مشاوره گفتاردرمانی کودکان یعنی بررسی و درمان اختلالات ارتباطی و اختلالات گفتار کودکان. مشاوره گفتاردرمانی کودکان توسط آسیب شناس گفتار زبان یا مشاور گفتاردرمانی کودکان انجام می گیرد که غالبا آن ها گفتاردرمانگر نامیده می شوند. مشاوره گفتاردرمانی کودکان معمولاً با ارزیابی توسط گفتاردرمانگر با مهارت که نوع اختلال گفتاری و بهترین راه درمان آن را تعیین می کند، شروع می شود. از تکنیک های گوناگون گفتاردرمانی برای بهبود ارتباطات کودکان استفاده می شود. گفتار درمانی احتمال دارد در یک کلاس درس یا گروه کوچک، یا تک به تک، با توجه به نوع اختلال گفتار انجام شود اما مشاوره گفتاردرمانی کودکان منحصر به فرد بوده و تنها انجام می شود. تمرینات و فعالیت های گفتاردرمانی کودکان با توجه به نوع اختلال، سن کودک و حتی نیاز های کودک، متفاوت می باشد. کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی دکتر صابر، بهترین مرکز مشاوره گفتار درمانی، با روش های تخصصی و نوین به مشاوره گفتاردرمانی کودکان می پردازد. از جمله روش های گفتاردرمانی کودکان این مرکز می توان به اتاق شنیداری گفتاردرمانی کودکان، گفتاردرمانی آنلاین و گفتاردرمانی در منزل اشاره کرد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
نظریه روان شناس آمیکایی در گفتادرمانی کودکان
آبراهام مزلو، روان شناس، که در آمریکا متولد شده است؛ فرزند یک مهاجر روسی است. او پدر روانشناسی انسان مدارانه به حساب می آید، وی معتقد بود که، تجربه، نخستین رویداد در یادگیری انسان است. مزلو بر این باور بود که، رشد استعداد، شرافت و ارزش انسان، آخرین دلواپسی های او است و اعتقاد داشت که انگیزه به سلسله مراتبی از نیاز ها و ابسته است که شامل ابتدایی ترین نیاز ها تا عالی ترین نیاز ها است؛ یعنی نیاز های جسمی، سلامتی، عشق / احساس تعلق، احترام، دانش، آگاهی، زیبایی و از قوه به فعل به درآوردن استعداد. مزلو بر این باور بود که یاگیری در واقع به معنی از قوه به فعل در آوردن استعداد است. هنگامی که این نظریه در مورد نهاد های آموزشی به کار گرفته شود، دیدگاه انسان مدارانه مزلو درباره یادگیری، طیف گسترده ای از فعالیت ها و دلایل منطقی مربوط به ساختار مدرسه ای، کارها و آموزش را در برمی گیرد، به عنوان مثال نیاز های فیزیولوژیکی دانش آموزان از طریق برنامه نهار در مدرسه، توجه به دمای کلاس های درس و منظم بودن زنگ تفريح برای رفتن دانش آموزان به دستشویی برآورده می شود. سلامتی دانش آموزان با اجرای درست مقررات تأمین می شود عشق و تعلق خاطر توسط آموزگاران و مسئولین مدرسه که دلسوز دانش آموزان باشند و برای آن ها ارزش قایل شوند، تأمین می گردد. عزت نفس با تشویق و ترغیب دانش آموزان به کنترل رفتارشان ایجاد می شود. دانش/ آگاهی با استفاده از یک برنامه آموزشی به لحاظ عقلی چالش انگیز تأمین می شود. زیبایی با تأکید بر تمیزی و خوشایند و مطبوع بودن کلاس های درس تأمین می گردد و از قوه به فعل در آوردن استعداد دانش آموزان، با کمک به آن ها در پیوند دادن یادگیری با تجربیات معنی دار «در زندگی واقعی» تأمین می شود. مزلو بر این باور بود که اگر نیاز های ابتدایی تر در آغاز برآورده نشوند، یادگیری (از قوه به فعل درآوردن استعداد) دست کم تا اندازه ای دشوارتر خواهد بود. به عنوان مثال، مزلو معتقد بود که، چنانچه کودکی گرسنه باشد، یادگیری برای او دشوارتر خواهد بود ،یعنی اگر نیاز های ابتدایی تر (نیازهای جسمی) برآورده نشوند، دستیابی به نیاز های عالی تر (از قوه به فعل درآوردن استعداد) دشوارتر خواهد بود.
