برچسب: بدغذایی کودک

بی اشتهایی عصبی یا آنورکسیا در کودکان

بی‌ اشتهایی عصبی، که غالبا تحت عنوان بی‌ اشتهایی شناخته می شود، یک نوع اختلال در غذا خوردن می باشد که با کاهش وزن، محدودیت های غذا خوردن، ترس از افزایش وزن و تمایل به لاغری مشخص می‌ شود. اکثر افراد مبتلا به بی‌ اشتهایی عصبی حتی اگر واقعا کم وزن هم باشند، خود را دارای اضافه وزن محسوب می کنند. آن‌ ها غالبا انکار می‌ کنند که مشکل کمبود وزن دارند. مرکز درمان آنورکسیا در کودکان دکتر صابر تحت نظر بهترین دکتر بدغذایی کودکان با تشخیص صحیح این اختلال در کودکان و  پاسخ به این سوال که علل بی اشتهایی عصبی چیست، والدین را در جهت بهبود تغذیه کودک و حل مشکل غذا خوردن یاری می رساند و بهترین درمان بدغذایی را انتخاب کرده و رضایت همیشگی مراجعان را جلب می کند.

شرح حال یک دختر با بدغذایی

سما دختر ١٦ ساله دبیرستانی است که همراه با مادرش زندگی می‌ کند. سما پس از یک هفته بستری در بیمارستان ، برای درمان سرپایی ارجاع داده شده بود. مادرش او را به بیمارستان آورده بود چون به گفته وی «مدت‌ هاست که او نمی خواهد چیزی بخورد.» و به اصطلاح به فردی با بدغذایی تبدیل شده بود. سما از ۱۳ سالگی سابقه گرفتن رژیم و افراط در ورزش داشت. او تا زمستان گذشته و تا زمانی که وارد مسابقات ملی کاراته شود ، با کمک یک متخصص تغذیه وزن خود را ثابت اما پایین نگه داشته بود. سما جهت آمادگی «تمرینات سنگینی» را شامل انجام صد ها بار تمرین شنا و ساعت‌ ها ورزش هوازی آغاز کرده بود. او برای این که احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد و به رقیبی بهتر بدل شود، میزان غذای مصرفی خود را محدود کرده بود و به مادر و متخصص تغذیه‌ اش پیرامون آن چه می‌ خورد دروغ می‌ گفت. سما تصور می‌ کرد به خاطر احتباس آب ، کاهش وزنش « خود را نشان نمی دهد.» او میزان دریافت غذای خود را محدود تر کرد و روزانه بیش از ٦٠٠ کیلوکالری غذا نمی خورد. آداب غذا خوردنش تشریفاتی شده بود. او غذایش را به قطعات بسیار کوچک می برید ، آن ها را اطراف بشقابش قرار می‌ داد و پیش از بلعیدن ، هر قطعه آن را ۲۰ بار می‌ جوید. طی ٦ ماه گذشته خلق سما به شکل متناوب پایین بود، بنا به گزارش خودش «بعضی روز ها احساس کرختی می‌ کردم ». نشانه های دیگر خلقی در او عبارت بودند از خستگی، داشتن سرگیجه هنگام برخاستن ، مشکل تمرکز در کلاس ،کاهش علاقه به فعالیت‌ ها ، تمایل به کناره گیری از دیگران، آشفتگی خواب (هر شب سه تا چهار بار از خواب بیدار می‌ شد)، اضطراب و احساس گناه («هر وقت غذا می‌ خوردم») طی ۲ ماه گذشته صبح ها دوست نداشت از خواب بیدار شود. سما داشتن هر گونه طرحی برای آسیب زدن به خودش را انکار کرد. او همچنین اذعان داشت که این اواخر احساس می‌ کرد باید دست‌ ها را به مدت ۱۰ دقیقه تمام قبل از خوردن غذا بشوید و احساس می‌ کرد باید کمدش را برای چندین بار در هفته، مرتب کند. این ها همگی نشانه بی اشتهایی عصبی یا همان اختلال در خوردن است.

