گاهی وقتها بیماران علاقمندند تا اساس قانونی یا اصول اخلاق حرفهای حاکم بر حرفههای درمانی را بدانند. بهعنوانمثال، بیشتر بیماران با انجمن پزشکی آمریکا (AMA) و ارتباط حرفهای پزشک با آن آشنایی دارند؛ بنابراین، برخی از بیماران با ASHA و ارتباط حرفهای آسیبشناس گفتار و زبان با آن آشنایی دارند. گفتاردرمانان شاغل نه فقط باید با مقررات و اصول اخلاقی استانداردهای پذیرفتهشدهی این حرفه آگاه باشد، بلکه باید بیماران را نیز با اصول اساسی و استانداردهای ضروری ASHA آگاه کند تا بیماران به گفتاردرمانی حرفهای و حرفهی درمان اختلالات برقراری ارتباط بهطورکلی، اعتماد پیدا کنند. مقررات و اصول اخلاقی انجمن گفتاری و شنوایی آمریکا، تجدیدنظر شدهی ژانویهی ۲۰۰۳، شامل یک مقدمه و چهار اصل اخلاقی است. این اصول دامنهی گستردهای از مسئولیتهای حرفهای گفتاردرمانی و وظایف آن را در بر میگیرد، و شامل قوانین مربوط به متخصصان گفتاردرمانی در ارتباط با درمان بیماران، موضوعات پژوهشی، صلاحیت حرفهای، و ارتباط با همکاران و سایر متخصصان است. مرکز گفتاردرمانی دکتر صابر در زمینه گفتاردرمانی کودکان و گفتاردرمانی بزرگسالان به صورت حرفه ای فعالیت می نماید،همچنین در حیطه گفتاردرمانی در منزل در سراسر تهران به ارائه خدمات مشغول می باشد.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
علاوه بر مطرحکردن مقررات و اصول اخلاقی ASHA با بیماران بهعنوان وسیلهای جهت القا و یا ایجاد اعتماد در روند درمان، گفتاردرمانها میتوانند نکات برجستهی قوانین مختلف فدرال و ایالتی که روی ارائهی خدمات به بیماران تأثیر میگذارند را نیز گزینش کنند. قوانین مدنی متعدد و مربوط به آموزش ویژه، روی ارایهی خدمات به بیماران مبتلا به اختلال در برقراری ارتباط تأثیر میگذارند. با وجود این، تعدادی از قوانین گسترده هستند و باید بهعنوان مکمل، و حتی اساسی برای ارایهی خدمات به بیماران آسیبشناسی گفتار و زبان توسط SLP حرفهای موردتوجه قرار گیرند. برخی از قوانین که روی ارایهی خدمات گفتار و زبان به کودکان تأثیر میگذارند، در زیر شرح داده میشوند:
۱) قانون آموزش برای همهی کودکان معلول (EHA) سال ۱۹۷۵. این نخستین قانون فدرال بود که آموزش همگانی مناسب و رایگان را برای همهی کودکان دچار معلولیت، اجباری ساخته است. بر اساس این قانون، کودکان مورد ارزیابی قرار میگیرند، و مشکل آنها به طور واضح و روشن و یا تقریبی شناسایی میشود، و کودکان دچار آسیب، بهعنوان یکی از گروههایی بهحساب میآیند که در این گروه، کودکان تحت تجویز یک برنامهی آموزش انفرادی (IEP) ، از خدمات رایگان و مناسب برخوردار میشوند. IEP یک حکم دولت فدرال است که شامل جزئیات اطلاعات ویژهی مربوط به جنبههای مختلف خدماتی است که برای کودک در نظر گرفته میشود، و شامل وضعیت اختلال کودک، خدمات توصیه شده، میزان زمان لازم برای انجام این خدمات، و سایر اطلاعات مربوط به رسیدگی به این اختلال است.
۲) قانون متمم EHA : برنامههایی برای نوزادان، کودکان نوپا، و پیشدبستانیها. این متمم، «الحاقیهی» قوانین شمارهی ۹۴ و ۱۴۲ در نظر گرفته شده است تا آموزش همگانی مناسب و رایگان را برای کودکان از تولد تا ۵ سالگی شامل شود. بر اساس این متمم، کودکان ۵-۳ساله، برای خدمات گفتار و زبان، غالباً در مدارس زیر عنوان IEP تحت آموزش قرار میگیرند. بااینوصف، قوانین شمارهی ۹۹ و ۴۵۷، برای کودکان دچار ناتوانی، خدماتی که شامل خدمات و زبان نیز میشد، و همچنین برای کودکان از تولد تا 3 سالگی، زیر عنوان برنامهی خدمات خانوادگی انفرادی (IFSP) ، برنامههایی با نام مداخلات اولیه (EI) ، مقرراتی وضع نمود.
