کاردرمانی یکی از زیرشاخه های مهم در علم توانبخشی است که در سال های اخیر با رشد چشم گیری از نظر تکنیکی و عملکردی روبرو بوده است. کاردرمانی هم در زمینه توانبخشی مشکلات جسمی در بزرگسالان نظیر اختلالات ارتوپدیک، شکستگی و آسیب های مفصلی، همچنین در حیطه مشکلات نورولوژیک مانند آسیب مغزی، ضربه مغزی، سکته مغزی، آسیب های نخاعی ناشی از تصادفات و بیماری هایی نظیر پارکینسون، ام اس، آلزایمر و دمانس به صورت تخصصی عمل کرده و موجب بهبود کیفیت زندگی در بیماران می گردد. گرایش دیگری از کاردرمانی در زمینه مشکلات روان در بزرگسالان فعال می باشد و در مراکز نگهداری روزانه بیماران فعالیت می نمایند. قسمت مهمی از فعالیت های کاردرمانی در توانبخشی کودکان ارائه می گردد. که شامل کاردرمانی اختلالات تکاملی کودکان، کاردرمانی در کودکان فلج مغزی و مشکلات حرکتی، کاردرمانی ذهنی کودکان با اختلالات ذهنی و کاردرمانی در کودکان اوتیسم، بیش فعالی و اختلالات یادگیری می باشد. مرکز کاردرمانی دکتر صابر به صورت تخصصی در حیطه توانبخشی کودکان فعالیت می نماید.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
کاردرمانی و توانبخشی
بخش های مختلف کاردرمانی و توانبخشی دکتر صابر شامل، کاردرمانی ذهنی، کاردمانی جسمی، کاردرمانی حسی،کاردرمانی یکپارچگی حسی(SI )، ماساژ درمانی، سنسوری روم، توانبخشی بینایی در اتاق تاریک، توانبخشی مهارت های شنیداری، رفتاردرمانی، بازی درمانی و بخش تست های هوش و امادگی برای سنجش و… که در کنار گفتاردرمانی تخصصی کودکان به بهبود هر چه سریعتر کودکان با نیازهای خاص کمک می نماید.
یک چهارچوب کاردرمانی برای توانبخشی مؤثر مفید است
ICF ظرفیت و عملکرد را بهعنوان ابعاد انجام فعالیت و مشارکت در نظر میگیرد. همچنین آگاهی در مورد تأثیر بافتار بر شرایط فرد ( برای مثال محیط فیزیکی یا شرایط اقتصادی) و تشخیص اینکه اینها میتوانند بهعنوان تسهیلکننده یا موانع برای توانایی فرد در نظر گرفته شوند نیز مهم است.
گذشته از تعاریف ظرفیت و عملکرد، ICF هیچ چهارچوبی را برای آنالیز تواناییهای فرد پیشنهاد نداده و معیارهای اندازهگیری را برای تعیین و درجهبندی سطوح، آسیب محدودیت در فعالیت و مشارکت ارائه میکند؛ اما این معیارها کلی هستند و اجازه توصیف یک مشکل را نمیدهند؛ بنابراین کار درمانگران بهمنظور برنامهریزی مؤثر جهت درمان یا مداخلات به یک چهارچوب کاردرمانی برای تشخیص بهتر مشکلات و توانمندیهای فرد نیاز دارند. OTPF ساختاری را پیشنهاد میکند که در ادامه آمده است:
- × عوامل شخصی مانند ارزشها ، عقاید و عملکردهای بدنی بیشتر توضیح داده شده است.
- × جنبههای محیطی و بافتاری به طور کامل آنالیز میشوند.
