در این مطلب توضیح مختصری دربارهی نقش آسیبشناس گفتار و زبان یا گفتاردرمانی در روند درمان ارایه شده است. هدف از این توضیح، توصیف نقش تسهیلکنندهی متخصص گفتاردرمانی بوده است. نقش فوق تخصص گفتاردرمانی در درمان این است که کمک کند تا مهارتهای برقراری ارتباط بیماران بیش از پیش افزایش پیدا کند. متخصص گفتاردرمانی با ادغام اطلاعات واقعی این حرفه با هنر و اجرای ماهرانه مهارتهای اصلی در روند درمان، نقش خود را ایفا میکنند. این مهارتهای اصلی که به نام مهارتهای ویژهی درمان معروفاند، چندین مهارت اساسی هستند که فوق تخصص گفتاردرمانی بهعنوان یک کار زیربنایی، مستمر، و لازمهی درمان، آنها را به کار میبندد. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر در زمینه ارائه بهترین خدمات گفتاردرمانی کودکان و گفتاردرمانی بزرگسالان با تکیه بر تجربه و تخصص گفتاردرمانان خود کوشا می باشد. از دیگر امکانات این مرکز گفتاردرمانی در منزل می باشد که روند درمان بیماران را تسهیل نموده و برای بیماران با مشکلات حرکتی و کودکان مناسب می باشد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
مهارت های ویژه تخصص گفتاردرمانی
مهارتهای ویژهی درمان در واقع مهارتهایی هستند که تار و پود زیر بنایی کار را تشکیل میدهند، یعنی اساساً، همان کارهایی که انجام میدهند تا مهارتهای برقراری ارتباط بیماران را بیش از پیش تسهیل کنند. اصطلاح مهارتهای ویژه درمان عبارت از مهارتهایی هستند که گفتاردرمانی کودکان، ویژه درمان گفتار و زبان تدارک دیده میشوند تا موجب بهتر شدن برقراری ارتباط بیماران گردند. برای مثال، همانند حرفهی معماری و ساختمان سازی.
گو این که، شاید نتوانیم جزئیات طرح، کیفیت مواد، ایمنی، و یا رموز استحکام، و نظایر اینها را بیان کنیم، ولی احتمالاً، عامّه مردم میدانند که برای ساختمانسازی، به مکانی جهت ایجاد ساختمان، چیزی برای ساختن ساختمان و روشی برای اطمینان خاطر که این ساختمان برای سالها استحکام داشته باشد، نیازمندیم. معمارها این چیزها را به خوبی میدانند. در واقع، معمارها این را میدانند که، بدون توجه به بزرگی یا کوچکی ساختمان، هنگامی که بهعنوان یک معمار حرفهای کار میکنند، نخست باید برای ساختمان پایهای در نظر بگیرند، یعنی، احتمالاً یکی از این ملاحظات، سازهی کشش جاذبهای است. همچنین ممکن است معمار هنگام کار روی یک طرح، تأثير عناصر طبیعی از قبیل باران، گرما، سرما، باد و نظایر اینها را مدّنظر قرار دهد. بدون در نظر گرفتن وسعت یا هزینهی طرح، غیرممکن است که معمار برای ساختن حتی یک انبار کوچک، بدون در نظر گرفتن اصول اساسی و زیربنایی، که قویاً روی فعالیتهای این متخصص تأثیر میگذارند، ساختمانی را طراحی و یا نظارت نماید. گفتاردرمان باید مهارتهای ویژه درمان را به همین نحو نگاه کنند: صرف نظر از میزان ساده بودن و یا پیچیده بودن مشکل یک بیمار، و صرف نظر از این که شگردهای بالینی به کار گرفته شده تا چه اندازه قدیمی و یا جدید هستند، برخی ملاحظات اساسی وجود دارند که هنگام کار کردن بهعنوان یک متخصص بالینی در حرفهی آسیبشناسی گفتار و زبان باید رعایت شوند. البته مهارتهای ویژهی درمان، همگی به حرفهی آسیبشناسی گفتار و زبان اختصاص ندارند، بلکه بسیاری از این مهارتها توسط مربیان، روانشناسان و سایر متخصصان به کار گرفته میشوند. از این رو، چنانچه به راستی و همراه با اطلاعات پایهای مناسب از این حرفه، توسط گفتاردرمانی به کار گرفته شوند، میتوانند آسیبشناسِ گفتار و زبان دارای دانش مناسب را از آسیبشناس گفتار و زبان دارای دانش عالی، کاملاً متمایز سازند.
