یک کودک نرمال و عادی در سال اول زندگی به توانمندی های بسیاری همچون یادگیری چگونه راه رفتن، صحبت کردن، خزیدن، نشستن و در اخر، راه رفتن بدون کمک دیگران دست خواهد یافت. برای پیگیری مراحل رشد و تکامل از جمله تکامل حرکتی کودک خود، به سن تعدیل شده کودک خود توجه کنید که بر اساس تاریخ دقیق زایمان تعیین می شود. تکامل حرکتی و کسب مراحل آن به صورت خطی می باشد و مهارت ها به صورت یک توالی رشدی و در نتیجه ی بلوغ سیستم عصبی مرکزی ایجاد می شوند. در این سیستم ابتدا ساختار های ساقه ی مغز تکامل می یابد، به صورتی که که در پاسخ های رفلکسی نوزاد مانند رفلکس گرفتن که توسط مسیر های عصبی که از ساقه ی مغز منشأ می گیرند کنترل می گردد. ساختار های قشری نیز بعدا تکامل می یابند که نمونه ی دلیل تکامل و میلین سازی در مغز میانی و ساختار های قشری است. هم زمان به دلیل مهار کنترل این مراکز، آن مهارت های هماهنگ و برنامه ریزی شده ی کودک مشاهده می شوند. کلینیک کاردرمانی دکتر صابر با انجام خدمات کاردرمانی برای راه رفتن کودک، کاردرمانی حرکتی و کاردرمانی کودکان به کودکانی که در راه رفتن مشکل دارند کمک کرده و موجب افزایش کیفیت زندگی آن ها می گردد.
افزایش کنترل بر حرکات و مهارت ها نه تنها به بر ساقه ی مغز می باشد بر اساس این نظریه می توان اصول زیر را برای تکامل حرکتی تعریف کرد:
توالی مراحل و میزان تکامل حرکتی در نورادان و کودکان ثابت است. معیارهای تکاملی، گزل، اما ترودا پیلی و … بر اساس همین توالی و میزان مشخص توصیف شده اند. با توجه به ثبات و قابل پیش بینی بودن این توالی و مراحل در همه ی کودکان، می توان از تکامل طبیعی حرکتی به عنوان معیاری برای تشخیص اختلالات نورولوژیک کودکان استفاده کرد.
حرکات از الگو های رفلکسی اولیه به سمت حرکات ارادی و کنترل شده پیشرفت می کند. در نوزادان و کودکان شیرخوار رفلکس های حرکتی برای ادامه حیات لازم بوده مانند رفلکس های بلعیدن و مکیدن و اولین روش تعامل کودک با محیط مانند رفلکس گرفتن هستند. به دلیل نیازهای عملکردی نوزاد با این رفلکس ها متولد شده و در آن ها کفایت کافی دارد در نهایت این رفلکس ها یک پارچه شده و در قالب واکنش های راستایی تعادلی و کنترل حرکتی ارادی ظاهر می شوند.
مهارت های سطح پایین پیش نیازهای مهارت های سطح بالای خاص هستند. نوزادان کنترل حرکتی را در جهت سری دمی کسب می کنند به صورتی که ابتدا کنترل سر کسب می شود که این پیشرفت توسط کنترل تنه (نشستن) و لگن (ایستادن) دنبال می شود. با پذیرفتن سلسله مراتبی بودن عملکرد سیستم عصبی مرکزی، نظریه ی بلوغ عصبی درک ما از اینکه کودک چگونه در محیط عمل می کند را محدود می کند. در واقع این نظریه توضیح نمی دهد که کودک چگونه مهارت های حرکتی جدید را فرا گرفته و قابلیت نوروپلاستی سیتی مغز را که امکان تطابق فرد با محیط را فراهم می کند، نادیده می گیرد. گاتلیب نوروپلاستی سیتی را آمیختگی کودک و محیط می داند که طی آن، از طریق تجربه و تکامل ساختارهای جدید در (سطح سلولی) و عملکردهای جدید فعالیت ها ظاهر می شوند. تجربه های کودک، ارتباطات نورولوژیک جدید و تغییرات ساختاری را باعث می شود که برای تکامل رابطهی بین این اجزا لازم است. پذیرش قابلیت پلاستیسیتی سیستم می تواند باعث تمرکز بر پتانسیل کودک برای تغییر و در نظر گرفتن عوامل زمینه ای تسهیل کننده یا مانع عملکرد شود. در واقع این نظریه نمی تواند اصولی که برای یادگیری مهارت های جدید در توانبخشی مطرح شده است را پوشش دهد.