- × مهارتها و الگوهای عملکردی که نیاز به انجام دارند مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرند
بدون چنین دانشی، تعیین تأثیر هر آسیب (در ساختار یا عملکرد بدن) بر عملکرد آکوپیشنال یک فرد مشکل است. برای شرح این مسئله ، مثالی در مورد رانندگی معرفی میشود. بیشتر بزرگسالان درک کلی از چگونگی راندن یک خودرو و مهارتهای موردنیاز آن دارند بیشتر افراد میدانند که رانندگی نیاز به تواناییهایی همچون
- × هماهنگی اندامهای فوقانی و تحتانی
- × قابلیت دید واضح
- × آگاهی و بهکارگیری قوانین جاده
- × کارکردن و کنترل خودرو
مهارت های عملکردی در کاردرمانی
به هرحال آن چه که کمتر آشکار است ” نیازهای فعالیت “در فرد که به معنای “مهارتهای عملکردی” میباشد و این که چگونه بافتار میتواند بر این موارد تأثیر بگذارد.
مهارتهای عملکردی میتوانند شامل توانایی:
- × حفظ انرژی و زمانبندی مؤثر عملکرد
- × حفظ توجه و انتخاب اطلاعات مهم بینایی شنوایی و لامسه
- × استفاده از دانش استفاده از حافظه کوتاهمدت، توپوگرافیک و رویهای) برای رسیدن به هدف موردنظر (رسیدن به مقصد به طور ایمن)
- × سازماندهی خود و محیط برای عملکرد مؤثر خودرو
- × شروع ، توالی وپایان رساندن تکلیف موجود در رانندگی به طور مناسب
- × حفظ پوزیشن وایجاد توالی هماهنگ از حرکات، کارکردن بهصورت دوطرفه و یکطرفه برای کنترلکردن
- × مشاهده پاسخ و تنظیم شرایط تغییریافته و حوادث غیرقابلپیشبینی
گسترش مهارتهای عملکردی برای استفاده در طول رانندگی بر حسب شرایط، جاده موقعیت جغرافیایی و عملکرد کسانی که از جاده عبور میکنند تغییر مییابد.
OTPF مهارتها و الگوهای عملکردی و نیازهای فعالیت را بهعنوان ابعاد در حال انجام شناسایی کرده است و نهتنها بر تمایلات فردی (ساختار و عملکرد بدن) تأکید میکند، بلکه بر محیط و ویژگیهای فعالیت و نقش خود فرد نیز اشاره دارد.
- کاردرمانی بر عملکرد بیشتر از ظرفیت تأکید دارد که این توانایی فرد برای ” انجامدادن” یا عمل در محیط و بافتار طبیعی میباشد.
- کار درمانگران هویت، محتوا و زمینهی یک فعالیت را که بر چگونگی انجام تأثیر میگذارد، تشخیص و بنابراین روی نیازهای فرد اثر میگذارند.
- زمانی که برای حل مشکلات آکوپیشنال فرد تلاش میشود نهتنها بر سلامتی و تواناییهای خود فرد بلکه بر جنبههای بافتاری عملکرد (تسهیلکننده و مانع ) ، نیز تمرکز میشود.
بنابراین ، ترکیب دو چهارچوب یک مکانیسم سیستماتیک فراهم میکند که کاردرمانگر میتواند:
- × ویژگیها و نیازهای تکلیف ، فعالیت یا آکوپیشن را تجزیهوتحلیل کند.
- × نقایص فرد، محدودیت در فعالیت و مشارکت را برای بررسی و ارزیابیهای بیشتر مشخص کند.
- × عملکردهای بدنی سالم که میتواند در فرایند درمانی جهت به حداکثر رساندن عملکرد آکوپیشنال استفاده شود را تعیین میکند.
- × تأثیرات مثبت و منفی محیط، فیزیکی اجتماعی و نگرشی را تحلیل میکند.
چرا شناخت برای تجزیه تحلیل کارها، تکالیف و فعالیتها نیاز است؟
فرایندهای ذهنی فرد که شناخت را تشکیل میدهند شامل مکانیسمهای عصبی پیچیده میباشد (مانند درک یا حافظه) و همیشه در داخل مجموعهی پیچیده ، یکپارچه و مرتبط عمل میکنند. درک ، نیاز به حافظه دارد چرا که بدون حافظه نمیتوان اشیا را بازشناسی کرد. در مقابل ، حافظه هم نیاز به درک دارد، و بدون فرایند درکی نمیتوانیم به تجربیات معنی دهیم.
