توصیف های مربوط به اختلالات زبان در کودکان به اوایل قرن نوزدهم بر می گردد. شاید گال نخستین کسی بود که کودکان مبتلا به درک و کاربرد ضعیف گفتار را توصیف کرد و آن ها را از عقب ماندگی ذهنی متمایز نمود. پس از آن کشفیات جدیدی با نیروی انگیزشی بسیار بالا در مورد روابط بین مغز و رفتار زبانی توسط عصب شناسانی مانند بروکا و ورنیکه ارائه گردید. تصور می شد اختلالاتی که گال برای اولین بار شناسایی کرده بود شبیه زبان پریشی هایی باشند که این عصب شناسان در افراد بالغ مطالعه می کردند. در حقیقت اختلالات زبان نقصی است که به وسیله آن کودک نمی تواند واژگان مناسب را به آسانی انتخاب کرده و جملات معنا دار درست کند یا در درک جملات دیگران دچار مشکل می باشد. ممکن است کودک گفتار دیگران را درک نکند یا افکار خود را نتواند به صورت یک جمله یا عبارت بیان کند یا حتی دچار هر دو اختلال باشد. می توان پدر تمرینات نوین مربوط به اختلالات زبان در کودک را ساموئل دانست. مایکل باست اولین کسی بود که رشته گفتاردرمانی را به صورت تئوری و عملی از دیگر گرایش ها مجزا کرد. کلینیک آسیب شناسی زبان غرب و شرق تهران دکتر صابر، حرفه ای ترین مرکز گفتاردرمانی، با سابقه بالا در زمینه درمان کودکان مبتلا به اختلالات زبان و گفتار و استفاده از درمان های تخصصی و به روز گفتاردرمانی، به درمان اختلالات گفتار و زبان کودکان و بزرگسالان می پردازد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
گفتاردرمانی و تاریخچه آن
در اولین قرن از حیات مطالعه یادگیری زبان و اختلالات آن، عصب شناس معروف ساموئل ت-اورتون را احتمالاً می توان به عنوان پدر تمرینات نوین مربوط به اختلالات زبان در کودک دانست. او نه تنها بر اهمیت توصیفات عصب شناختی اختلال زبان تاکید نکرد بلکه توصیفات رفتاری اختلال را نیز مورد توجه قرار داد و پیوند های بین اختلالات زبان – یادگیری و مشکلات فراگیری خواندن و نوشتن را نشان داد. در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ تخصص های دیگر مانند روان پزشکان و پزشکان متخصص اطفال به کودکانی علاقه مند شدند که در یادگیری زبان ناتوان به نظر می رسیدند اما عقب ماندگی ذهنی یا ناشنوایی نداشتند. گزل و آماترودا پیشگامان پزشکی اطفال در دوران رشد بودند که تکنیک های جدید و تازه ای را برای ارزیابی رشد زبان ابداع و وضعیتی را که زبان پریشی کودک نامیدند، شناسایی کردند. بنتون کامل ترین توصیفات مربوط به کودکان مبتلا به این اختلالات را برای ما فراهم کرد و با مطرح کردن مفهوم اختلال ویژه یادگیری زبان، از طریق استثنا کردن آن از نشانه های مرضی دیگر و بیشتر به وسیله تشابهاتی که با زبان پریشی بزرگسالی داشت، به آن اعتبار بخشید. از تکنیک های گفتاردرمانی، چه تکنیک های قدیمی و چه تکنیک های جدید، برای بهبود ارتباطات استفاده می شود .
انواع تکنیک های آموختن زبان به کودکان
در همان زمانی که پزشکان متخصص اطفال مشغول اصلاح نظریات اختلال زبان بودند، گروه های دست اندر کار دیگر نیز در مورد کودکانی که در یادگیری زبان، با شکست مواجه شده بودند، مفاهیمی را ابداع می کردند. اووینگ؛ مک گینیس، کلفنر و گلدستین؛ و مایکلباست همگی از جمله مربیان کودکان ناشنوا بودند و تکنیک های متنوعی را برای آموختن زبان به کودکانی که صحبت نمی کردند؛ ارائه دادند. آن ها اظهار کردند که بعضی از مهارت های زبانی کودکان ناشنوا بدتر از آن هستند که تنها به آسیب شنوایی آن ها نسبت داده شوند. مشاهده این مطلب آن ها را برای بر آن داشت تا با علاقه، تنها بر آسیب زبان متمرکز شوند و برای کودکانی که به روش های استاندارد آموزش زبان که ویژه کودکان ناشنوا بود پاسخ مثبت نمی دادند، روش های درمانی موثرتری را توسعه دهند.