نظریه ی سیستم های پویا و کاردرمانی جسمی
در این نظریه الگو های حرکتی و عملکردی در اثر تعامل و همکاری سیستم های متعدد درونی و بیرونی کودک شکل می گیرند. در واقع زمانی که کودک سعی در دستیابی به یک هدف عملکردی دارد، تعامل سیستم های فردی کودک و زمینه ای که عملکرد در آن در حال انجام است باعث بروز الگوهای اجرایی می شود. این نظریه در تفسیر چگونگی تکامل مهارت های حرکتی و پردازشی خاص مفید است. انسان یک سیستم پیچیده ی زیستی است که از چندین زیر سیستم (حسی – حرکتی، درکی- شناختی عضلانی اسکلتی و …) تشکیل شده است. این زیر سیستم ها دائما در حال تغییر بوده و بسته به عملکرد با همدیگر و البته با محیط، در تعامل هستند. هماهنگی و خود تنظیمی این سیستم ها برای اجرای مناسب عملکردها ضروری است. بررسی ها نشان داده اند که کودکان در مسیر تکامل حرکتی مسیر هایی را طی می کنند که منحصر به فرد بوده و با همدیگر تفاوت هایی دارند که این شرایط تا بزرگسالی ادامه خواهد یافت. تلن کوربتا و اسپنسر این ویژگی را در تکامل مهارت های دستی کودکان ۵ ماهه نشان داده اند. هر کودک ۵ ماه های توانایی رساندن دست به یک شی را دارد اما الگویی که در این راه از خود نشان می دهند کاملاً منحصر به فرد و متفاوت از دیگری است. برای مثال برخی از حرکات آهسته و محتاطانه استفاده می کنند و برخی دیگر از حرکات نوسانی برای رساندن دست سود می جویند. در واقع میزان نیرو، سرعت، زاویه و اصلاحات حرکتی ارائه شده از سوی هر کودک در رساندن دست به اسباب بازی متفاوت است. به نظر می رسد که تکامل مهارتی مانند رساندن دست به شئ فراتر از تکامل هماهنگی چشم و دست به تنهایی باشد و مواردی مانند انگیزه ی کودک، توانایی مکانیابی شی در فضا، درک قابلیت در دسترس بودن شی، برنامه ریزی برای مسیر حرکت دست، اصلاح حرکت در زمانی که دست در حال نزدیک شدن به شی است، بلند کردن و ثبات بازو در فضا و گرفتن موفقیت آمیز شی در دست در آن نقش دارند. چگونگی کنترل و مدیریت تمامی این اجزا برای گرفتن یک اسباب بازی در دست در نوزادان متفاوت از هم بوده که البته دلایل مختلفی دارد. چنین شرایطی را در مهارت های حرکتی درشت مانند جا به جایی ها، غلتیدن، چهار دست و پا رفتن، راه رفتن و … نیز می توان مشاهده کرد. علاوه بر عوامل درونی (مانند قدرت هماهنگی، حس تعادل و حرکت) که می توانند باعث تفاوت در کسب و اجرای یک مهارت حرکتی شوند. شرایط محیط نیز تحرک کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. از این دست می توان به مواردی مانند سطحی که کودک روی آن در حال بازی است، تشویق والدین و اطرافیان و نحوهی انجام فعالیت اشاره کرد از سوی دیگر نه تنها تکامل و تعامل این سیستم ها و کاردرمانی جسمی در تکامل حرکتی کودک نقش دارد، بلکه تکامل حرکتی کودک نیز در کسب مهارت های دیگری مانند تعامل اجتماعی، حل مسئله، کشف محیط و در نهایت استقلال بیشتر نقش خواهد داشت.
