هر یک از شما در دوستان و آشنایان با کودکانی روبه رو شده اید که به شدت لجباز بوده، بی قرار هستند و رفتارهای بی ادبانه دارند. بسیاری از والدین در طول رشد کودک خود با رفتارهای بی ادبانه، لجبازی و بداخلاقی کودک موجه می شوند. رفتاردرمانی یکی از روش های موثر در رفتار با بی ادبی کودک می باشد. تکنیک های رفتاردرمانی به شما کمک می کند با استرس و فشار کمتری این مراحل را پشت سر بگذارید. یک رفتاردرمان با تجربه با ایجاد ارتباط صحیح با کودک و استفاده از تکنیک های رفتاری می تواند رفتارهای مناسب را در موقعیت های مختلف جایگزین بی ادبی کودک نماید. مرکز رفتاردرمانی دکتر صابر با استفاده از تخصص رفتاردرمانان خود در بهبود رفتار کودک و اصلاح رفتار بی ادبی کودک به شما کمک می نماید. چند نکته رفتاردرمانی برای رو به رو شدن با کودک بی ادب در زیر اشاره می شود: با کودک بی ادب نجنگید اما با او قاطع باشید. به کودک بی ادب رفتار مناسب را آموزش دهید. در مورد علت رفتار بی ادبانه کودک و عواقب ان با کودک بی ادب صحبت کنید. از او بخواهید در پاسخ به رفتار شما رفتار های جایگزینی که آموزش داده اید را با تمرین و تکرار انجام دهد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
رفتاردرمانی در بی ادبی کودک
با بررسی روند رشد تفکر کودکان توسط رفتاردرمانی بهتر می توان نتیجه گرفت که در چه زمانی می توان قوانین را به کودک آموزش داد و چه شیوه هایی در آموزش قوانین و تصحیح رفتارهای بی ادبانه کودکان مفید تر است و روش رفتار با بی ادبی کودک چیست؟
پیاژه به نحوهی تفکر کودکان دربارهی موضوعات اخلاقی علاقهمند بود. او با مشاهده و مصاحبه با کودکان ۴-۱۲ ساله هنگام تیلهبازی تفکرات آنها را درمورد قوانین بازی بررسی کرد. به علاوه از کودکان درمورد قوانین اخلاقی سؤال میکرد. پیاژه برای تبیین رشد اخلاقی از طریق مصاحبهی بالینی سؤالاتی را برای کودکان مطرح میکرد. وی بر این اساس برای رشد اخلاقی مراحلی را پیشنهاد کرد. تا پیش از شروع دبستان (۶سال اول زندگی) کودکان آگاهی چندانی از اصول اخلاقی ندارند و موجوداتی اخلاقی به شمار نمیآیند. وی این مرحله را دورهی غیراخلاقی نامید.
۱.اخلاق دیگر پیرو (۶ تا ۱۰ سالگی): در این مرحله عدالت و قوانین بهعنوان اجزای غیرقابلتغییر و خارج از کنترل افراد درک میشوند. در این مرحله که واقعگرایی اخلاقی نیز نامیده میشود بزرگترها به کودک میگویند که چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد. رفتار براساس پیامدهایش مورد قضاوت قرار میگیرد نه نیتها، و کودک به دلیل اجتناب از پیامدهای منفی ناشی از عدم اطاعت، از قوانین (که توسط دیگران وضع شده) پیروی میکند.
۲.اخلاق خودپیرو (از ۱۰ تا ۱۱ سالگی): دومین مرحلهی رشد اخلاق درحدود ۱۰ سالگی کسب میشود. کودک در این مرحله راجع به اینکه قوانین ساختهی بشد و قابل تغییرند آگاهی پیدا میکند و به قصد و نیت اعمال بیشتر توجه میکند.
پیاژه بر این باور بود که ابتدا ساخت و تواناییهای شناختی و پس از آن توانایی استدلال اخلاقی رشد میکند. وی عقیده داشت که رشد اخلاقی از طریق تعامل با همسالان بهبود ميیابد. برای یافتن روش رفتار با بی ادبی کودک در گروه همسالان، وقتی همه افراد قدرت یکسانی دارند قوانین به وسیلهی مذاکره وضع میشوند. به نظر پیاژه والدین در تکامل اخلاقی نقش کمتری دارند زیرا بهدلیل قدرت بیشتر وضع قوانین را به عهده میگیرند. به عبارت دیگر، پیشرفت در قضاوت اخلاقی براساس پیشرفت در درک دیدگاه دیگران استوار است که از رشد شناختی و فرصت تعامل با همسالان حاصل میشود. پیاژه عقیده داشت که عبور کودکان از دورههای رشد اخلاقی مستلزم تکامل شناختی و تجارب اجتماعی است، به ویژه تجاربی که کودکان درحین بازی با همسالان حلوفصل میکنند.