دیدگاه روان شناسان درباره مشاوره گفتاردرمانی
کارل راجرز، روان شناس آمریکایی نیز به یادگیری تجربی معتقد بود. بررسی های او درباره از قوه به فعل درآوردن استعداد، به دلایل گوناگونی روی آموزش تأثیر گذاشته است. راجرز بر این باور بود که: اگر دانش آموز به موضوع علاقه مند باشد، می تواند آن را یاد بگیرد. شخص کمتر احساس خطر کند، سریع تر می تواند یاد بگیرد. یادگیری خودانگیخته ماندنی تر و فراگیر است. دیدگاه راجرز درباره یادگیر به عنوان یک بخش مکمل از جنبش آموزش انسان مدارانه محسوب می شود. مفاهیم ارایه شده توسط مزلو و راجرز؛ برای جنبه های مختلف روش های گفتاردرمانی گفتاردرمانگر سودمندند. پذیرش مؤلفه های دیدگاه تجربی/ انسان مدارانه در برنامه های درمانی می تواند به گفتاردرمانگر کودکان کمک کند تا: شرایط واقعی فراهم کنند که متناسب با نیاز های بیماران در خلال درمان باشد. شرایط عاطفی سودبخش را برای بیماران حفظ نمایند. در سرتاسر درمان، فعالیت های معنی دار و چالش انگیزی برای پیشرفت بیمار ایجاد نمایند.
دیدگاه اجتماعی درباره گفتاردرمانی کودکان
لو ویگوتسکی، روان شناس روسی، به خاطر مطرح کردن دیدگاه اجتماعی درباره یادگیری، معروف شده است. کرافورد هاس فادر ویگوتسکی بر این باور بود که تعاملات اجتماعی بیش از تأثیرات بیولوژیکی و فرهنگی رشد شناخت را شدیداً تحت تأثیر قرار می دهد. ويكوتسكى معتقد بود که، رشد به تعاملات اجتماعی دائمی وابسته است و این تعاملات اجتماعی پایه ای برای رشد شناخت به حساب می آیند. ویگوتسكي عميقاً باور داشت که، زبان پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است که عمدتاً در رشد اندیشه دخالت دارد و تحول شناخت شديداً متأثر از محیط فرهنگی و اجتماعی است. ویگوتسکی معتقد بود که، کودکان از دو طریق یاد می گیرند: نخست از طریق تعاملات اجتماعی با اشخاص توانمند تر، در اثر راهنمایی آموزگار یا همسن و سالان به تدریج شخصاً یادگیری خود را بیش از پیش گسترش می دهند. به کارگیری دیدگاه ویگوتسکی در کلاس درس مستلزم این است که، دانش آموزان دور یک میز بنشینند و یا به صورت گروه های کوچک دور چند میز بنشینند، از یکدیگر چیز هایی بیاموزند و با همدیگر تشریک مساعی نمایند. این آموزش به منظور تشویق دانش آموزان به انجام تعامل و همکاری متقابل و افزایش سطح شناخت آن ها طراحی شده است. کاربرد دیدگاه اجتماعی درباره یادگیری، در گفتاردرمانی کودکان منجر به ایجاد شگرد هایی چون توصیف یک چیز یا یک پدیده گفتگو با خود گفتار مقایسه ای، بسط و گسترش یک موضوع و تعمیم، برای درمان اولیه کودک گردیده است. كاربرد گسترده تر دیدگاه اجتماعی درباره یادگیری برای گفتاردرمانی برای کودکان یعنی این که: دست کم بخشی از درمان بیمار در گروه های کوچک انجام شود. برنامه درمانی به گونه ای طراحی شود که افراد همسن و سال الگوی یکدیگر قرار گیرند و با یکدیگر تعامل نمایند و واکنش های یکدیگر را سبک و سنگین کنند.
نتیجه گیری درباره دیدگاههای گفتاردرمانی کودکان
بی گمان، توضیحات مختصر درباره دیدگاه های یادگیری را به این منظور مطرح نکرده ایم تا گستره دیدگاه های ارایه شده را به طور مفصل شرح دهیم. یک عمر بررسی درباره یادگیری، به آسانی در چارچوب چند توضیح مختصر نمی گنجد. با وجود این با تأمل درباره مفاهیم عمده و اساسی ارایه شده در ساختار هر دیدگاه، این امید وجود دارد که گفتاردرمانگر کودک بتواند نوعی برنامه درمانی اجرا نماید که کاملاً انعکاسی از آگاهی نسبت به تأثیرپذیری برنامه های درمانی سنتی و ابداعی از یک یا چند دیدگاه یادگیری باشند. این باور وجود دارد که با یادگیری این دیدگاه ها، مشاور گفتاردرمانی کودکان دلایل منطقی و درک بهتری نسبت به آموزش پیدا کند، ضوابط بهتری در مورد انتظاراتش از درمان پایه ریزی نماید، و رفتار بیمار را با روش کارآمد تری ارزیابی نماید.