نظریههای یادگیری،کاربرد گسترده ای در علوم مختلف دارند، که یکی از این علوم، آسیب شناسی گفتار و زبان است. ولی، مطالعه ی نظریههای یادگیری، به ندرت به عنوان بخش اصلی آموزش بالینی گفتاردرمانی در نظر گرفته میشود. بر پایه ی پژوهش مربوط به نظریههای یادگیری و تجربه، گفتاردرمانی که با یک کودک در حال رشد و یا یک فرد بزرگسال در حال بهبودی از سكته کار میکند، باید با عوامل سرعت دهنده و یا باز دارنده ی درمان که روی پیشرفت بیمار تأثیر میگذارند، آشنا باشد. به عنوان مثال ،گفتاردرمان باید اشکالاتی چون تكرار و طولانی ادا کردن صداها را که فرد مبتلا به ناروانی گفتار از آن رنج میبرد، مورد توجه قرار دهد. اگر گفتاردرمانی نه فقط مفاهیم بنیادی مربوط به روانی گفتار، بلکه مفاهیم مربوط به یادگیری را در ارتباط با تواناییهای کلی بیمار نیز بداند، و آنها را در درمان گفتار و زبان بیمار مد نظر قرار دهد، مهارتهای او برای کارکردن با بیمار دچار ناتوانی گفتار افزایش پیدا میکنند. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر در حیطه درمان اختلالات گفتاردرمانی کودکان و بزرگسالان با استفاده از پروتکل های گفتاردرمانی و یادگیری پیشرو می باشد. تجهیزات و علم روز دنیا در کلینیک دکتر صابر موجب پیشرفت روزافزون مراجعین و درمان اختلالات زبان و گفتار آنان می گردد. همچنین خدمات گفتاردرمانی در منزل به تسریع روند درمان کمک می کند.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
هر چند ضرورت ندارد که گفتاردرمان ها ساعتها وقت خود را صرف یادگیری و تكرار طوطی وار مقایسه و تقابل بین نظریههای یادگیری نمایند، ولی برای گفتاردرمانی مفید است تا با مفاهیم بنیادی مربوط به یادگیری و نظریههای یادگیری در ارتباط با موفقیتهای بیمار آشنایی داشته باشند.
تعریف یادگیری
پژوهشگران متعددی ، بخشهای عظیمی از کارشان را به یادگیری و نظریههای یادگیری اختصاص دادهاند (برونر ۱۹۶۰ ، دوی ۱۹۱۰، پیاژه ۱۹۵۴، اسكينر ۱۹۵3، ویگوتسکی 1978)، و هر یک از آنها، تعریف نسبتاً متفاوتی از یادگیری ارایه دادهاند. در سالهای اخیر، اُكس و اليپتون (۲۰۰۳) یادگیری را اینگونه تعریف کردهاند: «به مجموعه ای از فرآیندها و سازمانبندیهای ذهنی که اشخاص تجربیات را با یکدیگر ادغام میکنند و آنها را به معانی جدیدی تبدیل مینمایند، یادگیری میگویند.» (ص ۴۴). اگرچه دیدگاهها، توضیحات، و نظریههای زیادی دربارهی یادگیری وجود دارند (میری ام، كافارلا ۱۹۹۱) ، ولی به دلیل کاربرد گستردهی این نظریهها در حرفهی آسیبشناسی گفتار و زبان، چهار دیدگاه مربوط به یادگیری در اینجا شرح داده میشوند:
- دیدگاه رفتاری درباره ی یادگیری.
- دیدگاه شناخت درباره ی یادگیری
- دیدگاه انسانی / تجربی درباره ی یادگیری.
- دیدگاه اجتماعی درباره ی یادگیری
اگرچه در توضیح هر یک از این موارد دیده میشود که این دیدگاهها با یکدیگر همپوشی دارند و هیچ مرز مشخصی بین این دیدگاهها وجود ندارد، و هر دیدگاه، فرایند یادگیری را از جنبه ی متفاوتی بررسی نموده است، ولی گفتاردرمانی را ترغیب میکنیم تا دیدگاههای مختلف یادگیری را در ارتباط با نیازهای بیمار مورد توجه قرار دهند.
