یکی از اساسی ترین مشکلات کودکان اختلال یادگیری مشکل املا نویسی است.
املا یکی از موضوع درسی است که در آن نه خلاقیت و تفکر واگرا به فعالیت نمیافتد.
فقط یک الگو یا ترتیب قرار گرفتن حروف به عنوان صورت صحیح کلمه پذیرفته می شود و حالت بینابیی هم ممکن نیست.
آنچه باعث میشود املا خیلی دشوار شود این است که شکل نوشتاری زبان انگلیسی الگوی متناقضی دارد، و هیچ تشابه حرف به حرفی بین صدای گفتاری با شکل نوشتاری در این زبان نیست.
بنابراین املای کلمات حتی برای کسانی که دچار ناتوانی یادگیری نیستند تکلیف سادهای نیست. هجی کردن واژه بسیار دشوارتر از خواندن آن است.
در خواندن چندین نشانه متن، آواها، تحلیل های ساختاری و شکل ظاهری به خواننده کمک می کند تا کلمه چاپی را تشخیص دهد.
در دیکته هیچ یک از این سرنخ ها وجود ندارد تا کودک اختلال یادگیری بر اساس نشانه های پیرامونی کلمه را باز شناسد.
بسیاری از افرادی که در نوشتن واژه مشکل دارند در تشخیص آن به هنگام خواندن کاملا ماهرند.
هرچندکودکان ناتوانی یادگیری که در رمزگشایی واژه ها به هنگام خواندن ضعیف اند تقریبا همواره در املا ضعیف عمل می کنند. این مشکلات به ایجاد مشکلات رفتاری در سنین بالاتر می انجامد
مراحل رشد یادگیری املا و مشکلات کودکان ناتوانی یادگیری
کودکان چند مرحله متمایز را پشت سر می گذارند تا به پیشرفتی عمومی در املا برسند.
سرعت پیشرفت در میان کودکان اختلال یادگیری بستگی به توانایی هجی کردن آنها دارد و با هم متفاوت است، اما تمام کودکان این مرحل را به ترتیب معینی طی میکنند.
غلط های املایی کودکان بازتاب مرحله ای از تحول است که در آن قرار دارند. کودکان طی دوره سنی معینی هر یک از مراحل هجی کردن را پشت سر میگذارند.
مراحل و نیز دوره سنی و ویژه های ملازم با آنها در زیر ذکر می شود:
مرحله اول : نوشتن پیش آوایی (۱ تا ۷ سالگی) کودکان در این مرحله خط خطی می کنند، تصویر ها را تشخیص می دهند، نقاشی می کنند، از نوشته ها تقلید می کنند و یاد می گیرند حروف را بازند.
مرحله ۲ : به کار بردن نام حروف آغاز راهبردهای آوایی (۵ تا ۹ سالگی) کودکان سعی می کنند از تصاویر واجی استفاده کنند، اما دانش آنها در این زمینه محدود است. آنها املایی ابداعی با حروف می سازند (به عنوان مثال میخام به جای میخواهم، میرم به جای می روم یا خاهر به جای خواهر کودکان در این مرحله شاید بتوانند املای واژه های دیداری را درست بنویسند.
مرحله ۳: کارکرد الگوهای نوشتاری کلمه(۶تا۱۲سالگی)تلاشهای نوشتاری در این مرحله قابل خواندن، قابل تلفظ، قابل تشخیص و تشبیه نوشته های مرسوم است. هر چند دقیق نیست (به طور مثال ادار به جای اداره یا زرف به جای ظرف). بیشتر کلمات دیکته ابداعی کودک از قواعد شاخصهای حروف صدادار کوتاه و بلند تبعیت میکند.