مشکلات یک فرد با بی اشتهایی عصبی

سما به علت وزن پایین [۳۹/۰۱ کیلوگرم ] در ۱ متر و ٦٢ سانتی متر قد، شاخص توده بدنی [kg/m2 14/8 = [MBI شکایات پزشکی و نشانه های رو به وخامت وی، در بخش نوجوانان بیمارستان عمومی محل پذیرش شد. ارزیابی پزشکی اولیه آشکار ساخت که سما دچار افت فشار خون وضعیتی (ارتواستاتیک) و سطح پایین سدیم و پتاسیم در سرم خون و بدغذایی است. هیچ شکایت پزشکی دیگری غیر از بی اشتهایی عصبی مشاهده نشد و نشانه ای از سایر بیماری‌ های جدی پزشکی که می‌ توانند به کاهش وزن بی‌ انجامد نیز وجود نداشت. سما به مدت ٢٤ ساعت برای جبران کم آبی و مداوای اختلال الکترولیتی زیر سرم بود. به او یک رژیم غذایی استاندارد بیمارستانی حاوی ۱۸۰۰ کیلوکالری داده شد ، سما به شدت در مقابل این رژیم مقاومت می‌ کرد چرا که به گمانش حتی ذره ای بیش از روزانه ۱۰۰۰ کیلوکالری هم بسیار زیاد بود کارکنان بخش به او اطمینان دادند که این رژیم غذایی برای تضمین ثبات جسمانی او کاملا ضروری است و برایش روشن ساختند که تا زمانی که نتواند رژیم تجویز شده را رعایت کند از بیمارستان مرخص نخواهد شد. سما و والدینش با یک روان‌ پزشک کودک و نوجوان که تخصصش اختلالات خوردن بود، ملاقات کردند تا بعد از ترخیص سما را تحت درمان قرار دهد. روان‌ پزشک به سما و خانواده اش تأکید کرد که اختلال او بسیار جدی است و گاهی ممکن است منجر به مرگ شود، پزشک توضیح داده بود که این بیماری بایستی به شکلی محکم تحت درمان قرار گیرد و طیفی از گزینه‌ های درمانی را نیز به خانواده پیشنهاد داده بود. سما برای یک هفته در بیمارستان بستری بود ، در این مدت سطح الکترولیت بدنش به حالت عادی برگشت و نشانه‌ های اُفت فشار خون وضعیتی او نیز ازبین رفتند. او 1/18کیلوگرم وزن اضافه کرد و با وزن 40 کیلوگرم مرخص شد.

سابقه روان‌ پزشکی قبلی بی اشتهایی عصبی کارولین

سما گزارش داد که از حدود 12 سالگی با غذا ، تصویر بدن و وزنش در حال کلنجار رفتن بوده است ، از همان زمانی که اختلافات والدین او آغاز شده بود و اغلب اوقات «دعوا یا قهر» حکم فرما بود. پدرش همیشه عصبانی و مادرش اغلب غمگین بود. سما متوجه شد اشتهای مادرش کاهش یافته است ، به ویژه هنگام صرف شام خانوادگی ، سما هم در «حمایت» از مادر، وعده‌ های غذایی کمتری می‌ خورد و به بی اشتهایی مبتلا شد . با این همه ، در طول شب به طور پنهانی هله هوله به اتاقش می‌ برد و می‌ خورد طی آن سال وزن سما حدود 44/5کیلوگرم بیشتر شد ، بیشترین وزن عمر خود را کسب کرد؛ 69/61کیلوگرم و قدش نیز به اندازه فعلی رسید. در تابستان بعد از تولد 13 سالگی ، پدر و مادر کارولین بالاخره از هم طلاق گرفتند و او«مجبور» شد که به همراه مادرش به شهر دیگری برود . در بدو ورود به مدرسه تازه ، سما برای یافتن دوستان جدید و حفظ موقعیت خود به عنوان ورزشکار ، احساس فشار می‌ کرد. او تصمیم گرفت تا به تغذیه «سالم» روی آورد و خود را به ورزش وادارد. چهار ماه پس از آغاز سال تحصیلی جدید ، سما تنها دانش‌ آموز کلاس هشتمی بود که توانسته بود وارد تیم نخست فوتبال مدرسه شود ، او در این زمان برای کسب کمربند مشکی کاراته مشغول تمرین بود ، 26/7 کیلوگرم وزن کم کرده بود و به وزن 43/54 کیلوگرم رسیده بود . او خوشحال بود که آنچه مادرش « چاقی دوران کودکی » می‌ نامیده را از دست داده است، همچنین از توجهات مثبتی که از سوی همسالان خود دریافت می‌ کرد، خشنود بود. سما به «حذف گروه‌ های غذایی غیر ضروری » ادامه داد و کوشید تا «نمام چربی بدنش» را با ورزش بسوزاند. تا انتهای سال تحصیلی کارولین به وزن مورد نظرش یعنی ٥/١٦کیلوگرم دست یافته بود ولی احساس می‌ کرد بایستی کمی بیشتر وزن کم کند. غذای روزانه او عبارت بود از: سه عدد میوه، 11/0لیتر آب میوه، نصف فنجان حبوبات همراه با شیر کم ،چرب یک بشقاب کاهو و «شاید» یک تکه نان. هرگاه احساس می‌ کرد زیاد از حد خورده است خود را به استفراغ وا می داشت. بعد از پاکسازی ، به احساس گناه و شرم دچار می‌ شد اما شدت این احساسات در او کمتر از زمان‌ هایی بود که یک وعده غذایی کامل را هضم می‌ کرد. در حدود همین دوران بدغذایی و بی اشتهایی عصبی، دوستانش نگران حال او شدند اما سما مطمئن بود که هیچ مشکلی ندارد و باور داشت که آن ها به او حسادت می‌ کنند وقتی وزنش به 27/46کیلوگرم رسید ، عادت ماهانه‌ اش متوقف شد اما او خودش را این گونه توجیه کرد که « این اتفاق برای خیلی از ورزشکاران می‌ اُفتد». مادرش نگران شد و تهدیدش کرد که او را «نزد دکتر دیوانه ها » خواهد برد. سما میزان غذای مصرفی اش را کمی اضافه کرد و وزنش 36/1 کیلوگرم بیشتر شد. بنا به توصيه متخصص اطفال ، به یک متخصص تغذیه مراجعه کرد، متخصص به او کمک کرد تا اواسط سال تحصیلی وزن خون را در 36کیلوگرم حفظ کند تا بی اشتهایی عصبی مجددا سمت او نیاید. نخستین قاعدگی در سن ۱۲ سالگی روی داده بود. بیمار در سن ١٤ سالگی به مدت ۵ ماه آمنوره (قطع قاعدگی) بوده و طی ٦ ماه گذشته نیز قاعدگی نداشته است . طی دورۀ مراجعه اخیرش به بخش اورژانس ضربان قلب پایین (۳۵ ضربه در دقیقه) و سطح الکترولیت غیر عادی داشته است. همچنین بنا به گفتۀ بیمار ، موهایش شروع به ریزش کرده اند.