سه مرحله یادگیری کودک و کاردرمانی کودکان
کودکان عموماً سه مرحله یادگیری را برای کسب یک مهارت جدید طی می کنند. اولین مرحله فعالیت کاوش گرانه است. سال اول زندگی، در واقع، دوره کاوش حسی – حرکتی است. کاوش به صورت طبیعی، زمانی که فرد با یک شی یا تکلیف جدید مواجه می شود در همه دیده می شود. از طریق کاوش است که کودک در مورد خود و محیط یاد می گیرد. در این مرحله کودک با استفاده از سیستم های مختلف، ترکیبات جدید درکی و حرکتی و توالی های جدید عملکردی، سعی در تجربه کردن شی یا تکلیف جدید دارد. حرکات کودک در این مرحله خام و اولیه هستند و مهارت های سطوح پایین تر استفاده می شود زیرا این مهارت ها به دلیل صرف انرژی کمتر راحت تر در دسترس قرار می گیرند.
مرحله ی دوم یادگیری درکی است که در آن کودک شروع به استفاده از بازخورد و تقویت دریافتی از اکتشاف خود می کند. در این مرحله ی انتقالی کودک ثبات بیشتری را در حین انجام تکالیف از خود نشان می دهد. در مرحله ی دوم برخی از الگو هایی که غیر مؤثر تشخیص داده شده اند حذف می شوند. علاقه و انگیزه ی کودک باعث تداوم یادگیری می شود زیرا کودک بر یادگیری تمرکز کرده و تلاش هایش را چندین بار تکرار می کند. کودک ممکن است بین مهارت های سطح پایین و بالا نوسان داشته باشد برای مثال در کودک سه ساله ای که سعی در گرفتن دست دارد مشاهده شده است که گاهی کودک از الگوی گرفتن بزرگسالان (مانند گرفتن سه انگشتی) استفاده می کند و گاهی نیز به الگو های اولیه (مانند گرفتن با مشت) بر می گردد. الگو های بالغ اغلب در کودکانی بیشتر استفاده می شود که کم کم وارد مرحله سوم می شوند.
در مرحله ی سوم یا مرحله ی کسب مهارت کودک الگویی را انتخاب می کند که بهترین کارکرد را در رساندن او به هدفش دارد. این الگو راحت، مؤثر و کارا می باشد. در طی این مرحله کودک یک ثبات انعطاف پذیر را در عملکرد خود نشان می دهد. به عبارت دیگر او از یک الگو و رویکرد یکسان در انجام تکلیف استفاده می کند اما به راحتی این الگو را در پاسخ به نیازهای متغییر فعالیت تطبیق می دهد. در واقع این انعطاف پذیری یکی از ویژگی های مهارت های خوب یاد گرفته شده است. همچنین کودک برای مهارتی که یاد گرفته است از الگوهای منظم، اقتصادی و بهینه استفاده می کند. در نهایت این مرحله و کاردرمانی حرکتی منجر به کشف و تجربهی فعالیت های جدیدی شده که وسعت عملکرد های کودک را گسترش می دهد.