مرحله ۴ : کاربرد درنگ های هجایی و واژه های چند هجایی (۱۸ تا ۱۸ سالگی) دانش آموزان در نوشتن واژه های چند هجایی خطاهایی میشوند. غلط های دیکته ابداعی در درنگ های هجایی، علامت شوا و قواعد هنجار گریز (به طور مثال پرندگان به جای پرنده گان) دیده میشود. اصطلاح شوا به هجاهای بدون تکیه دارد و خطاهای رایج املا نظیر cottin به جای cotton را منعکس می کند.) شکل واژه های دیداری چند هجایی هنگام نوشتن املا ممکن است به خاطر بیاید یا نیاید.
مرحله ۵ : پرورش چشم اندازه پخته به املا (۱۰ سالگی تا بزرگسالی) در این مرحله املاء ابداعی از دید کودک غلط است. مشکلات املایی بسیاری از افراد، حتی اگر از قواعد پیروی کنند، در این مرحله نیز ادامه مییابد زیرا با استثناهایی که در زبان انگلیسی وجود دارد، افراد باید یاد بگیرند که از منابع پشتیبان نظیر واژهنامهها، بررسی کردن املا نوشته با رایانه و حجی کننده های الکترونیکی استفاده کنند. (آموزش دهنده املا فرانکلین از منابع یادگیری فرانکلین نمونه ای از حجی کننده های الکترونیکی است.
مشکلات مربوط به املا
نوشتن املا مستلزم تواناییهای بسیار متفاوتی است. به طور مثال کودکان اختلال یادگیری که آگاهی واجی ندارند واج ها یا صداهای موجود در واژه
های گفتاری را تشخیص نمی دهند و در انطباق و تبدیل صداها به نوشتار، که برای املا نویسی ضرورت دارد،مشکل دارند
الف) بعضی از کودکان ناتوانی یادگیری قادر نیستند اولین حرف واژه املایی را بخوانند. برخی دیگر نمی دانند برای نوشتن واژه چگونه باید آوا ها را به هم متصل کرد و به تحلیل ساختاری آن پرداخت.
عده دیگری هم از تجسم ذهنی شکل کلمه عاجزند. بعضی از کودکان ناتوانی یادگیری از نظر توانایی حرکتی ضعیف اند و نمی توانند واژه را بنویسند.
برای نوشتن صحیح واژه فرد باید هم آن واژه را در حافظه اش ذخیره کرده باشد و هم بتواند آن را به طور کامل، بدون استفاده از نشانههای دیداری، از حافظه اش بازیابی کند. کسانی که در املا ضعیف اند نمیتوانند حروف و ترتیب حروف واژه ها را به خاطر بیاورند یا تجسم کنند یا از فعالیتهایی برای کمک به تحکیم و تقویت حافظه دیداری برای نوشتن با واژه ها سود جویند.
با ایجاد روش ردگیری برای تدریس املا حس های بساوایی و حرکتی را به هم مرتبط ساخت و بدین طریق تصویر دیداری کلمه را تقویت نمود.
بعضی از افراد که در دیکته ضعیف اند از نظر حافظه شنیداری مشکل دارند و نمی توانند صداها یا هجاها را در ذهنشان حک کنند.
این دانش آموزان به آموزشی نیاز دارند که بتواند به آنها در تشخیص صداهای کلمات و ایجاد مهارت های آوایی کمک کند. حافظه حرکتی نیز در املا نویسی عامل مهمی است.
کسی که دیکته می نویسد باید به خاطر بیاورد که قبلا وقتی قبلا این واژه را نوشته از نظر حرکتی چه (احساسی) داشته است. دانشآموزان اختلال یادگیری با مشکلات حافظه حرکتی برای املای واژه ها نیاز به تمرین بیشتری دارند.
بیشتر مولفین تأکید دارند که کودکان باید بعد از کسب آمادگی لازم برای نوشتن آموزشهای رسمی نوشتن را شروع کنند. آمادگی برای نوشتن مستلزم یکپارچگی سیستم های حسی و حرکتی بسیاری است. شکل دهی به حروف ، به یکپارچگی سیستم های درکی – حسی -حرکتی و هماهنگی بین آنها نیاز دارد. این مسائل در کودکان اختلال یادگیری(ناتوانی یادگیری) دچار مشکل هستند.