۳) قانون متمم EHA : قانون آموزش به افراد دارای ناتوانی (IDEA). این متمم، اجزای اولیهی قانون EHA مربوط به سال ۱۹۷۵ را به طور چشمگیری تغییر داد: a) تغییر نام این قانون به b IDEA) تدارک خدمات حملونقل . c) وسعت بخشیدن این استحقاق برای کودکان مبتلا به اوتیسم و کودکان دچار آسیب مغزی ناشی از ضربه (TBI) d.) افزودن ابزارهای فناوری کمکی و خدماتی برای کودکان دچار ناتوانی، آنگونه که توسط IEP تجویز میشود. e) گسترش اقدامات لازم برای کمکردن محدودیتهای محیطی (LRE) ، و آن جنبه از EHA (مربوط به سال ۱۹۷۵) که امکان میدهد تا کودکان دارای ناتوانی، حتیالامکان در کلاسهای عادی با کودکان همسن و سال و بدون ناتوانی، آموزش ببینند.
گفتاردرمانها خدمات مربوط به کودکان را تحت قانون IEP در مدارس ادامه دادند. طبق IEP و بهموجب این متمّم، کودکان مبتلا به اوتیسم و TBI، مستحق دریافت خدمات گفتار و زبان شدند.
۴) هدفهای سال ۲۰۰۰: قانون آموزشوپرورش ایالات متحدهی آمریکا. این قانون یکی از قوانین فراگیر ایالتی است که برای آموزشوپرورش در ایالات متحدهی آمریکا، هشت هدف را پایهگذاری نموده است. هدفهای موردنظر عبارتند از: a) دورهی آمادگی برای یادگیری. b) افزایش میزان فارغالتحصیلی از دبیرستان تا ۹۰٪ c) دستیابی به درجات ۴، ۸ و ۱۲ در آزمون، d) پیشرفت مستمر آموزگاران، e) شهرت و آوازهای ملی در ریاضیات و علوم . f) سوادآموزی بزرگسالان و شایستگی بینالمللی.g) مدارس عاری از مواد مخدر . h) همکاری والدین و مدرسه. از مزایای این قانون، ادغام کودکان دارای نیازهای ویژه با سایر کودکان در کلاسهای آموزش عمومی بود. تحت این قانون، گفتاردرمانها رسیدگی به کودکان را هم در کلاسهای عادی و هم در کلاسهای مخصوص کودکان دارای نیازهای ویژه، ادامه دادند.
۵) قانون اصلاح مدارس آمریکا: این قانون متمم قانون آموزش ابتدایی و دورهی متوسطهی مربوط به سال ۱۹۶۵ بود. این قانون برای اصلاح جنبههای مختلف آموزشوپرورش که شامل گسترش گروه آموزشی بهعنوان آموزگار، و حذف گروهبندی کودکان بر اساس توانایی بود، بودجهای اختصاص داد.
تحت این قانون،گفتاردرمانها رسیدگی به دانشآموزان را هم در کلاسهای عادی و هم در کلاسهای مخصوص دانشآموزان دارای نیازهای ویژه، ادامه دادند.
۶) قانون متمم IDEA : قانون آموزش به افراد دارای ناتوانی. این متمم منجر به گسترش LRE گردید، و ملاحظات ابزارهای فناوری کمکی IEP برای تمام کودکان دچار ناتوانی را بسط و گسترش داد، و خدمات مربوط به تشخیص موقعیت و امکان تحرک را برای کودکان نابینا و یا کودکانی که دچار آسیبدیدگی بینایی هستند، و یا سایر کودکانی که دچار آسیبدیدگی بینایی هستند، و یا کودکانی که به این قبیل خدمات نیاز دارند، افزودند. تحت این قانون، گفتاردرمانها طبق IEP ،رسیدگی به این قبیل کودکان را در مدارس ادامه دادند.
۷) قانون هیچ کودکی نباید عقب بماند (NCLB) (قوانین شمارهی ۱۰۷ و 110) ، سال 2001.