رویکرد motor learning از رویکردهای کاردرمانی می باشد که از فعالیت های ساختاریافته جهت درمان مشکلات حرکتی استفاده می نماید. این رویکرد کمک میکند که کودک با استفاده از ۱- حل مسئله ۲- ارائه ی تقویت کننده حین تمرین ۳- فعالیتهای whole task ، اصلاح مهارت در فعالیتهای روزمره، اهداف حرکتی مورد نیاز را بدست آورند. مرکز کاردرمانی دکتر صابر در حیطه مشکلات حرکتی کودکان با استفاده از تکنیک های مختلف درمانی فعالیت می نماید. خدمات گسترده مرکز شامل کاردرمانی جسمی، کاردرمانی حرکتی، کاردرمانی حسی، سنسوری روم، اتاق شنیداری، اتاق تاریک بینایی ، بازی درمانی و رفتاردرمانی می باشد که به صورت کاملا تخصصی در مرکز ارائه می شود. کاردرمانی در منزل و گفتاردرمانی در منزل از دیگر خدمات مفید این مرکز می باشد.
– در رویکرد motor learning در کاردرمانی از فعالیتهای ساختار یافته استفاده میشود.
کودکانی که از رویکرد motor learning بهره میبرند:
۱- به طور کلی در کودکی که توان پیروی از دستورالعملها، درگیری در فعالیتهای تکراری، فهم تقویت کنندهی خاص و توصیفی را داشته باشند.
۲- برای نوزادان مناسب نیست.
۳- در کودکان DCD و cp و بزرگسالان با آسیب مغزی مفید است.
تئوریهای یادگیری حرکت در رویکرد motor learning
تئوریها
تعریف
تئوری schema
-توصیف میکند که چگونه کودک حرکات جدید را بر اساس الگوهای حرکتی قبلی میآموزد. یعنی فرد برای انجام حرکات اتوماتیکتر، الگوهای حرکتی ساده را به طور تکراری انجام میدهد.
تئوری سیستم دینامیک
– چگونگی تأثیر متغیرهای چندگانه در کودک، فعالیت و محیط بر روی عملکرد وی. یعنی با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف کودک، منابع و محدودیتها محیط و demandهای فعالیت، موجب بهبود یادگیری جدید ورشد مهارت میشود.
مراحل یادگیری کودک
– شناختی:
کودک به شدت توجهاش به فعالیت معطوف است./ میآموزد آن را انجام دهد. اغلب با استفاده از آزمون و خطا استراتژی رسیدن به هدف فعالیت را بهبود میبخشد.
-Associative:
در این مرحله حرکات کمتر متغیر هستند و کودک حرکات خود را برای دسترسی به هدف اصلاح میکند.
– اتوماتیک:
کودک مهارت خود را با تلاش شناختی کمتری انجام میدهد و توجه کمتری نیاز دارد/ این مرحله به کودک کمک میکند که اهداف معنادار را دنبال کند.
– مراحل یادگیری نشان میدهد که پروسه یادگیری در طول زمان ادامه دارد و یادگیری نیازمند تکرار در محیطهای مختلف است.
تکنیکها و اصول motor learning
-یادگیری کل حرکت برانگیزاننده تر از یادگیری جزیی از حرکت است، زیرا به کودک هدف معنیدارتری از فعالیت را ارائه میدهد و توجه بیشتری را جلب میکند و زمینهای برای تکرار آن میشود.
– فعالیت انتخاب شده باید مورد علاقه کودک باشد.
– برای یادگیری مهارتهای جدید تمرین و تکرار لازم است تا به مرحله یادگیری اتوماتیک برسد.
-تمرین یک فعالیت باید متغیر و در طول زمانهای مختلفی ارائه شوند.
– باید حین تمرین به کودک تقویت کنده ساختار یافته، که شامل فیدبک خاص در خصوص عملکرد کودک است. ارائه شود.
– فیدبک و تقویت کننده باید مکرر و به طور ثابت ارائه شود.
– کودکان ASD و DCD در سطوح بالای عملکرد دست یعنی دستکاری در دست و هماهنگی دو دستی مشکل دارند.
بنابراین در مداخلات آنها باید مهارتهای دستکاری در دست لحاظ شود.
– حرکات بدنی جزو مولفه های اولیه بهبود تعادل در کودکان یا DCD محسوب میشود.