دیدگاه رفتاری درباره ی یادگیری و استفاده گفتاردرمانی از آن
در دیدگاه رفتاری درباره ی یادگیری، بررسی رفتارهای آشکاری که میتوان آنها را مشاهده نمود و اندازهگیری کرد، مورد توجه قرار میگیرند (گود، بروفی 1990). ایوان پاولف، روانشناس روسی که به خاطر آزمایش او در شرطی کردن یک سگ از طریق به صدا در آوردن یک زنگ و ترشح بزاق سگ، کاملاً شناخته شده است، مفهوم شرطی کردن کلاسیکی را ابداع نمود، که به موجب آن، یک محرک خنثی باعث یک واکنش شرطی شده گرديد (پاولف ۱۹۲۶). قابل توجه است که، پاولف از غذا استفاده نمود، یعنی یک محرک غیرشرطی، و همراه با آن زنگی را به صدا درآورد، یعنی یک محرک خنثی، تا باعث بروز یک واکنش شرطی شده گردد، یعنی ترشح بزاق در سگ. همچنین ، پاولف مفاهیم شرطی سازی تعميم محرک، خاموشی، و تشخیص و تمیز را در ارتباط با شرطیشدگی کلاسیکی معرفی نمود که بعدها منجر به اصولی گردید که به نام رفتارگرایی معروف است.
رفتارگرایی به عنوان نوعی طرحریزی روانشناختی، توسط جان .ب. واتسون مطرح گردید که مقالهای به نام «روانشناسی یعنی همان چیزی که یک رفتارنگر آن را مشاهده میکند» نوشته است (واتسون ۱۹۱۳). واتسون نخستین روانشناس آمریکایی بود که از کار پاولف استقبال کرد،و اعتقاد داشت که تمرین کردن، یادگیری را تقویت میکند. از دیگر آمریکایی رفتارگرا، ب. اف. اسکینر است که، گفته است: ذهن را میتوان همانند «جعبهی سیاه هواپیما» در نظر گرفت، به این معنی که، بدون در نظرگرفتن فرآیندهای فکری که در ذهن رخ میدهند، به دلیل روابط موجود بین محرک و پاسخ، میتوان پاسخ فرد را نسبت به یک محرک به طور کمی مشاهده نمود(اسكينر ۱۹۵۳). اسكينر به خاطر این مفهوم «جعبهی سیاه» در رفتارگرایی بسیار معروف شد. بیشتر مفاهیم رفتاری برجسته ی اسکینر برای گفتاردمانی، کار او در زمینه ی شرطیسازی ارادی است، و شرطیسازی ارادی روشی برای تغییر رفتار است که در آن، پس از آن که آزمودنی پاسخ مورد نظر را ارایه داد، بی درنگ یک پاداش و یا همان تقویتکننده به او داده میشود (نيكولوسی، هاریمن، کرشک ۲۰۰۴).
اسکینر بر این باور است که، فردی به نحوی «کاری را انجام میدهد و یا رفتاری را از خود نشان میدهد و به خاطر این کار یا رفتار، پاداشی دریافت میکند، و سرانجام بین این کار یا رفتار و پاداش، پیوند ایجاد میشود. به عنوان مثال، در درمان گفتار و زبان، بیمار به محرک ارایه شده از سوی درمانگر واکنش نشان میدهد و مثلاً صدای /S/ را درست تولید میکند، و درمانگر پاداش (کلامییا غیرکلامی) به بیمار میدهد، و از بيمار انتظار دارد تا برای دریافت پاداش، این رفتار (تولید صحیح صدای /s/ ) را به درستی انجام دهد. بنابراین با گذشت زمان، از بیمار انتظار میرود تا بدون دریافت هرگونه پاداشی، این رفتار (تولید صدا/s/) را به درستی انجام دهد. همچنین، اسكينر مفاهیم، تقویت مثبت، تقويت منفی، تنبیه، شکل بخشیدن به رفتار و برنامهی تقویت را به عنوان مفاهیم رفتاری مهم، ارایه کرده است.
رفتارگرایان براین باورند که، «محیط مدرسه باید کاملاً منظم و مرتب، و برنامهها آموزشی براساس هدفهای رفتاری باشد، و معتقدند که، آموزش را از طریق رفتارهای قابل مشاهده، بهتر میتوان ارایه نمود (جانسون، موسیال، هال، كل نیک، دوپوایس ۲۰۰۵ ص ۳۴۵).
دیدگاه رفتاری دربارهی یادگیری، منجر به مفاهیم و شگردهای گوناگونی از جمله: تقليد، شكل بخشیدن (نزدیک سازیهای پی در پی)، ارایهی سرنخ، و تشویق گردیده است که، همواره توسط گفتاردرمان در خلال درمان گفتار و زبان مورد استفاده قرار میگیرند. بیشترین کاربرد دیدگاه رفتاری برای درمان گفتار و زبان به این صورت است که: ۱) گفتاردرمانی هدفهای خود را بیان نمایند و آنها را متوالیاً به اجزای کوچکتری تقسیم کنند. ۲) سرنخها و تشویقهایی تدارک ببینند تا بیماران را به هدف مورد نظر هدایت کنند. ۳) از تشویقها (مثلاً برچسبها) یا پیامد برقراری ارتباط طبیعی (مثلاً درک گفتار بیمار توسط شنوندهها) استفاده نمایند تا هدف مورد نظر را استحکام بخشند.