بر سر اینکه چه سنی برای آموزش نوشتن به کودکان مناسب است اختلاف نظر وجود دارد . برخی کودکان در ۴سالگی برای نوشتن آمادگی دارند ولی دیگران ممکن است تا ۵ یا ۶ سالگی یا حتی ۷سالگی برای این کار آمده نباشند.
بیشتر در کلاسهای آمادگی و سالهای اول مدرسه به آموزش رسمی نوشتن پرداخته می شود.
بنابراین با کودکان زیادی مواجه خواهیم شد که بدون آنکه نیاز های نوشتن را گذرانده باشند و آمادگی لازم را کسب کرده باشند مجبورند این مهارت را بیاموزند و به همین دلیل ممکن است دل زده شده و یا عادت های نوشتاری غلطی پیدا کنند که اصلاح آن بسیار مشکل است. این مشکلات به اختلالات یادگیری می انجامد. بنابراین در نظر گرفتن تنوع سرعت رشد یا الگوی رشدی در کودکان اهمیت خاصی دارد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتار درمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
مهارتهای پایهای پیشاز قلمبهدستگیری در کودکان
ثبات شانه و آرنج (Proximal Stability):
این مهارت، اساس کنترل حرکتی ظریف است. بدون ثبات قوی در مفاصل بزرگ نزدیک به بدن (شانه و آرنج)، مفاصل کوچک (مچ و انگشتان) نمیتوانند حرکات دقیق و کنترلشده مورد نیاز برای نوشتن را انجام دهند. تصور کنید یک پایهی لرزان نمیتواند سازهای محکم را نگه دارد.
گرفتن اشیا (Grasping):
این فقط “گرفتن” نیست، بلکه تکامل الگوهای گرفتن از کفدستی (کل دست) به چنگزنی (انگشتان و شست مقابل هم) و در نهایت به الگوهای ظریفتر مثل سهانگشتی (پنگوئنی) است. این پیشرفت نشاندهنده افزایش کنترل مستقل انگشتان و آمادگی برای نگهداشتن ابزار نوشتن است.
هماهنگی دوطرفه (Bilateral Coordination):
توانایی استفاده هماهنگ و همزمان از هر دو دست برای انجام وظایف متفاوت. در نوشتن، یک دست (معمولاً غالب) مداد را نگه میدارد و مینویسد، در حالی که دست دیگر (دست کمکی) کاغذ را ثابت نگه میدارد. این مهارت نیازمند ارتباط موثر بین نیمکرههای مغز است.
قدرت و استقامت انگشتان (Finger Strength & Endurance):
این صرفاً قدرت مشت کردن نیست، بلکه قدرت میزانشده و کنترلشده در عضلات کوچک دست (عضلات ذاتی) است که برای نگهداشتن مداد بدون خستگی، فشار دادن مناسب آن روی کاغذ، و انجام حرکات دقیق انگشتان ضروری است.
هماهنگی چشم و دست (Eye-Hand Coordination):
توانایی هماهنگکردن اطلاعات بصری با حرکات دست. کودک باید بتواند آنچه را میبیند (مثلاً یک خط یا نقطه) با حرکت دست خود برای رسیدن به آن هدف بصری (ترسیم روی خط یا ضربه زدن به نقطه) تطبیق دهد. این پایهای برای دنبالکردن خطوط نوشتاری است.
لامسه (Tactile): پردازش مناسب اطلاعات لمسی از دستها و انگشتان برای تحمل لمسهای مختلف (مثل بافت مداد، کاغذ) و استفاده از این حس برای شناسایی اشیا بدون نگاه کردن (مهم برای یافتن مداد در کیف).
حس عمقی (Proprioception): حس موقعیت مفاصل و حرکت بدن. این حس به کودک میگوید دست و انگشتانش کجاست و چقدر نیرو برای نگهداشتن مداد یا فشار دادن آن لازم است، بدون نیاز به نگاه مداوم.
