بنا به تحقیقات انجام شده دوران کودکی و نوجوانی تاثیر مهمی در شکل گیری شخصیت کودکان دارد و نحوه برخورد والدین با کودکان و محیطی که کودکان در آن پرورش می یابند ار مسائل اساسی در شکل گیری شخیصت کودک می باشد. مرکز روانشناسی کودک تهران در حیطه بررسی عوامل مهم در شکل گیری شخصیت کودک و درمان اختلالات رفتاردرمانی کودکان در این زمان با استفاده از تکنیک ها و نظریه های روز دنیا نظیر نظریه اریکسون و فروید فعالیت می نماید. روانشناسان مجرب مرکز دکتر صابر با استفاده از بازی درمانی کودکان تلاش در کشف ریشه اختلالات شخصیتی در کودک و درمان موثر آنان دارند.
جهت تماس با کلینیک کاردرمانی و گفتاردرمانی جناب آقای دکتر صابر (کلینیک توانبخشی پایا در پاسداران ، کلینیک توانبخشی غرب تهران در سعادت آباد) باشماره 09029123536 تماس حاصل فرمایید.
نظریه اریکسون در روانشناسی کودک
اریک اریکسون (۱۹۰۲-۱۹۹۳) روانشناس آلمانی و یکی از شاگردان فروید بود که مراحل رشد شخصیت فروید را گسترش داد. از نظر فروید شخصیت در ۵ سال اول زندگی شکل میگیرد اما اریکسون معتقد بود که شخصیت در طول عمر و طی هشت مرحله شکل خواهد گرفت. او همچنین بر خود بیشتر از نهاد تاکید میکند. از نظر اریکسون، من بخش مستقل شخصیت است و وابسته به نهاد با خدمتگزار آن نیست.
شکل گیری شخصیت کودک
مراحل رشد از نظر اریکسون عبارتند از:
- اعتماد در برابر بی اعتمادی:
در اولین سال زندگی نوزاد آدمی موجودی است ناتوان و درمانده و به فرد دیگری که معمولاً مادر است وابسته است. هر چند که در این مرحله، رفع نیازهای فیزیولوژیکی از اهمیت خاصی برخوردار است کودک به روابط مطلوب روانی و اجتماعی نیز نیازمند است. اگر مادر و مراقبان دیگر نسبت به نیازهای فیزیکی نوزاد بی اعتنا باشند، به تدریج در کودک حس بی اعتمادی نسبت به اعضای خانواده و دیگران به وجود میآید.
- استقلال در برابر شک و تردید:
کودکان در سالهای دوم و سوم زندگی به سرعت رشد میکنند و بر اثر کسب مهارتهای جدید به انجام فعالیت های حرکتی گوناگون مبادرت میورزند. کودکان از این که میتوانند برخی از کارها را به تنهایی و مستقل انجام دهند احساس موفقیت و شادکامی میکنند. اگر والدین به کودکان اجازه ندهند که به تنهایی به انجام برخی فعالیتهای حرکتی بپردازند و از خود مختاری و تجربهی شخصی لذت ببرند، ممکن است نسبت به توان و ظرفیت خود احساس شک و تردید کنند.
- ابتکار در برابر احساس گناه:
در این مرحله از رشد که در حدود ۳ تا ۵ سالگی روی میدهد، تواناییهای حرکتی و ذهنی تکامل و گسترش بیشتری پیدا میکنند و کودکان میتوانند دست به انجام فعالیتهای تازه و ابتکاری بزنند. اگر والدین مانع بروز و
رشد ابتکار و خیال پردازی شوند، کودکان احساس میکنند که چنین فعالیتهایی ناخوشایند و غیر مجاز است. چنین امری ممکن است منجر به احساس گناه شود و باعث بازداری فعالیتهای خود انگیخته و اکتشافی کودک گردد.
- سخت کوشی در برابر احساس حقارت:
مرحلهی چهارم رشد تقریباً تمام سالهای دبستان را در بر میگیرد. کودکان دبستانی به سرعت تجربه و مهارت
کسب میکنند و از طریق رشد تواناییهای شناختی و موفقیت در خواندن و نوشتن و فعالیتهای گروهی به احساس شایستگی و کوشایی دست مییابند. اگر والدین و مربیان نسبت به مهارتها و توانمندیهای کودکان بیتوجه و بازدارنده باشند، زمینه برای بروز احساس حقارت و کهتری به وجود میآید.
- احراز هویت در برابر سردرگمی:
نوجوانی دورهی بسیار مهم و سرنوشت سازی است، زیرا در این مقطع سنی است که فرد با مسئلهی هویت یابی مواجه میشود. نوجوانان در این دوره تلاش میکنند تا جایگاه خود را از لحاظ شغلی، اجتماعی، اعتقادی و روابط بین فردی تعیین کنند. به همین دلیل، احراز هویت تکلیفی دشوار و اضطراب زا است. اگر نوجوانان به دلیل شرایط نامناسب و الگوهای نامطلوب تربیتی نتوانند به کسب هویت موفق نائل آیند، با بحران هویت که نشانهی بارز آن سردرگمی و در نهایت شکست و سرخوردگی است رو به رو میگردند.
- صمیمیت در برابر انزوا:
مرحلهی ششم رشد به دورهی جوانی اختصاص دارد و از پایان نوجوانی آغاز میشود و تا ابتدای میانسالی ادامه میباید. در این زمان که فرد بزرگسال تقریباً از زحمات خانواده رها میگردد، به عنوان یک شخص بالغ احساس مسئولیت و استقلال میکند و به برقراری و تحکیم روابط عاطفی، همسرگزینی و زناشویی میپردازد. اگر فرد بزرگسال در این مرحلهی مهم و حساس توفیق حاصل نکند، از لحاظ روانی به وضعیتی گرفتار میآید که اریکسون از آن با عنوان انزوا نام میبرد.
- زایندگی در برابر بی حاصلی:
هفتمین مرحلهی رشد مربوط به دورهی میانسالی است که از ۳۵ سالگی آغاز میشود و تقریباً تا ۶۵ سالگی ادامه مییابد. این دوره از لحاظ تولید و زایندگی درخشان ترین مقطع سنی انسان به شمار میرود. زایندگی یا بارآوری یک مفهوم کلی و گسترده است و تنها به بچه دار شدن و فرزند پروری محدود نمیشود. این مفهوم به ایجاد و خلق ایده ها و اندیشهها و به طور کلی به تولید از رهگذر خلاقیت اطلاق میگردد. در مقابل زایندگی، مفهوم بیحاصلی یا راکد ماندگی قرار دارد. ویژگی بیحاصلی به افرادی نسبت داده میشود که در زندگی نتوانسته اند برای خانواده یا جامعه سودمند باشند و انگل وار به حیات خود ادامه میدهند.
- کمال در برابر نومیدی:
از دیدگاه اریکسون مرحله ی پایانی فرایند رشد به دوره ی سالمندی اختصاص دارد. فرد سالمند در این مقطع سنی، که تقریباً از ۶۵ سالگی آغاز شده و تا آخر عمر ادامه مییابد، به مرور و ارزیابی مراحل پیشین زندگی میپردازد. هر اندازه فرد در گذشته به نحو بهتر و کارآمدتری با مشکلات کنار آمده باشد، در این دوره بیشتر احساس خشنودی و رشد یافتگی میکند. فرد سالمندی که از مرور رویدادهای زندگی خود ناخشنود است و غم فرصتهای از دست رفته را خورد، احساس نومیدی و واماندگی به او دست میدهد و از هدف های تحقق نیافته رنج میبرد.