فعالیتهای دستکاری در دست که در استفاده از رویکرد motor learning میتوان از آنها استفاده کرد
آمادهسازی
– فعالیتهایی باعث آگاهسازی لامسه میشوند.
– فعالیتهایی که درونداد عمقی به کودک میدهند
– فعالیتهایی که فشار را تنظیم میکنند
– فعالیتهایی که شامل تمایز لامسه هستند
فعالیتهای ویژه
– فعالیتهایی که شامل انتقال finger – to – palm میشوند.
– فعالیتهایی که شامل انتقال palm – to – finger میشوند.
– فعالیتهای shifting
– فعالیتهایی که شامل complex/simple rotation هستند
مرکز کاردرمانی دکتر صابر در زمینه کاردرمانی درکی، شناختی و کاردرمانی ذهنی و جمسی کودکان به صورت تخصصی فعالیت می نماید. بررسی دقیق روند رشد ذهنی کودکان و تشخیص نقاط ضعف و تاخیر رشدی کودکان در مرکز کادرمانی و گفتاردرمانی کودکان دکتر صابر به صورت تخصصی انجام می گیرد و بسته به اختلال تشخیص داده شده، از خدمات کاردرمانی درکی، کاردرمانی یکپارچگی حسی و … جهت درمان استفاده می شود. در این متن به بررسی نکاتی در زمینه رشد درکی شناختی کودکان پرداخته می شود.
کاردرمانان به صورت دقیق روند رشد کودکان را مشاهده و ارزیابی می کنند.
– در ۶ ماه اول زندگی، کودک در مورد بدن خود میآموزد و اثر آن را بر محیط متوجه میشود. یادگیری نوزاد از طریق حواس اولیه (نگاه کردن، چشیدن، لمسکردن، بوییدن، شنیدن و حرکت دادن) صورت میگیرد. بازی بر عملی که روی اشیا اجرا میشود و متمرکز است (مانند به دهان گذاشتن یا تکان دادن آن) به جای اینکه روی (کاربرد) اشیا متمرکز باشد.
– در ۸ الی ۹ ماهگی گستره توجه نوزادان به ۲ الی ۳ دقیقه است. در این سن بقای اشیا را میآموزد (یعنی حتی اگر اشیاء در دامنه بینایی نوزاد نباشد و آن را نبیند میداند همچنان وجود دارد) میتواند منبع صدا را پیدا کند و به صورت فعال به دنبال صدای جدید میگردد.
– موارد شناختی مهم در ۱۲ ماهگی:
* درک کاربرد اشیاء افزایش مییابد – بازی به طور پیشرونده بر اساس اسباب بازیای که استفاده میشود تعیین میگردد و کودک مطابق عملکرد و کاربرد اسباببازی با آن بازی میکند (به عنوان مثال با ماشین، ماشینبازی میکند و تفنگ بازی نمیکند)
* کودک رفتار هدف محور بیشتری نشان میدهد، یعنی رفتارهای مشخصی برای رسیدن به اداف مشخص انجام میدهد.
* ابزار در این سن مم میشوند، زیرا کودک به منظور اینکه بهفمد ابزار چگونه کار میکنند (مثلا دکمه چگونه باز میشود) با ابزارهای منزل بازی میکند (مانند چکش و بیلچه)
– در سال دوم کودک میتواند چندین توالی پشت هم بچیند، به عنوان مثال عروسکها را درون ماشین اسباببازی قرار دهد و سپس ماشین را حرکت دهد. انجام فعالیتهای متوالی نشان دهنده افزایش حافظه و گسترش توجه میباشد.
– توانایی شناختی کودک در سن 5/1 سالگی:
بازی اجتماعی
تقلید از بزرگسالان
انجام اعمال متوالی
رعایت نوبت
درک بقای شی
اجتماعی
– هدف ابتدایی سیستم بدنی نوزاد تازه متولد شده، حفظ کارکرد بدن است (یعنی سیستمهای قلبی عروقی، تنفسی و گوارشی) اما با بزرگتر شدن کودک هدف این سیستم افزایش تعامل با محیط میشود. حس اعتماد یا عدم اعتماد اولیه به ارتباط نوزاد با مراقبان اولیهاش بستگی دارد.