سابقه پزشکی مرتبط با بی اشتهایی عصبی چیست

سما تنها فرزند خانواده و مبتلا به بی اشتهایی عصبی است. والدینش وقتی او ۱۳ ساله بود از هم جدا شده اند. او به همراه مادر است ملاقات خود که یک وکیل است زندگی می‌کند و ماهی یکبار با پدرش که کارگزار بورس است، ملاقات می‌ کند . پدرش سال گذشته ، یعنی مقارن با دورۀ عود مشکل کارولین ، بار دیگر ازدواج کرده بود. پدرسما یک دونده ماراتون جدی است. سما سال اول دبیرستان و دانش آموز ممتاز است . او ستاره ورزشی مدرسه است (امّا در حال حاضر از شرکت در مسابقات معلق شده است) . همسالانش به او احترام می‌ گذارند اما او احساس می‌ کند که از سن ۱۳ سالگی که مدرسه اش را تغییر داده است تاکنون حلقه ای از دوستان نزدیک نداشته است. مادر سما باور دارد که طی زندگی با همسر سابقش به افسردگی دچار شده ،بود اما هیچ وقت به خاطر آن تحت درمان قرار نگرفته بود. او ادعا می‌ کند که هرگز دربارۀ هیکل دخترش خرده گیری نکرده است اما در مورد حفظ هیکل خود وسواس داشته است. او می گوید «گیاه خوارم و حجم غذام به نسبت زیاد نیست». پدر سما به الکلیسم مبتلا بوده، اما ۳ سال است که الکل را رها کرده است. با ۱ متر و ٦٢ سانتی متر قد و 40کیلوگرم وزن و با وجود پوشیدن چندین لایه لباس بر روی هم سما به وضوح یک دختر جوان بسیار لاغر و مبتلا به بدغذایی بود. او ابتدا اشاره کرد که نسبت به وزن فعلی خود ناراحتی ندارد و تنها برای خشنود ساختن مادرش با بستری شدن موافقت کرده است او در حالی که با نیشگون گرفتن پوست شکمش می‌ کوشید تا نشان دهد چقدر «چربی » دارد، توضیح داد که دیگران نسبت به او بیش از حد حساس اند او از وضعیت سلامتی خود دفاع کرد و گفت که رژیم غذایی و برنامۀ ورزشی فعلی او سالم‌ اند و او بیش از ۲ سال است که خود را مریض نکرده است. سما در ابتدا منکر وجود اضطراب یا افسردگی شد. گفت که تمرکز بسیار افکارش بر غذا ، حواس پرتی مداوم و خستگی او را آزار می‌ دهند اما وزن او سریع تر از دیگران بالا می‌ رود و از این که وزنش «سه رقمی» شود و حشت دارد. سما معتقد بود اگر به وزن 44کیلوگرمی برسد، می تواند آرامش خود را بازیابد. به غیر از تحریفاتی نسبت به تصویر بدن و نگرشش پیرامون خوردن ، سلامتی و وزن شواهدی از اختلال تفکر وجود نداشت. قضاوت کلی و بینش او بی نقص به نظر می‌ رسید.