با طرح آن دسته از مهارتهای ویژهی درمان که بنیادی و فراگیر هستند، این مهارتها بهعنوان مهارتهای اساسی باقی میمانند تا متخصص گفتاردرمانی آنها را در برنامهها و شگردهای مداخلهای درمان گفتار و زبان، اگر نه برای همهی بیماران ولی در مورد بیشتر بیماران اجرا نمایند. برای مثال، هنگام طرح برنامهی ویژهی روانی گفتار که هدف آن کاهش تکرارها، قفل شدگی اندامهای گویایی، و طولانی ادا کردن صداها باشد، نویسندگان برنامه معمولاً اجزای ویژهی مداخله را بهطور خلاصه مینویسند و مشخص میکنند که چگونه، چه وقت و چرا فوق تخصص گفتاردرمانی باید جنبههای مختلف برنامه را اجرا نماید. با این همه، نویسندهی برنامهی مداخلهی روانی گفتار، به ندرت وقت آن را دارد تا اهمیت آهنگ صدا، بلندی صدا، احساس صمیمت و نزدیک بودن با بیمار، عشق و علاقه، اولویتها، آموزش مستقیم، و نظایر اینها را به گفتاردرمان آموزش دهد یا یادآوری کند، مگر این که، یک یا چند مهارت ویژهی درمان خود بهعنوان بخش مکمل برنامه مداخلهی روانی گفتار مدنظر باشد. در این صورت، برای مثال، آهنگ صدا ممکن است بهعنوان بخش مکمل برای برخی از برنامههای مداخلهی روانی گفتار شرح داده شود. با وجود این، این باور وجود دارد که، نویسندگان هر نوع برنامهی مداخله، از متخصص گفتاردرمانی انتظار دارند، علاوه بر این که ویژگیهای برنامه مداخله را از قبل یادگرفته باشند، بلکه همچنین باید از مهارتهای اصلی گفته شده یعنی: آهنگ صدا، بلندى صدا، احساس صمیمیت و نزدیک بودن با بیمار، عشق و علاقه، اولویتها، آموزش مستقیم، و نظایر اینها، از لحاظ بالینی به درستی استفاده کنند. با این همه، همانگونه که در بالا گفته شده است. نویسندهی یک برنامهی مداخلهی ویژه، به نُدرت در مورد مهارتهای اصلی درمان دستورالعمل صادر میکند. پس، چگونه از فوق تخصص گفتاردرمانی انتظار داشته باشیم تا این قبیل مهارتهای اصلی را بیاموزد؟ غیر از پیشامدهای اتفاقی مهارتهای ویژهی درمان که در خلال برنامههای مداخلهای مختلف پیش میآید، این سرپرستهای بالینی هستند که مهارتهای ویژهی درمان را آن گونه که «مورد نیاز» است، براساس موقعیتهایی که در خلال آموزش بالینی دانشجویان پیش میآید، باید آموزش دهند، خوشبختانه، بیشتر سرپرستهای بالینی به خوبی از عهدهی آموزش این قبیل مهارتهای اصلی بر آمدهاند، شاید، آنها از «فرصتهای آموختن» بهعنوان عامل عمده در آموزش این طرح استفاده کردهاند. بنابراین، ما بر این باوریم که اطلاعات ارایه شده در این کتاب، به ویژه در این فصل بهطور برنامهریزی شده به گفتاردرمانها کمک میکند تا پایهی زیربنایی مهارتهای اصلی را که لازمهی درمان گفتار و زبان هستند یاد بگیرند و اجرا نمایند.
مهارت های ویژه درمان برای تخصص گفتاردرمانی
به احتمال زیاد تعداد زیادی مهارت وجود دارند که، متخصصان میتوانند بهعنوان مهارتهای اصلی ویژهی درمان، در کار خود به گنجانند. با وجود این، براساس تقریباً ده سال تدریس، که به منظور آموزش مهارتهای اصلی ویژهی درمان به دانشجویان گفتاردرمانی تازه کار طراحی شده بود، مشخص شد که، مهارتهای توصیف شده در این فصل، چیزی بیش از یک شروع مناسب را برای ایجاد مهارتهای زیربنایی مورد نیازها گفتاردرمانها تشکیل میدهد که منجر به بهبود برقراری ارتباط بیماران گردد. در زیر 14 مهارت برگزیدهی اصلی درمان مورد تأکید قرار گرفتهاند:
۱) انتظارات مربوط به برقراری ارتباط.
۲) انگیزه.
3) شوق، نشاط و بلندی صدا در روند درمان.
۴) شیوهی نشستن، احساس صمیمیت و نزدیکی با بیمار، لمس کردن بیمار در روند درمان.
۵) آمادگی، سرعت مناسب، و راحتی و روانی گفتار در لحظات درمان.
۶) مقدمات: محرکهای هشداردهنده، ارایهی سرنخ، الگو دادن، و تشویق و کمک.
۷) آموزش مستقیم: حسهای یادگیری، توصیف/ توضیح، پرسش، و صبر و انتظار
۸) ارایهی محرک: شکل بخشیدن (نزدیکسازیهای پی در پی).
۹) تقویتکنندههای مثبت: تشویق کلامی، جایزهها و تقویتکنندههای اولیه.
۱۰) بازخورد اصلاحکننده در روند درمان.
۱۱) گردآوری دادهها در روند درمان.
۱۲) بررسی آزمایشی در روند درمان.
۱۳) رفتار درمانی در روند درمان.
۱۴) هدفگیری مشکل بیمار در روند درمان.