– بر اساس گفته اریکسن : اولین نشانه اعتماد اجتماعی به راحتی غذا خوردن و به راحتی خوابیدن است.
– کودک از بدو تولد گریه کردن را بلد است و در ۲ ماهگی بروز سایر احساسات را شروع میکند (مانند خنده و لبخند).
– از ۵ الی ۶ ماهگی نوزاد به رفتن جلوی آینه علاقه نشان میدهد، نشان دهنده شروع شناختن خودش است.
– از ۴ الی ۵ ماهگی صدا سازی میکند و رضایتمندی یا نارضایتیاش را نشان ددهد.
– در سال دوم کودک تمایل دارد جلوی دید پدر و مادرش باشد و احساساتش را با بغل کردن و بوسیدن آنها ابراز میکند، همچنان به والدین وابسته است و در نبود آنها دچار ترس میشود.
-کودک در سن ۲ سالگی از بودن کنار کودکان دیگر لذت میبرد، اما بیشتر تمایل دارد آنها را نگاه کند تا با آنها تعامل کلامی یا فیزیکی داشته باشد.
– در ۲ سالگی با سای کودکان در یک اتاق کنار هم بازیهای تقلیدی میکنند و تعامل کلامی کمی با یکدیگر دارند.
تکامل تنظیم هیجانی و رفتارهای اجتماعی مربوطه
سن
تنظیم هیجانی
رفتار اجتماعی مربوطه
0-12 ماهگی
– خودش را آرام میکند.
– میآموزد که واکنشپذیری (reactivity) خود را تنظیم کند.
– توجه خود را تنظیم میکند (یعنی به چیز خاصی معطوف میکند)
– در مواقع استرس زا به مراقب خود تکیه میکند.
– تشخیص بیانات چهرهی دیگران
– پاسخهای مشخصی به محرک میدهد.
– بیان چهرهای متفاوتی را نشان میدهد.
12-30 ماهگی
– افزایش خودآگاهی (Self awareness)
– به خاطر محدودیتهایی که هنگام کشف کردن شی دلخواه به او اعمال میگردد عصبانی میشود.
– کودک self – consciousness نشان میدهد.
– شرمساری و غرور را نشان میدهد.
– زبان و احساسات بیشتری را میفهمد.
– حالات عاطفیاش را بیان میکند.
بافتار نوزاد و کاردرمانی کودکان
بافتارهای فرهنگی
– نژاد و قومیت بر چگونگی توجه والدین به کودک و اینکه چند وقت یکبار یک یا بار بچه را بغل میکنند و اینکه چقدر پاسخگوی گریه بچه هستند تأثیرگذار است.
بافتار فیزیکی
– محیط کودک در سال اول زندگی شامل خانه، تخت، صندلی و گهواره است.
– بازی زود هنگام در بغل پدر و مادر رخ میدهد. اولین بازیهای اکتشافی و آکوپیشنهای مربوط به وابستگی کودک در بغل و دامن پدر و مادر رخ میدهد.
– نوزاد در ۶ ماه دوم زندگی نیاز به حمایت کمتری در بازی دارد و نقش عمده والدین محافظت از کودک در برابر آسیب است. هر چه تحرک نوزاد بیشتر میشود هدف اصلی او معطوف به اکتشاف محیط میگردد.
-در دومین سال زندگی، محیط کودک به حیاط خانه، خانه همسایه و نقاط اکتشاف نشده درون خانه بسط پیدا میکند. بازی کردن در فضای باز فرصت یکپارچه شدن حواس را میدهد اما از لحاظ امنیت نگران کننده است.