توالیبندی حرکتی (Motor Planning / Praxis):
توانایی برنامهریزی، سازماندهی و اجرای توالیهای حرکتی جدید و ناآشنا. برای نوشتن، کودک باید بتواند طرح حرکتی لازم برای تشکیل هر حرف جدید را در مغز خود برنامهریزی و سپس بهطور روان اجرا کند.
تقلید حرکتی (Motor Imitation):
توانایی مشاهده دقیق یک حرکت (مثل نحوه گرفتن مداد یا کشیدن یک خط) و سپس کپیکردن آن حرکت با بدن خود. این مهارت یادگیری از طریق مشاهده و مدلسازی را ممکن میسازد.
مهارتهای شناختی پایه (Basic Cognitive Skills):
شامل درک مفاهیم سادهای مانند “بالا/پایین”، “چپ/راست”، “روی/زیر”، “خط/دایره”، و توانایی پیروی از دستورالعملهای ساده. همچنین نیاز به سطحی از توجه و تمرکز برای ماندن روی کار نوشتن دارد.
مهارت های پیش نیاز نوشتن را چنین بیان کرده اند :
رشد عضلات ظریف
هماهنگی چشم و دست
توانایی نگه داشتن ابزارهای نوشتاری یا ابزارهای کمکی
توانایی شکل دادن نرم و هماهنگ به استرکهای بنیادی مثل دایره ها و خطوط
درک حروف شامل توانایی تشخیص شکل ها، توجه به تفاوت ها، شباهت ها، استنباط حرکات لازم برای تولید شکل مورد نظر و دادن توصیفات کلامی دقیق از آنچه دیده است.
جهت یابی زبان چاپی که تجزیه و تحلیل بینایی حروف و کلمات و تشخیص راست ، چپ را میطلبد
مهارت های پیش نیاز نوشتن از دوره نوزادی روند رشد خود را طی سه مرحله طی می کند که این سه مرحله عبارتند از :
الگوهای غیرارادی اولیه دست – بازو که بیشتر جنبه ی رشد رفلکسی و وضعیتی در آن در نظر گرفته می شود.
الگوهای ارادی اولیه، نزدیک شدن – گرفتن – دستکاری و رها نمودن اشیا که بیشتر جنبه های رشد شناختی را در بر دارد.
مهارت های پیش نیاز نوشتن که شامل گرفتن ابزار نوشتاری و ترسیم است که علاوه بر تلفیق دو مرحله قبل، رشد مهارتهای درکی – حرکتی و رشد ادراک بینایی به آن اضافه میشود. بیشتر محققین معتقدند که آموزش نوشتن باید تا کسب ترسیم ۹ مورد که در تست یکپارچگی بینایی – حرکتی (I.M) ذکر شده است، به تعویق افتاد ولی اغلب در سن رسیدن به توانایی ترسیم هر یک از این ۹ مورد به گزارش سن تقریب اکتفا می کنند و سن دقیق آن را بسته به شرایط محیطی کودک متفاوت می دانند. به طور کلی می توان عوامل موثر در رشد مهارت های پیش نوشتاری درسه سطح حرکتی، درکی و شناختی خلاصه کرد. در سطح حرکتی آن بیشتر به رشد حرکات و عملکرد ظریف دست و رشد الگوهای گرفتن ابزار نوشتاری پرداخته می شود و در سطح درکی آن می توان به رشد ادراک جنبشی درک بینایی ، هماهنگی چشم و دست برنامه ریزی حرکتی در نوشتن و ائتلاف حرکتی پرداخت.
اصلاح مشکلات نوشتن در سنین پایین موجب پیشگیری از ناتوانی های یادگیری(اختلال یادگیری) می شد. کاردرمانی با انجام تمرینات مختلف در جهت ایجاد مهارت های پیش زمینه نوشتن و مهارت های پایه ای نوشتن در پیشرفت کودکان ناتوانی یادگیری در مدرسه و جلوگیری از ایجاد مشکلات بعدی نظیر اختلالات رفتاری در این کودکان جلوگیری کرد.