تاریخچه آسیب شناسی زبان و گفتار
به هر حال تا دهه ۱۹۵۰، هیچ تلاش سازمان یافته ای نبود که مشکلات زبان – یادگیری در کودک را منحصراً از لحاظ بررسی اختلالات زبان رسیدگی کند، بلکه یا بیشتر به عنوان نتیجه بعضی از سندروم های دیگر (مانند زبان پریشی کودک یا ناشنوایی) بررسی می شد، یا اختلالات زبان در کودکان علی رغم اینکه بر اثر ناشنوایی، عقب ماندگی ذهنی یا بد عملکردی عصب شناختی احتمالی ایجاد شده بودند، مورد درمان قرار می گرفتند. آرام و ناشن از سه نفر به دلیل گسترش این رشته جدید تجلیل کردند: 1- میلدرد آ. مک گینیس، 2- هملر ر. مایکلباست، 3- موریل آی مورلی. این افراد پیشگامان هماهنگ سازی اطلاعات رایج و قابل دسترس در مورد اختلالات زبان در کودکان زبان پریش و ناشنوا بودند و برای درمان بد عملکردی های زبانی که این کودکان نشان می دهند، روش های آموزشی ابداع کردند.
روش های دانشمندان برای آموزش زبان به کودکان
مک گینیس «روش تداعی» را برای آموزش زبان به کودکان زبان پریش توسعه داد. این روش در توسعه رشته اختلالات زبان بسیار موثر بود و اولین رویکرد بسیار ساختمند و جامع را برای مداخله زبان فراهم کرد. مک گینیس هم چنین یکی از اولین کسانی بود که بین دو نوع از مشکلات زبانی موجود در کودکان تمایز قائل شد. چیزی که خودش آن را زبان پریشی حرکتی یا بیانی (چیزی که ما امروزه اختلال ویژه زبان بیانی می نامیم) و زبان پریشی حسی یا دریافتی (آنچه ما از آن به عنوان اختلال زبان دریافتی یاد میکنیم) می نامید. مورلی علاوه بر اینکه در به کار بردن اطلاعات مربوط به رشد طبیعی زبان جهت درمان کودکان مبتلا به اختلالات زبان کمک کرد، یکی از اولین اشخاص در زمینه آسیب شناسی گفتار بود که زبان و اختلالات آن را در حوزه عمل و صلاحیت «گفتار درمانگر» قرار داد. او استفاده از توصیف های دقیق رفتار زبانی موجود در کودکان را در تشخیص و طرح برنامه های مداخله ای تشویق می کرد و در ارائه تعاریفی که به درمانگران اجازه می داد اختلالات زبانی را از اختلالات تولیدی تشخیص دهند نیز نقش بسزایی داشت. مایکل باست شاید نخستین فرد در شکل دهی رشته ای جدید و مجزا، هم از نظر تئوری و هم عملی بود که از آن تحت عنوان «آسیب شناسی زبان» نام می برد. او نیز مانند مورلی و مک گینیس، به تشخیص افتراقی علاقه مند بود. او طرح هایی را برای طبقه بندی اختلالات زبان در کودکان ارائه داد و برای افتراق از عقب ماندگی ذهنی و ناشنوایی، آن ها را «اختلالات شنیداری» نامید. اما مایکل باست نیز مانند اورتون به پیوند های بین اختلالات فراگیری زبان شفاهی و نتایج آن در اکتساب مهارت های خواندن و نوشتن اهمیت داد. مایکلباست برای بررسی اختلالات زبان در این رشته وسیع و به منظور یافتن نظمی جدید در آسیب شناسی زبان، راهی نشان داد که نه تنها مشکلات تولید و درک زبان شفاهی بلکه مشکلات کاربرد شکل های نوشتاری زبان را نیز در بر می گرفت.
روش نوین آموختن زبان به کودک
تقریباً در همان زمان که رشته آسیب شناسی زبان در حال شکل گرفتن بود مطالعه خود زبان با معرفی نظریه دستور زبان زایشی – گشتاری از سوی چامسکی متحول شد. این نوآوری، برای تحقیق در مورد فراگیری زبان از سوی کودک، انقلابی را به وجود آورد که قواعد جدیدی را به کار می گرفت. در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ همان طور که تحقیق در مورد زبان کودک از تمرکز بر روی نحو به معنا شناسی و سپس کاربرد و بعد از آن واج شناسی توسعه یافت، آسیب شناسی زبان نیز به دنبال آن مورد توجه قرار گرفت و به دیدگاه ما نسبت به آن جنبه های وابسته به زبان که به توصیف و تنظیم کار بالینی احتیاج داشت، وسعت بخشید. بسیاری از اطلاعات جدید گردآوری شده در مورد رشد طبیعی، این امکان را برای آسیب شناسان زبان یا گفتاردرمانگران به وجود آورد که رفتار زبانی کودک را بسیار دقیق تر توصیف کنند و بتوانند آن را بر اساس انواع ساخت ها و عملکرد ها، با رشد طبیعی مقایسه کنند. به علاوه، وسیع بودن اطلاعات پایه در مورد فراگیری طبیعی، یک برنامه کاری را برای رشد زبان فراهم کرد که توانست به عنوان یک راهنمایی عملی برای طرح ریزی مداخله به کار گرفته شود. همان گونه که هنگام صحبت در مورد سبک های اختلالات زبان خواهیم دید، این احتمال به طور عمده ای بر چگونگی تصور و عملی که امروزه از آسیب شناسی زبان انتظار می رود، تاثیر گذاشته است. با استفاده از روش های نوین گفتاردرمانی می توان به کودکان و بزرگسالانی که با مشکلات زبان و گفتار مواجه هستند، کمک های بسیاری کرد.