بدغذایی

در بالا تلاش شد با مطرح نمودن یک مورد عینی بی اشتهایی عصبی را برای شما توضیح دهیم. مجموعه ای از علائم نظیر کاهش وزن ممانعت از خوردن، رفتارهای وسواس گونه و عادتی در هنگام غذا خورد و… موجب تشخیص این اختلال می گردد. درمان هایی نظیر رفتاردرمانی و بازی درمانی به کودکان در بروز احساسات خود و مواجهه با علل اصلی این بد غذایی کمک می نماید. آموزش تکنیک های عزت نفس و ساخت خودپنداره مثبت به بهبود این اختلال کمک بسزایی می نماید.

برچسب‌ها:,

بهترین دکتر برای بدغذایی کودکان| درمان بد غذایی کودک| نحوه غذا دادن به کودک بد غذا

بسیاری از والدین در غذا دادن به کودکان خود دچار مشکل هستند. غذا نخوردن کودک از جمله مشکلات شایع والدین مخصوصا مادران بتک فرزند می باشد. اختلالات مختلفی موجب بد غذایی کودک می شوند که می توان از آنها به  اختلال خوردن در کودکان و اختلالات یکپارچگی حسی ، مشکلات بلع و… در کودک اشاره نمود. تشخیص علت بدغذایی کودکان و درمان بد غذایی کودک توسط دکتر برای بدغذایی کودکان انجام می گیرد. دکتر صابر در مرکز کاردرمانی و گفتاردرمانی خود با بررسی مشکلات دهان و حنجره کودک همچنین بررسی اختلالات حسی و حساسیت های کودک به ارائه بهترین درمان برای بد غذایی کودکان می پردازد. امکانات دیگر مرکز نظیر بازی درمانی، رفتاردرمانی سنسوری روم ،ماساژدرمانی و … به والدین در جهت بهبود مشکلات کودکان و ارتقاع سطح رشدی انان کمک می کند.

جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.

آماده باشید: در اغلب موارد غذا دادن به کودک به آرامی انجام نمی‌گیرد. سو می‌گوید یک وعده غذا خوردن جاسپر یک ساعت و نظافت بعد از آن نیز یک ساعت طول می‌کشید. کودک ممکن است قاشق را از دست شما بقاپد – بنابر این قاشقی به دست خودش بدهید) کودکان من با هر لقمه ای که وارد دهانشان می‌شد قاشق را می‌قاپیدند بنابراین من به طور مرتب قاشق‌های دیگری در اختیارشان می‌گذاشتم. کودک ممکن است بخواهد پوره را با انگشتانش صاف و نرم کند. به او اجازه دهید احتمالاً مقداری از آن را از انگشتانش خواهد مکید کودک ممکن است از باز کردن دهانش خودداری کند. سعی کنید دهان خود را کاملاً باز کنید و لقمه ای بخورید. گاهی احساس می‌کردم پیش مرگ شاه هستم فرزند آخرم غذای جدید را تا زمانی که ابتدا مرا در حال خوردن لقمه بزرگی از آن نمی‌دید نمی‌خورد.

روش هایی برای درمان بد غذایی کودک

وسایل مورد نیاز هنگام آماده بودن کودکتان برای آزمایش غذای جامد:

  • قاشق مخصوص نوزاد یا قاشق مرباخوری
  • پیش بند بزرگ برای کودک و پیش بندی برای خود شما
  • صندلی پایه بلند با کمربند ایمنی مخصوص غذاخوری کودک یا صندلی کودک
  • فنجان‌های پلاستیکی بدون در، ترجیحاً دسته دار؛ فنجان‌هایی که مانع از ریختن مایعات درون آن می‌شود.
  • غذاساز با مخلوط کن چرخ گوشت
  • چند عدد حوله و دستمال آشپزخانه
  • زیر بشقابی خودچسب یکبار مصرف یا سینی مخصوص صندلی پایه بلند
  • یک تشکچه پلاستیکی و حوله

از ریخت و پاش ناراحت نشوید

کار غذا دادن به کودک باید مفرح و موجب سرگرمی باشد. اگر در هم ریختگی اعصاب شما را خرد می‌کند به سیم آخر بزنید، لباس کودک را تا حد پوشک از تن خارج کنید یک حوله بزرگ و یا پرده وان برای پوشش بیشتر زیر صندلی او قرار دهید.