سوالات متداول:
1-گرفتن اشتباه مداد چگونه اصلاح شود؟
با بازیهای غیرمستقیم: نقاشی عمودی، استفاده از مداد مثلثی یا خمیربازی برای تقویت عضلات سهانگشتی.
2-آیا مشکلات حسی بر نوشتن تأثیر دارد؟
بله؛ حساسیت لمسی (اجتناب از لمس خمیر/شن) یا ضعف حس عمقی (فشار بیشازحد روی مداد) نوشتن را سخت میکند.
دوره اول کودکی برای همه کودکان سال هایی سرنوشت ساز است، اما برای کودکی که از نظر ذهنی ، فیزیکی ، رفتاری ، رشدی یا خصوصیات یادگیری انحراف هایی از هنجار دارد،یا به اصطلاح دچار اختلال یادگیری(ناتوانی یادگیری) هستند این سال ها تعیین کننده تر و حساس تر است.
یافته های پژوهشی رشته های متعددی مشاهدات مربیان دوره اول کودکی را تأیید میکند و آن اینکه سال های اوليه زندگی زیربنای یادگیری در سراسر زندگی است.
اگر در خلال این سال های سرنوشت ساز فرصتی برای رشد ذهنی و هیجانی کودکان فراهم نشود، زمان گرانبهای یادگیری برای همیشه از دست میرود.
کودکان از ۶ سالگی که به طور رسمی وارد مدرسه میشوند، آغاز به یادگیری نمی کنند، در خلال ۶سالگی اول زندگی خود با سرعت تمام یاد میگیرند و از لحظه تولد خواهان یادگیری مستمر و شدیدند.
آنها باید تا زمانی که به سن مدرسه می رسند، در انواع زیادی از یادگیری ها مهارت کسب کنند. والدین و کسانی که با خرد سالان سرو کار دارند.
باید فعالانه اقداماتی صورت دهند که موجب ارتقای یادگیری کودکان در خلال سال های پیش دبستانی شود، در غیر این صورت توانایی های ذهنی کود کشان در خلال این سال های سرنوشت ساز به رشد مطلوب نمی رسد.
این کودکان مدرسه را با تاخیر آغاز می کنند، ممکن است هرگز نتوانند عقب ماندگی خود را جبران کنند و ادامه تحصیل دهند یا از تمامی کوشش هایی که در مدرسه برای کمک به آنها انجام میشود استفاده کنند.
مزایای مداخله زودرس
گزارش های مربوط به برنامه های ویژه خردسالان دچار ناتوانی یادگیری(اختلال یادگیری) یاکودکانی که در معرض چنین مشکلاتی هستند، امروزه شاید امید بخش ترین داستان های حاکی از موفقیت در آموزش باشند.
فرضیه زیربنایی آموزش ویژه ناتوانی یادگیری به کودکان در دوره اول کودکی این است که مداخله زودرس در رشد و تحول کودک تغییرات مهمی ایجاد می کنند.
اگر مشکلات کودکان ناتوانی یادگیری زود تشخیص داده شود، میتوان در حد وسیعی جلو شکست های تحصیلی او را گرفت يا میزان آن را کاهش داد.
برنامه های آموزش ویژه برای ناتوانی یادگیری(اختلال یادگیری) دوره اول کودکی نخست خردسالانی را – از بدو تولد تا ۵ سالگی – که نیازهای ویژهای دارند و احتمال دارد در یادگیری تحصیلی با مشکلاتی مواجه شوند شناسایی می کند و سپس برنامه مداخله فوری اولیه ای برای آنها تدارک می بیند.
پژوهشها نشان میدهد که تشخیص به موقع و مداخله فشرده هم برای کودکان دچار ناتوانی یادگیری(اختلال یادگیری) هم برای خانوادههای آنها و هم برای جامع مزایایی در بر دارد.مداخله زودرس به کودکان دچار ناتوانی کمک می کند.
مداخله زودرس به رشد شناختی و اجتماعی سرعت میبخشد و مشکلات رفتاری را کاهش میدهد.
