برای ارزیابی مهارتهای انطباقی (Adaptive Skills) در کودکان اوتیسم است. این پرسشنامه که توسط والدین یا معلمان تکمیل میشود، عملکرد روزانه کودک در حوزههای ارتباط، اجتماعی شدن، مهارتهای زندگی روزمره و حرکتی را اندازهگیری میکند. برخلاف آزمونهای هوشی، Vineland-3 بر تواناییهای عملی کودک در محیطهای طبیعی (خانه، مدرسه) تمرکز دارد. برای کودکان اوتیسم، نمرههای حوزههای اجتماعی و ارتباطی اغلب پایینتر از سن تقویمی است، در حالی که مهارتهای حرکتی یا شناختی ممکن است در سطح بالاتری قرار داشته باشند. این پرسشنامه به شناسایی نیازهای آموزشی و تعیین اهداف واقعبینانه در برنامههای مداخلهای کمک میکند.
3-چکلیستهای رفتاری (ABC, CARS)
چکلیستهای رفتاری مانند مقیاس رتبهبندی اوتیسم کودکان (CARS-2) یا پرسشنامه رفتار غیرعادی (ABC) برای شناسایی شدت ویژگیهای اوتیسم و مشکلات همراه (مثل پرخاشگری، رفتارهای تکراری) طراحی شدهاند. CARS-2 که توسط متخصصان تکمیل میشود، ۱۵ حوزه رفتاری شامل ارتباط، پاسخ به محیط و سازگاری با تغییرات را ارزیابی میکند. ABC نیز بیشتر بر چالشهای رفتاری مانند خودآزاری یا بیقراری تمرکز دارد. نتایج این ابزارها به تعیین سطح حمایتهای مورد نیاز در مدرسه (مثل همراه اختصاصی یا محیط کمتحریک) کمک میکند. توجه داشته باشید که این چکلیستها نباید به تنهایی برای تشخیص اوتیسم استفاده شوند، بلکه بخشی از یک ارزیابی جامع هستند.
سوالات متداول:
1-چه متخصصانی باید در فرآیند سنجش شرکت کنند؟
یک تیم چندتخصصی شامل:
-روانشناس کودک (برای آزمونهای هوش و شناخت)
-کاردرمانگر (برای ارزیابی مهارتهای حرکتی و حسی)
-گفتاردرمانگر (برای سنجش مهارتهای ارتباطی)
-مربی آموزش ویژه (برای ارزیابی آمادگی تحصیلی)
-روانپزشک کودک (در صورت نیاز به بررسی دارویی)
2-چرا سنجش قبل از مدرسه برای کودکان اوتیسم ضروری است؟
کودکان اوتیسم طیف گستردهای از تواناییها و چالشها دارند. سنجش به شناسایی نقاط قوت و ضعف آنها کمک میکند تا برنامه آموزشی متناسب با نیازهایشان طراحی شود. این ارزیابیها شامل آزمونهای هوش، مهارتهای اجتماعی، تواناییهای حرکتی و ارتباطی است. بدون ارزیابی دقیق، ممکن است کودک در محیط نامناسبی قرار گیرد که موجب اضطراب یا عدم پیشرفت او شود.