زندگی بعد از برنج

یک یا دو بار در روز برای مدت دو هفته و حتی تا مدت یک ماه کودک را با پوره برنج تغذیه کنید هضم این غذا ساده و احتمال ایجاد آلرژی و حساسیت آن ناچیز است و به مرور همراه با عادت کردن و مهارت یافتن کودک به صرف غذاهای جامد می‌تواند با غلظت بیشتر تهیه شود. سایر غذاها را کم کم به رژیم غذایی کودکتان وارد کنید. در اینجا کلمه کلیدی «کم کم است. هر بار یک تک غذای جدید و به مقدار کم برای حداقل سه روز متوالی به کودک بخورانید و سپس به طرف غذای دیگر بروید و به علائم واکنش آلرژیک توجه داشته باشید. (غذای مخلوط شده را تا زمانی که هر یک از مواد تشکیل دهنده آن را جداگانه آزمایش نکرده اید به کودک نخورانید آزمایش حساسیت برانگیز بودن غذا در مراحل اولیه آشنایی کودک با آن بسیار آسان‌تر از تشخیص علت حساسیت در سالهای بعد است.

حساسیت به یک غذا و بدغذایی کودکان

هر یک از علائم زیر نشان دهنده یک واکنش نامطلوب نسبت به غذایی است که همین حالا به کودک خورانده اید:

  • واکنش‌های پوستی: کهیرهای روی صورت یا بالاتنه، کهیر شدیدی روی محوطه پوشک شده کهیر، اگزما مشکلات گوارشی: تهوع و استفراغ، اسهال و نفخ
  • لپ‌ها یا پلک‌های متورم
  • بدقلقی و کج خلقی
  • بینی گرفته و پر
  • اگرچه نادر ولی خس خس سینه دلیلی برای مراجعه فوری به پزشک است. از دکتر بپرسید که آیا علت این خس خس سینه مصرف غذای خاصی است و آیا این نوع غذا باید از برنامه حذف شود. وجود سایر علائم بدان معنی است که آن غذای معین را باید تا مدتی کنار بگذارید و چند ماه بعد دوباره امتحان کنید. احتمال می‌رود که این بار اشکالی پیش نیاید.

موز، سیب زمینی، کدو، سیب زمینی شیرین، هویج و نخود سبز همه به آسانی و بدون نیاز به عملیات خاصی نرم و پوره می‌شوند و غذاهای بسیار خوبی برای کودک هستند. اگر کودکتان پوره برنج را پس می‌زند بلغور جو را امتحان کنید. اگرچه مادران اغلب تغذیه کودکشان را با برنج آغاز می‌کنند ولی کودکان بلغور را ترجیح می‌دهند.

اگرچه اجماع بسیار خوبی نسبت به اولین غذای کودک وجود دارد و همه اتفاق نظر دارند که برنج بهترین است ولی نسبت به غذای دوم اتفاق نظر کمتری دیده می‌شود بر اساس یک نظریه تا زمانی که کودک به این نتیجه نرسد که همه غذاها شیرین هستند بهترین غذاهای بعدی سبزیجات هستند و نه میوه‌ها نظریه دیگر خلاف این است؛ یعنی میوه‌ها به علت شیرینی احتمالاً توجه کودک را بیشتر جلب می‌کنند و بنابراین باید پیش از سبزیجات به کودک داده شوند.

هر دو نظریه به نظر من درست می‌آمدند بنابراین متناوب عمل می‌کردم هر چند هفته یک بار نوع جدیدی ماده نشاسته ای به غذای کودک می‌افزودم غذاهای ثانوی مورد علاقه من موز و آووکادو (که هر دو به آسانی با چنگال نرم می‌شوند سپس کدو حلوایی (که فرزندانم به آن علاقه زیادی داشتند) و پوره سیب بخارپز بودند به طور کلی در ترتیب نوع غذا تفاوت چندانی وجود ندارد.

درمان بدغذایی کودک

برچسب‌ها:,