با مداخله زودرس می توان بسیاری از عارضه را تخفیف داد بر بعضی از اختلال ها تا حد وسیعی غلبه کرد و پارهای از مشکلات را چنان مهار نمود که کودک بتواند بهتر زندگی کند. با مداخله زودرس می توان از وقوع مشکلات ثانویه که با مشکل اصلی در هم می آمیزد پیشگیری کرد.
مداخله زودرس برای خانواده کودک خردسالی که نیازهای خاص دارد مفید است. در رویکرد مداخله خانواده محور، به کودک با ناتوانی یادگیری(اختلال یادگیری) به منزله جزئی از نظام خانواده نگریسته می شود.
زمانی که به والدین اختیار داده می شود تا بخش مکمل فرایند مداخله باشند خانواده به عنصری ضروری در فرایند آموزش کودک و بهبود و تعاون های کودک – بزرگسال تبدیل می شود. خلاصه اینکه مداخله زودرس مزایای زیر را در بر دارد.
هوش تعدادی از کودکان را افزایش می دهد.
در تمامی زمینه های رشد ( جسمانی، شناختی، زبان و گفتار، روانی اجتماعی و خودیاری ) در کودک با ناتوانی یادگیری( اختلال یادگیری) پیشرفت های چشمگیری ایجاد می کند.
از توانایی های ثانویه جلوگیری می کند.
تنش خانواده را کاهش میدهد.
وابستگی و موسسه زدگی را کاهش میدهد.
از نیاز به خدمات آموزش ویژه در سن مدرسه می کاهد.
هر هزینه های بنیادی بهداشت و آموزش ملی و اجتماعی صرفه جویی می کند.
مداخلات کاردرمانی در سال های پیش دبستانی و دبستان و غربالگری کودکان مشکوک به اختلال یادگیری در دوران قبل از ورود به مدرسه یکی از راه های کاهش عوارض مشکلات یادگیری در کودکان است. کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران و کلینیک غرب تهران در سعادت آباد با ایجاد تیم متخصص در زمینه اختلالات یادگیری شامل کاردرمان متخصص دست، اتاق بینایی، اتاق شنیداری، گفتاردرمانی، روانشناس متخصص آموزش پیش دبستانی و دبستان آماده خدمت رسانی و درمان کودکان اختلالات یادگیری( ناتوانی یادگیری) در مناطق سعادت آباد، شهرک غرب، ولنجک، صادقیه، جنت آباد، پاسداران، شریعتی، قلهک، دولت، فرمانیه، شمس آباد و…. می باشد.
آموزش ویژه یکی از اساسی ترین رکن های درمان کودکان اختلال یادگیری -ناتوانی یادگیری می باشد. نوعی خاصی از آموزش برای کمک به دانش آموزان اختلال یادگیری، آموزش بالینی می باشد. هدف از آموزش بالینی سازگار ساختن تجارب یادگیری با نیازهای منحصر به فرد هر دانش آموز خاص است.
معلم بالینی، با استفاده از تمام اطلاعات جمع آوری شده در ارزیابی،شامل تحلیل ویژگی های خاص یادگیری دانش آموز، برنامه مخصوصی را برای آموزش طراحی می کند. ارزیابی با آغاز آموزش متوقف نمی شود.
در واقع، اساس آموزش بالینی این است که ارزیابی و آموزش کودکان اختلال یادگیری ، مستمر و در ارتباط با یکدیگر باشد. معلم بالینی، با آشکار شدن نیازهای جدید کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری، تغییراتی در آموزش ایجاد می کند.
در آموزش بالینی، از راهبرد های مداخله ای بسیار گوناگونی می توان سود جست. معلم بالینی ( نظاره گر کودک ) است. وی به جای تمرکز صرف بر آنچه دانش آموز اختلال یادگیری نمی تواند انجام دهد، به مشاهده جزییات آنچه کودک انجام می دهد می پردازد.