تکامل اخلاقی از دیدگاه کلبرگ
با بررسی تکامل اخلاقی کودک بهتر می توان روش رفتار با بی ادبی کودک را یافت. تأثیرگذارترین روانشناسی که درمورد رشد اخلاقی مطالعه و تحقیق کرده لارنس کلبرگ (۱۹۲۷-۱۹۸۷) است. کُلبرگ، با اصلاح و توسعهی کار پیاژه، نظریهی جدیدی را ارائه کرد که به توصیف رشد استدلال اخلاقی میپردازد. پیاژه یک فرایند دو مرحلهای را برای رشد اخلاقی تشریح کرد درحالیکه نظریهی رشد اخلاقی کلبرگ، شش مرحله در داخل سه سطح مختلف را درنظر ميگیرد. وی نظریهی پیاژه را توسعه داد و عنوان کرد که رشد اخلاقی یک فرایند مداوم است که در سراسر دورهی عمر اتفاق ميافتد. او معتقد بود که هر فرد بهطور کامل در یک مرحله قرار ندارد بلکه تا اندازهای در مرحلهی اصلی خود قرار گرفته ولی برخی داوریهای اخلاقی او به مرحلهی قبلی و بعدی نیز مربوط است. کُلبرگ نظریهی خود را بر پایهی تحقیقات و مصاحبههایی که با گروههایی از نوجوانان و جوانان انجام داده بنا کرده است. تعدادی محظورات اخلاقی به بچهها عرضه شده و سپس با آنها مصاحبه به عمل آمده تا استدلالهایی که در پس قضاوتهای آنان درمورد هر سناریو قرار دارد، تعیین گردد. کُلبرگ پاسخهای دریافت شده را در قالب مراحل مختلف استدلال، ردهبندی کرد.
تکنیک های رفتاردرمانی در کنترل بی ادبی کودک با توجه به روند رشد اخلاقی
سطح اول: اخلاق پیش عرفی یا پیش قراردادی (تا ۱۰ سالگی):
مرحلهی اول: جهتگیری براساس تنبیه و فرمانبرداری (اخلاقی رفتار میکنم مبادا تنبیه بشوم)
مرحلهی دوم: جهتگیری براساس نفع شخصی (اخلاقی رفتار میکنم تا پاداش بگیرم)
-در این سطح نگاه شخص به اخلاق، بازاری و بده-بستان کارانه است.
سطح دوم: اخلاق عرفی یا قراردادی (تا ۱۳ سالگی)
مرحلهی اول: ارتباطات میانفردی خوب؛ همراهی و همنوایی نشان میدهد تا مورد تأیید دیگران باشد (گرایش به پسر خوب/دختر خوب بودن برای اجتناب از پذیرفته نشدن)
مرحلهی دوم: حفظ نظم اجتماعی؛ وابستگی به مراجع قوانین (قواعد اجتماعی را رعایت میکند تا از توبیخ مراجع قدرت و احساس گناه درمورد انجام ندادن وظایف در امان باشد)
-در این سطح اخلاقی رفتار کردن شخص از روی تعارف و رعایت رسوم است و در شرایطی که قید و بند اجتماعی نباشد رفتار اخلاقی فرد به سطح یک باز میگردد.
سطح سوم: اخلاق پساعرفی یا فوق قراردادی (پس از بلوغ فکری)
مرحلهی اول: قرارداد اجتماعی؛ از اصول پیروی میکند تا از احترام همگان برخوردار باشد و از این طریق احترام به نفس خود را حفظ میکند.
مرحلهی دوم: اصول جهانی؛ اعمال خود را طبق اصولی که شخصاً انتخاب کرده هدایت میکند. در این اصول عدالت، سرافرازی و برابری ارزش شناخته میشود (از اصول پیروی میکند تا از سرزنش خویشتن در امان باشد). رسیدن به این مرحله مستلزم دستیابی به تدوین اصول اخلاقی انتزاعی است. کلبرگ میگوید که کمتر از ۱۰ درصد از افراد به این مرحله میرسند.
انتقادهایی بر نظریه رشد اخلاقی کلبرگ
آیا استدلال اخلاقی لزوماً به رفتار اخلاقی منجر میشود؟ آیا می توان با استدلال اخلاقی رفتار بی ادبی کودک را درمان کرد. نظریهی کُلبرگ به تفکر اخلاقی میپردازد درحالیکه بین دانستن اینکه چه کار باید بکنیم و اعمال واقعی ما اختلاف زیادی وجود دارد.
آیا عدالت، تنها جنبهی استدلال اخلاقی است که باید درنظر گرفت؟ نظریهی کُلبرگ بر مفهوم «عدالت» به هنگام تصمیمگیریهای اخلاقی، تأکید بیش از اندازهای دارد. درحالیکه عوامل دیگری نظیر دلسوزی، ترحم، مواظبت و سایر احساسات میانفردی میتوانند سهم مهمی در استدلال اخلاقی داشته باشند.
آیا نظریهی کُلبرگ تأکید بیش از اندازهای بر فلسفهی غربی دارد؟ فرهنگهای فردگرا بر حقوق فردی تأکید دارند درحالیکه فرهنگهای جمعگرا بر اهمیت جامعه تأکید میورزند. فرهنگهای شرقی ممکن است دیدگاههای اخلاقی متفاوتی داشته باشند که نظریهی کُلبرگ آنها را به حساب نیاورده است.