مرکز کاردرمانی درکی حرکتی به صورت تخصصی در زمینه مهارت های حسی حرکتیکودکان فعالیت می نماید. تمرینات ادراکی حرکتی در کودکان موجب بهبود مهارت های هماهنگی حرکتی و هماهنگی چشم و دست کودکان می گردد. توانبخشی دکتر صابر با تجربه بالا در زمینه کاردرمانی جسمی و کاردرمانی تاخیر حرکتیکودکان با تاخیر حرکتی و مشکلات یکپارچگی حسی با طرح برنامه درمانی مناسب و استفاده از تجهیزات پیشرفته روز دنیا را مورد درمان قرار می دهد. سنسوری روم، کاردرمانی حسی حرکتی، مکانوتراپی از ابزارهای موثر این مرکز می باشد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
کاردرمانی درکی حرکتی
– یکپارچگی بینایی- حرکتی: تعامل بین مهارتهای دیداری، مهارتهای ادراکی – دیداری و مهارتهای حرکتی است.
– عملکرد دست شامل:
Reach: Ext به دور از بدن برای گرفتن یا گذاشتن
Grasp: دستیابی به اشیا با دست / نگه داشتن اشیا با دست
Carry: انتقال اشیای قابل حمل با دست از مکانی به مکانی دیگر
Voluntary release (رها کردن ارادی): Ext کردن انگشتان جهت رها کردن اشیای قابل حمل در زمان و مکان مشخص
In-hand manipulation (دستکاری اشیا در دست): تطابق / حرکت اشیا با دست
Bimanual skills (مهارتهای دو دستی): استفاده هماهنگ از دو دست به طور متوالی یا همزمان به منظور انجام فعالیت
کاردرمانی درکی حرکتی و تکامل عملکرد دست
عوامل فرهنگی – اجتماعی
– این عوامل اگرچه در رشد مهارتهای پایه ای دست تاثیر ندارند اما در مهارتهای دستکاری پیچیده نقش دارند. (مانند کودکی که فقیر است و از مداد استفاده نمیکند و مهارت استفاده از آن را نمیآموزد.)
– کودکان با فرهنگ کشورهای شرقی قدرت دست کمتر اما مهارتهای ظریف بیشتر نسبت به کودکان کشورهای غربی دارند.
– با بالغ شدن عملکرد دست در الگوهای گرفتن و رها کردن: هماهنگی چشم و دست، رشد پراکسی و سپس هماهنگی مهارتهای برنامهریزی حرکتی و ادراکی – دیداری رخ میدهد.
عملکردهای حسی – پیکری
– عملکردهای حسی- پیکری در حرکات مجزای شست و انگشتان حیاتی است (در حرکات دقیق و ماهرانه دست و انگشتان مهم است).
– ادراک لامسه در 6 ماهگی پدیدار میشود: در این سن مهارت گرفتن و رها کردن نابالغ است.
– ادراک لامسه شامل: درک بافت، درک شکل، درک سختی اشیا از طریق لمس فعال است و تا سن 5 و 6 سالگی بالغ نمیشود.
– پیش نیاز ادراک لامسه، دستکاری اشیا در دست است.
– کودک در 6 ساله توانایی شناسایی اشیای 3 بعدی متداول را به همراه تمام ویژگی های اشیا فقط با لمس فعال را دارد (یعنی بدون کمک بینایی و سایر حواس).
– در صورتی که کنترل حرکت انگشتان آسیب ببیند؛ دریافت و استفاده از اطلاعات مختل میشود و فرد در رها کردن و گرفتن دچار مشکل میشود. به عبارتی چون اطلاعات لامسه به خوبی دریافت نمیشود عملکردهای حسی پیکری هم مختل میشود.
– ارزیابی عملکرد حسی پیکری در کودکان زیر 4 سال و کودکان بیمار مشکل است.