برای مثال: معلم بالینی با مشاهده انواع خطاهایی که دانش آموز با ناتوانی یادگیری مرتکب می شود می تواند اطلاعات زیادی درباره دانش آموز به دست آورد، نظیر سطح فعلی رشد کودک، شیوه تفکر او یا نظام زیر بنایی زبان او. توجه به خطاهای دانش آموز اختلال یادگیری در خواندن می تواند به شناخت شیوه تفکر او منتهی شود.
همچنین آموزش بالینی را می توان فرایند متناوبی از آموزش – تدریس -آزمون، و معلم را با نقش های متناوب آزمونگر و معلم در نظر گرفت.
نخست از کودک اختلال یادگیری آزمون به عمل می آید، سپس یک واحد درس بر اساس اطلاعات حاصل تدریس می شود. پس از تدریس، برای تعیین آنچه آموخته شده است، دوباره از دانش آموز با ناتوانی یادگیری آزمون گرفته می شود.
اگر کودک به خوبی از عهده آن برآید، معلم بالینی درمی یابد که روش تدریس موفقیت آمیز بوده است. و برای مرحله بعدی یادگیری برنامه ریزی می کند. اگر کودک با ناتوانی یادگیری در آزمون عملکرد بدی داشته باشد، معلم باید برنامه آموزش را مجددا ارزیابی کند و علت شکست در یادگیری را تعیین کند و روش جدیدی نیز برای آموزش در نظر بگیرد.
آموزش بالینی چیست؟
آموزش بالینی، روشی ساختارمند در فرآیند درمان و آموزش کودکان با اختلال یادگیری است که تلفیقی از ارزیابی تخصصی، آموزش فردمحور و پیگیری مستمر را ارائه میدهد. در این شیوه، درمانگران و معلمان ویژه، با استفاده از مشاهدات دقیق و آزمونهای دورهای، برنامهای آموزشی طراحی میکنند که متناسب با سطح توانایی واقعی کودک باشد. برخلاف روشهای سنتی که بر آموزش یکسان برای همه تأکید دارند، آموزش بالینی به بررسی دقیق پیشرفتها و نقاط ضعف فرد میپردازد و دائماً بر اساس دادهها، روشهای آموزشی را اصلاح میکند.
این مدل آموزشی، برای کودکانی که دچار نارساخوانی، اختلال ریاضی، اختلال نوشتن یا سایر مشکلات یادگیری هستند، بسیار مفید است. چرا که در این روش، صرفاً به آموزش دروس پرداخته نمیشود، بلکه فرآیندهای ذهنی درگیر در یادگیری مانند حافظه کاری، توجه، مهارتهای دیداری-شنیداری و درک مطلب نیز تقویت میشود.
آموزش بالینی مستلزم هیچ نظام آموزشی، محیط آموزشی یا سبک تدریس خاصی نیست و می تواند مورد استفاده معلم های ویژه و معلم های کلاسی قرارگیرد یا در همکاری گروهی به کار رود.
افزون بر این ، آموزش بالینی را می توان در بسیاری از محیط های آموزشی برای کودکان اختلال یادگیری به کار برد: در کلاس درس آموزش و پرورش همگانی، در اتاق حل مشکل، در کلاس ویژه یا در موقعیت انفرادی. آموزش بالینی را می توان با راهبردهای مداخله ای یا روش های تدریس بسیار گوناگونی همراه کرد.
آموزش بالینی روشی بی مانند در درمان کودکان اختلال یادگیری -ناتوانی یادگیری می باشد . این روش مستلزم انعطاف پذیری و تصمیم گیری مستمر است.
گاه، معلم تعیین کننده شیوه های برنامه درسی نیست بلکه مواد درسی تعیین کننده است. دومین مشخصه آموزش بالینی این است که برای یک دانش آموز منحصر به فرد طرح می شود نه یک کلاس. در کلاس عادی، برنامه آموزشی برای دانش آموزان متوسط طراحی می شود. اما بهترین روش برای تدریس در یک کلاس ممکن است بهترین روش برای تدریس به یک دانش آموز با نیازهای خاص یادگیری نباشد.