این قانون تصریح میکند که ایالتها باید در مورد تمام دانشآموزانی که در مدارس عمومی ثبتنام کردهاند، حتی دانشآموزان دچار ناتوانی، گزارش سالانهی قانعکنندهای (AYP) ارایه دهند. مدارسی که برای دو سال تحصیلی متوالی، به ارسال AYP برای درصد خاصی از دانشآموزان حتّی دانشآموزان دچار ناتوانی، موفق نشوند، به نام مدارس «نیازمند اصلاح» قلمداد میشوند که برای اصلاح آنها به برنامههای منظم و حساب شدهای نیازمندیم. این قانون، مدارس را ملزم میکند تا به کارایی چند دانشآموز در سطح متوسط و یا بالاتر از متوسط نگاه نکنند، بلکه به کارایی تمام دانشآموزان نگاه کنند. گفتاردرمانهایی که در مدارس زیر نظر قانون NCLB با دانشآموزان کار میکنند، باید متخصصان «بسیار صاحب صلاحیت» باشند.
۸) قانونی متمم IDEA : قانون آموزش به افراد دارای ناتوانی. این متمم، در قانون موجود، تغییراتی اساسی به وجود آورد. برخی از این تغییرات عبارتند از: a) افزودن مفهوم (بسیار صاحب صلاحیت) برای متخصصان مربوط به آموزش ویژه با قانون NCLB سال ۲۰۰۱ سازگار است. b) تصویب روند کاهش کاغذبازی . c) گسترش این خدمات برای جمعیتهای متحرک (سیّار). d) سنجش تأثیر قانون تدارک آموزش ابتدایی و متوسطهی مربوط به سال ۱۹۶۵ (ESEA) .e) بهجای پیروی از تمرکز روی روش درمانی، تغییر تمرکز روی موفقیت دانشآموز. تحت این متمم جدید، گفتاردرمانها خدماتشان را در مدارس ادامه میدهند.
سایر قوانین نیز روی کار آسیبشناسی گفتار و زبان تأثیر میگذارند، و باید بهعنوان پایهی قانونی محکمتری برای ایجاد اعتماد در بیماران در روند درمان، برای خدماتی که گفتاردرمانها ارایه میدهد، مهم تلقی شوند. این قوانین که عبارتند از: بخش ۵۰۴ از قانون توانبخشی سال ۱۹۷۳ و قانون آمریکاییهای مبتلا به ناتوانی (ADA)، صرفنظر از این که آیا IEP و یا IFSP برای بیمار در نظر گرفته شده باشد یا نه صرفنظر از این که بیمار در مدرسه باشد یا نه و صرفنظر از سن بیمار، حقوق و درمان عادلانهای را جهت خدمت به بیماران، مورد حمایت قرار میدهند. اگرچه گفتاردرمانی ممکن است نتواند تمامی جنبههای قوانینی را که روی ارائهی خدمات گفتار و زبان به بیماران تأثیر میگذارند، به طور کامل تفسیر کند، ولی مهم است که متخصصان گفتاردرمانی نهتنها وجود و هدف این قوانین را بدانند، بلکه مهم است که بیمار و یا مراقب بیمار را با حقوق قانونی بیمار آشنا کنند.
با آگاه ساختن بیماران نسبت به قوانین حاکم بر خدمات گفتار و زبان، این امید وجود دارد که بیماران هم این قوانین را بهتر بدانند و هم با علاقهی بیشتری، نیازهای گفتار و زبان خود را به آسیبشناس گفتار و زبان واگذار نمایند. ASHA در مورد نقشها و مسئولیتهای آسیبشناس گفتار و زبان شاغل در مدرسه، کتابچهی راهنمایی منتشر کرده است که حاوی اطلاعات زیادتری دربارهی بیشتر قوانینی است که در اینجا مورد تأكيد قرار گرفتهاند. گفتاردرمان ها، بهویژه آنانی را که در مدارس کار میکنند، تشویق میکنیم تا بهمنظور حمایت بیشتر در ایجاد اعتماد در بیمار در روند درمان، بارها به این کتابچهی راهنما مراجعه کنند.
هنگامی که گفتاردرمان در روند درمان در بیمار اعتماد ایجاد کرد، این اعتماد باید در سرتاسر درمان بیمار ادامه داشته باشد و پرورش داده شود. غالباً متخصصان کاملاً آموزشدیده و مرتّب و منظّم که به پیشرفت و آسایش بیمارشان علاقهمند باشند، و روشهایی جهت انتقال این اطلاعات به بیمارانشان داشته باشند، اعتماد در روند درمان را تداوم میبخشند.