– هر چقدر فرد دستکاری کمتری داشته باشد، عملکرد حسی پیکریاش ضعیفتر میشود و مشکلاتی در هماهنگی، زمان و سرعت پاسخو وارد کردن نیروی بیش از حد یا نیروی کم حین نگه داشتن اشیا به وجود میآید.
– مشکل در عملکرد حسی پیکری در CP و DCD (اختلال هماهنگی رشد) شایع است.
ادراک دیداری و شناخت
یک کاردرمان با بررسی روند رشد کودک به درمان حرکتی می پردازد.
– کودک در 4 ماهگی از بینایی به عنوان حس غالب برای جهتدهی بازو و حرکاتش استفاده میکند.
– رشد دیداری- حرکتی نیازمند بالغ شدن reach دقیق است که در حدود 6 ماهگی رخ میدهد.
– استفاده از ادراک بینایی و لامسه برای هدایت reach و حمل اشیا و قرار دادن اشیا در 6 ماه اول رخ میدهد.
در 9 ماهگی کودک با استفاده از یکپارچگی دیداری- حسی پیکری حرکت دستش را هدایت میکند. یعنی کودک با ترکیب این حواس حرکات بازو و دستش را پیشبینی میکند.
– رفتار اکتشاف دستی زودهنگام در رشد مهارتهای دیداری- فضایی مهم است.
– دستکاری اشیا در سنین 6 تا 12 ماهگی موجب درک روابط فضایی میشود، یعنی در 9 الی 10 ماهگی کودک موقعیت دست خود را مطابق با افقی یا عمودی بودن اشیا تنظیم میکند و دست خود را بر حسب محدب و مقعر بودن اشیا شکل میدهد.
– طی سال دوم کودک یک اشیا را به اشیای دیگر به طور دقیقتر و هدفمندتر ربط میدهد.
– قبل 18 ماهگی کودک با پیشبینی وزن اشیا حرکت خود را تطابق میدهد.
– در نیمهی دوم سال اول حرکات دستش را بر حسب ویژگیهای اشیا (اندازه، شکل و جنس اشیا) انطباق میدهد.
– با افزایش کنترل توجه و رشد استراتژیهای حل مسئله: کنترل دو اشیا به طور همزمان کودک بهبود مییابد:
در 15 ماهگی با یک دست اشیا را نگه داشته و با دست دیگر آن را دستکاری میکند.
در 18 الی 20 ماهگی دو تا چند اشیا را با هم دستکاری میکند.
با افزایش مهارتهای توجه و برنامهریزی: استفاده از دو دست برای دستکاری اشیا بیشتر میشود.
– عملکرد موثر دست به حرکت مناسب گروه عضلات دیستالی که قوس پالمار را کنترل میکنند بستگی دارد
– قدرت کافی عضلانی برای شروع تمام انواع grasp و حفظ آنها حین بلند کردن و حمل کردن ضروری است. این قدرت در سراسر سنین پیش از مدرسه و نوجوانی به طور تدریجی رشد میکند.
– کودکان با ضعف عضلانی در فعالیتهای manipulation عملکرد بهتری نسبت به مهارتهای درشت، جابجایی اشیا و … دارند.
– ناکافی بودن قدرت کودکان به صورت موارد ذیل بروز میکنند:
ناتوانی در EXT انگشتان یا حرکت آپوزیشن شست
ناتوانی در flex انگشتان
ناتوانی عضلات اینترنسیک
ناتوانی در MP flex و IP EXT
– کودکی که دارای قدرت Fair (امتیاز 3 در MMT) است الگوی grasp را دارد اما جسم را بر خلاف جاذبه نمیتواند بلند کند.
– تاثیر ناهنجاریهای تون عضلانی در عملکرد دست:
تون بالا: محدودیت ROM و کنترل ضعیف
تون پایین: ROM بیش از حد و کاهش ثبات
تون متغیر: کودک ROM کامل دارد و ثبات مفصلی تنها در انتهای دامنه حرکتی (در full flex و ful Ext) وجود دارد و کنترل حرکت کاهش مییابد.