سومین مشخصه آموزش بالینی این است که می توان آن را با انواع ترتیب ها به انجام رساند. تدریس به دانش آموزان ممکن است در یک گروه یا کلاس تلفیقی یا با معلم کلاسی یا معلم آموزش ویژه باشد.
معلم باید نسبت به نوع یادگیری فردی دانش آموزان اختلال یادگیری، علایق، نقاط ضعف، نقاط قوت، سطوح رشد و احساسات و سازگاری آنان با جهان پیرامونی حساس باشند.
کاردرمان متخصص و آموزش دیده در زمینه کودکان اختلال یادگیری – ناتوانی یادگیری می تواند یک طرح آموزش بالینی را متناسب با نیاز های ویژه کودک برنامه ریزی و با کمک معلم کودک در محیط مدرسه، منزل و کلینیک کاردرمانی اجرا کند.
مراحل آموزش بالینی در کودکان دارای اختلال یادگیری
فرآیند آموزش بالینی در کودکان دارای اختلال یادگیری، بهصورت گامبهگام طراحی میشود تا ضمن ارزیابی تخصصی اولیه، بتوان برای هر کودک یک مسیر یادگیری شخصیسازیشده ارائه داد. اولین مرحله، ارزیابی جامع کودک از جنبههای شناختی، زبانی، حرکتی و تحصیلی است. این ارزیابی به کمک تستهای استاندارد و مشاهده دقیق توسط متخصصان انجام میگیرد. سپس در مرحله دوم، برنامهریزی آموزشی فردی (IEP) تدوین میشود که شامل هدفهای کوتاهمدت، روشهای آموزشی و ابزارهای پشتیبان است.
در مرحله سوم، اجرای برنامه آغاز میشود و کودک تحت نظارت دقیق معلم بالینی یا درمانگر آموزشی قرار میگیرد. این اجرا معمولاً در محیطهای کنترلشده مانند مراکز درمانی، کلینیکهای اختلال یادگیری یا مدارس تخصصی صورت میگیرد. مرحله چهارم، بازبینی و اصلاح مداوم برنامه است. بر اساس پیشرفت کودک و نتایج آزمونهای میاندوره، اهداف آموزشی تغییر یا اصلاح میشود تا بهرهوری حفظ گردد.
در نهایت، مرحله پنجم که اغلب نادیده گرفته میشود، انتقال مهارت به محیط مدرسه و خانه است. در این مرحله، راهکارهایی برای همکاری والدین و معلمان طراحی میشود تا کودک بتواند آموختهها را در محیط واقعی زندگی خود به کار بگیرد. استفاده از عبارات «مراحل آموزش بالینی»، «برنامهریزی آموزشی فردی» و «ارزیابی اختلال یادگیری» در این بخش باعث تقویت سئوی مقاله میشود و ارزش محتوای آن برای درمانگران، والدین و مربیان افزایش مییابد.
سوالات متداول:
1-چه تفاوتی بین آموزش بالینی و تدریس معمول در مدرسه وجود دارد؟
در تدریس معمول، روش آموزش برای همه دانشآموزان یکسان است. اما در آموزش بالینی، برنامهای اختصاصی برای هر کودک طراحی میشود. تمرکز آموزش بالینی بر روی نقاط ضعف خاص، شیوه یادگیری کودک، و استفاده از تکنیکهای چندحسی است که در کلاسهای سنتی کمتر به آن توجه میشود.
2- چگونه میتوان متوجه شد که کودک نیاز به آموزش بالینی دارد؟
اگر کودک شما در یادگیری خواندن، نوشتن یا ریاضی دچار مشکل است، مطالب را دیر یاد میگیرد، یا در مقایسه با همسنوسالهایش عملکرد پایینتری دارد، بهتر است توسط متخصص اختلال یادگیری یا کاردرمانگر ارزیابی شود. پس از ارزیابی، در صورت نیاز، آموزش بالینی توصیه خواهد شد.