درباره رانندگی در یک خیابان شلوغ فکرکنید. راننده به یک نقشهی ذهنی از راه نیاز خواهد داشت. این کار نیازمند حافظه، و توانایی حفظ مداوم منظره و چشمانداز اطراف و مقایسه آن با نقشهی ذهنی میباشد . بهعبارتدیگر وی باید قادر باشد تا اطلاعات بینایی را دریافت کرده، و آن را با دانش ذخیره شده از قبل مقایسه کند ، و برای برنامهریزی و اعمال آینده مورداستفاده قرار دهد. بهعلاوه، وی باید توجه خود به فعالیت را در همه حال، حفظ کند، و از کنترل و چککردن سرعت و موقعیت در جاده استفاده کند. وی باید حوادث پیرامون، سایر وسایل نقلیه ترافیک و علائم را مورد بازبینی قرار دهد. همچنین، ممکن است به طور خودبهخود با یک مسافر صحبت کند یا به رادیو گوش دهد.
برای بهدستآوردن همه اینها راننده باید دارای موارد زیر باشد:
- × توجه – پیوسته انتخابی و انتقالی
- × درک – بینایی – فضایی، شنوایی و لامسه
- × استفاده از حافظه کوتاهمدت توپوگرافیک و رویهای
- × برنامهریزی حرکتی و اجرای حرکات مهارتی
- × اعمال اجرایی: حل مسئله و تصمیمگیری سریع
آنالیز رانندگی اهمیت فرایندهای شناختی، یکپارچگی و تعامل آنها را نشان میدهد. مثالهای ابتدایی از آقای ب نیز اهمیت عملکرد شناختی فردی در مهارتهای زندگی روزمره را نشان میدهند، خصوصاً زمانی که نقص یک عملکرد مانند حسابکردن میتواند منجر به ناتوانی در حفظ شغل گردد.
چرا آگاهی از آسیب مهم است؟
آگاهی از فرایندهای شناختی برای تجزیه وتحلیل عملکرد و تشخیص مشکلات آکوپیشنال (محدودیت در فعالیت و مشارکت) مهم است. همچنین این آگاهی برای کار درمانگر جهت تفاوت قائلشدن بین نقایص شناختی نیز اهمیت دارد.
در مورد آقای ب، مشکل وی در تکمیل تکالیف پیچیده میتواند چندین عامل داشته باشد :
۱. مشکلات موجود در بازیابی میتواند وی را از یادآوری دستورالعملها بازدارد.
- نقایص حل مسئله ممکن است سبب ناتوانی در بهکارگیری نقشها در مسائل جدید شود.
- فقدان سائق میتواند موجب ناامیدی وی از تلاش در امور سخت شود.
آگاهی از منابع احتمالی مشکلات، درمانگر را برای تشخیص اینکه کدام جنبه از شناخت نیاز به ارزیابی دارد، و اینکه چگونه بهترین درمان انتخاب شود یاری میدهد اگر مشکل آقای ب برخواسته از بازیابی ضعیف وی باشد، آمادهکردن دستورالعملهای نوشتاری به موفقیت او کمک میکند؛ اما اگر مشکل وی در حل مسئله، باشد نیاز است تا فرد را قادر سازیم که قواعد را یاد بگیرد و آنها را در برنامهی تکالیف درجهبندیشده تمرین کند.
بنابراین ، محدودیت فعالیت میتواند چندین دلیل احتمالی داشته باشد، و نیاز است که بنا به علتهای مطرحه رویکرد درمانی متفاوت بکارگرفته شود انتخاب مداخله بدون آگاهی از شناخت، آنالیز آکوپیشنال دقیق و ارزیابی آسیبها میتواند نتایج ناموفقی داشته باشد.